اینکه امروز چنین گرفتار آمدیم که به هرسو مینگریم جز قهر و غضب و تهدید جهانیان را نمی بینیم، نه از حسادت دنیا به ثروت بر باد رفته ی خدادیمان، نفت است، و نه از غبطه مردم جهان بر رفاه و آسایش نداشته مان، بلکه در کلامی کوتاه همه از نابلدی سکاندارانی است که این سفینه را بی قطب نما و با رمل و اسطرلاب راهبرند.
دکتر سعید نفیسی در خا طرات خود می نویسد، خداوند ذوق مخصوصی برای تماشا به ملت ایران داده است نیاکان ما هم تماشاگر بودند، گویا چند قرن دیگر هم فرزندان ما سرگرم همین تماشا باشند، چرا که وضع جغرافیای ایران، کشور ما را تبدیل به تماشاخانه جهان کرده است، حال گر تو نمی پسندی، تغیر ده قضا را نه فضا را.
صدور اخبار پی در پی ومنفی از ایران وحضور روزانه اخبار توقیف مطبوعات ونیز اخبار بازداشت های فعالان مدنی، حقوق بشری، زنان و روزنامه نگاران و سیاسیون، عاقبت افکار عمومی را به اعمال فشارهای بیشر علیه ایران متقاعد ساخت. به این ترتیب، برخی قدرت های جهانی با اهداف سیاسی خاص و برای تشدید فشار های جهانی و همراه ساختن افکار عمومی و طرح موارد نقض حقوق بشر در سطح مسئله هسته ای ایران، به اتخاذ مواضع شدیدی علیه ایران ترغیب شدند. عاقبت در روز پنجشنبه (28 آذر ماه ) مجمع عمومی در شصت و سومین نشست خود، بر اساس گزارش یان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد در باره ایران، با تصویب قطعنامه ای از نقض حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرد.
اما آنچه این نوشته را باعث آمد وجود دو نکته قابل تعمق دراین قطعنامه است .
اول آنکه عجبا که این قطعنامه به دولت سرزمین کهنسالی ابلاغ می گردد که مهد نخستین اعلامیه حقوق بشر در جهان است. یعنی در بیست و پنج قرن پیش از این، وقتی توحش بر زندگی انسان ها غالب بود، در این کهنه دیار بیانیه ای انسان مدارانه و متمدنانه بر کتیبه ای خطاب به مردم چهار گوشه جهان نوشته شد که به مسایلی مهم در ارتباط با حقوق انسان ها می پرداخت، مسایلی که نه تنها در آن زمان که قرن های قرن پس از آن و حتی امروزه نیز می تواند الهام بخش همه کسانی باشد که به انسان و حقوق او باور دارند. این بیانیه که امروز جهانیان آن را به نام ”منشور کوروش بزرگ” می شناسند بر الغای تبعیضات نژادی و ملی، آزادی انتخاب محل سکونت، الغای برده داری، آزادی دین و مذهب و تلاش برای صلح پایدار میان ملت ها تاکید کرده است. بیانیه ای که از سوی ملت ایران زمین و از زبان رهبر سیاسی عصر خود، به بشریت هدیه شد و بر همین اساس در سال 1971 این اعلامیه از سوی سازمان ملل متحد بعنوان اولین اعلامیه حقوق بشر جهان شناخته می شود .
