روز گذشته در ایران بنا به رسم هر ساله، به مناسبت تولد حضرت فاطمه، روز بزرگداشت مقام زن بود. البته بیشتر از آنکه روز بزرگداشت زن باشد، روز بزرگداشت وجه مادرانه زنان است. در واقع روز مادر است، روز تقدیر از زحمات زنانی که مادرند و نیز یادآور رنج و مشقت مادری که دختر پیامبر بود.
از آنگاه که به همراه مادرم به مراسم بزرگداشت چنین روزی می رفتم، بیشتر از هر سخن، از رنج زن جوانی می شنیدم که کمرش از سختی های زندگی خم شده بود، همسرش عادل بوده و ساده زیست و مصر و پافشار بر ساده زیستی و خلاصه آنکه سختیهای بیشمار، فاطمه را در هجده سالگی به دیار مرگ روانه کرده است.
هر ساله با رسیدن این روز بی اختیار به یاد آن رنجها و مرگ زود هنگام او می افتم و باز ناخود آگاه، مادری هر زن برایم یادآور رنجی می شود که سهم او از زندگی است؛که در ذهن من مادر بودن اینطور تعریف شده بود.
من باور کرده بودم که زن وظیفه دارد بی منت و داوطلبانه، به خاطر مادر بودن، رنج جانکاهی را به جان بخرد و در آخر به پاس تحمل همه آن مشقات، بهشت برین از آن او خواهد بود.
سالها از آن ماجرا گذشته اما کودکی و نوجوانی من با این تلقی از نقش مادری همراه بود، ولی ناگفته نماند که ته ذهنم آن را ظلمی بزرگ در حق زنان می دانستم ولی جرات ابراز آن را نداشتم. تا آنکه بعد از ۳۰ سالگی به کتابها و متونی دست یافتم که انگار همه تلقی های مرا در باب زن بودن و مادر بودن به یکباره زیر و رو کرد. بعد از ۳۰ سالگی بود که فهمیدم هر انسانی، اعم از زن و مرد در زندگی خود بازیگر نقشهای متعددی است و زنان یکی از نقش هایشان مادری است. این مادری برخلاف آنچه که به شکلهای مختلف به ما زنان تفهیم شده، می تواند همراه باشد با داشتن کلیه حقوقی که هر انسان از آن بهره مند است.
مادری در خانواده ای که تک تک اعضا آن از حقوق انسانی برخوردارند، می تواند همراه باشد با لذت و شادابی روزافزون. انسانهایی که بهره مند از حقوق انسانی هستند، می توانند روح زندگی را به اطرافیان خود بدمند.اما انسانی که از حداقل حقوق خود برخوردار نیست، چطور می تواند، زنده باشد و موجود دیگری را بپروراند.
اما امروز روز دیگری است. بسیاری از مفاهیم دستخوش دگرگونی های بیشماری شده، از جمله تعریف خانواده، اشکال خانواده، تعریف مادری و….