اگر چه این کهنه دیار خود مهد نخستین اعلامیه حقوق بشر است اما شناخت حقوق انسانی به معنای جدید آن ( حقوق بشر) در بین مردم این گستره تاریخی ، نخستین بار در عهد ناصری بود که از آن سخن به میان آمد آن هم در قالب شعر که منتسب به میرزا آقا خان کرمانی است :
کنون ای مرا ملت هوشمند
چرائید در چاه غفلت نژند
بر آئید و ببینید از خیر و شر
ببایست خواندن حقوق بشر
…
و ایضا در همان عصر ناصری بود که از سر اغراق و درد مندی “ یک کلمه” ، یعنی قانون، راه نجات و حلال همه مشکلات شناخته شد و کتابی به همین نام در ان دوره منتشر گردید و نویسنده ی آن یعنی میرزا یوسف خان مستشارالدوله، مواد اصلی حقوق بشر مندرج در مقدمه قانون اساسی فرانسه را، برای ملت ایران ترجمه و باز گویی کرد. و شگفتا که از پس گذشت آن همه سال و بعد از 150 سال تلاش برای قانون خواهی، هنوز ساکنان این پهنه تاریخی در آرزوی ایجاد یک دولت ملی و قانونی، در آتش اشتیاق دست پایی به ابتدایی ترین، اما اساسی ترین حقوق خویش می سوزند. گویی زمان از حرکت باز ایستاده است و در همچنان بر همان پاشنه که بود، می چرخد، و از این رو این شعر فرخی یزدی را باید همچنان پرسش روز از ملت ایران دانست که :
دولت هر مملکت در اختیار ملت است
آخر ای ملت به کف کی اختیار آید ترا؟
و اما نکته دومی که در قطعنامه حقوق بشر اخیر سازمان ملل قابل تعمق است اشاره ویژه گزارش دبیرکل سازمان ملل به اجرای “قانون مجازات اسلامی” و مجازاتهایی است که به عنوان “حدود اسلامی” در کشورمان اجرا می گردد که به معنی صدور حکم مرگ است. این مجارات ها همگی ناشی از تفسیری از شریعت اسلامی است، که نه تنها با قوانین مدنی کشور های مترقی غیر مسلمان در تعارض است، بلکه با روح حلیم و بخشنده شریعت واقعی اسلام مغایرت دارد و ازهمین رو با روحیه و فرهنگ مردم مسلمان چون ایرانیان هم ناسازگار است. طرفه آنکه تا کنون چهره ای از اسلام به نمایش گذاشته شده است که سنخیتی با واقعیت دین نیز نمی تواند داشته باشد.
امروزه بر کسی پوشیده نیست که به دلیل رادیکال بودن دولت وقت ایران، و نوع عملکرد بد برخی از دول اسلامی، افکار عمومی جهان، اسلام را دینی خشن و به دور از رحم و شفقت می شناسد و شاید به دلیل همین شناخت غلط که ناشی از قلب واقعیت اسلام است، امروزه پژوهشگران و عالمان دین پژوه مسلمان به زدودن پیرایه ها از چهره اسلام حقیقی کمر همت بسته اند. خاصه در معرفی و شناساندن احکام و حدود اسلامی دست به تحقیق و پژوهش هایی زده اند تا اسلام را آنچنانکه شایسته و بایسته است به افکار عمومی جهانیان بشناسانند. از جمله، اخیرا در این خصوص، کتابی به نام “حیات ” از عماد الدبن باقی به زبان عربی منتشر یافته که شرح جامعی است از پژوهشی که وی در زمینه امکان تعلیق و لغو مجازات اعدام در ایران و سایر کشورهای اسلامی به انجام رسانده است. این کتاب کاوشی در بحثهای مذهبی، سیاسی و جامعه مدنی در ایران و سایر کشورهایی است که مجازات اعدام در آنها بهخاطر تفسیری از شریعت اسلامی، همچنان اجرا میشود .
در کتاب “حیات” که در دو مجلد منتشر یافته نویسنده با دو رویکرد به موضوع قصاص در اسلام نظر داشته است: ”رویکرد تضییقی و محدود کننده” و “رویکرد حلی و رادیکال”. روش تضییقی که محدودکننده است، مجازات قصاص را فقط موقوف به نظر اولیای دم نمیداند و بر اساس آرای برخی از فقها، ادله شرعی و نظرات جمعی از کارشناسان جرمشناسی و روانشناسی، پیشنهاد می کند که مجازات قصاص محدود شود. همچنین در رویکرد “حلی” با استناد به آیات و گفته برخی فقها نشان داده شده که مجازات قصاص، یک مجازات تخیری است و در واقع قصاص سه گزینهای است که در صورت وقوع قتل نفس فرد بیگناه، مقرر شده است. همچنین در مورد اعدام افراد زیر 18 سال ،. 12 دلیل فقهی و حقوقی وجود دارد که این گونه اعدام ها را شرعا نفی و جایز نمی گرداند.
اگر چه چنین تلاش هایی برای زدودن پیرایه ها از چهره اسلام تا کنون مانع از عملکرد های بد آنانی که دین را وسیله رسیدن به قدرت ساخته اند نگردیده، اما برای نسل آگاه مسلمان لااقل این ارمغان را به همراه خواهند داشت که اسلام مانند همه ادیان الهی “به ذات خویش ندارد هیچ عیبی وهر عیبی که هست از مسلمانی ماست” .