قطعنامه ای در مورد ایران و اسلام

بیژن صف سری
بیژن صف سری

اینکه امروز چنین گرفتار آمدیم که به هرسو مینگریم جز قهر و غضب و تهدید جهانیان را نمی بینیم، نه از حسادت دنیا ‏به ثروت بر باد رفته ی خدادیمان، نفت است، و نه از غبطه مردم جهان بر رفاه و آسایش نداشته مان، بلکه در کلامی ‏کوتاه همه از نابلدی سکاندارانی است که این سفینه را بی قطب نما و با رمل و اسطرلاب راهبرند‏‎.‎

دکتر سعید نفیسی در خا طرات خود می نویسد، خداوند ذوق مخصوصی برای تماشا به ملت ایران داده است نیاکان ما ‏هم تماشاگر بودند، گویا چند قرن دیگر هم فرزندان ما سرگرم همین تماشا باشند، چرا که وضع جغرافیای ایران، ‏کشور ما را تبدیل به تماشاخانه جهان کرده است، حال گر تو نمی پسندی، تغیر ده قضا را نه فضا را‎.‎

صدور اخبار پی در پی ومنفی از ایران وحضور روزانه اخبار توقیف مطبوعات ونیز اخبار بازداشت های فعالان ‏مدنی،‎ ‎حقوق بشری،‎ ‎زنان و‎ ‎روزنامه نگاران و سیاسیون، عاقبت افکار عمومی را به اعمال فشارهای بیشر علیه ایران ‏متقاعد ساخت. به این ترتیب، برخی قدرت های جهانی با اهداف سیاسی خاص و برای تشدید فشار های جهانی و همراه ‏ساختن افکار عمومی و طرح موارد نقض حقوق بشر در سطح مسئله هسته ای ایران، به اتخاذ مواضع شدیدی علیه ‏ایران ترغیب شدند. عاقبت در روز پنجشنبه (28 آذر ماه ) مجمع عمومی در شصت و سومین نشست خود، بر اساس ‏گزارش یان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد در باره ایران، با تصویب قطعنامه ای از نقض حقوق بشر در ایران ‏ابراز نگرانی کرد.‏

‎ ‎

اما آنچه این نوشته را باعث آمد وجود دو نکته قابل تعمق دراین قطعنامه است‎ .‎

‎ ‎

اول آنکه عجبا که این قطعنامه به دولت سرزمین کهنسالی ابلاغ می گردد که مهد نخستین اعلامیه حقوق بشر در ‏جهان است. یعنی در بیست و پنج قرن پیش از این، وقتی توحش بر زندگی انسان ها غالب بود، در این کهنه دیار ‏بیانیه ای انسان مدارانه و متمدنانه بر کتیبه ای خطاب به مردم چهار گوشه جهان نوشته شد که به مسایلی مهم در ‏ارتباط با حقوق انسان ها می پرداخت، مسایلی که نه تنها در آن زمان که قرن های قرن پس از آن و حتی امروزه نیز ‏می تواند الهام بخش همه کسانی باشد که به انسان و حقوق او باور دارند. این بیانیه که امروز جهانیان آن را به نام ‏‏”منشور کوروش بزرگ” می شناسند بر الغای تبعیضات نژادی و ملی، آزادی انتخاب محل سکونت، الغای برده داری، ‏آزادی دین و مذهب و تلاش برای صلح پایدار میان ملت ها تاکید کرده است. بیانیه ای که از سوی ملت ایران زمین و از ‏زبان رهبر سیاسی عصر خود، به بشریت هدیه شد و بر همین اساس در سال 1971 این اعلامیه از سوی سازمان ملل ‏متحد بعنوان اولین اعلامیه حقوق بشر جهان شناخته می شود‏‎ .‎

اگر چه این کهنه دیار خود مهد نخستین اعلامیه حقوق بشر است اما شناخت حقوق انسانی به معنای جدید آن ( حقوق ‏بشر) در بین مردم این گستره تاریخی ، نخستین بار در عهد ناصری بود که از آن سخن به میان آمد آن هم در قالب ‏شعر که منتسب به میرزا آقا خان کرمانی است‏‎ :‎

کنون ای مرا ملت هوشمند‏

چرائید در چاه غفلت نژند

بر آئید و ببینید از خیر و شر‎ ‎

ببایست خواندن حقوق بشر

‎…‎

و ایضا در همان عصر ناصری بود که از سر اغراق و درد مندی “ یک کلمه” ، یعنی قانون، راه نجات و حلال همه ‏مشکلات شناخته شد و کتابی به همین نام در ان دوره منتشر گردید و نویسنده ی آن یعنی میرزا یوسف خان ‏مستشارالدوله، مواد اصلی حقوق بشر مندرج در مقدمه قانون اساسی فرانسه را، برای ملت ایران ترجمه و باز گویی ‏کرد. و شگفتا که از پس گذشت آن همه سال و بعد از 150 سال تلاش برای قانون خواهی، هنوز ساکنان این پهنه ‏تاریخی در آرزوی ایجاد یک دولت ملی و قانونی، در آتش اشتیاق دست پایی به ابتدایی ترین، اما اساسی ترین حقوق ‏خویش می سوزند. گویی زمان از حرکت باز ایستاده است و در همچنان بر همان پاشنه که بود، می چرخد، و از این ‏رو این شعر فرخی یزدی را باید همچنان پرسش روز از ملت ایران دانست که‎ :‎

دولت هر مملکت در اختیار ملت است‎ ‎

آخر ای ملت به کف کی اختیار آید ترا؟

‎ ‎

‎ ‎و اما نکته دومی که در قطعنامه حقوق بشر اخیر سازمان ملل قابل تعمق است اشاره ویژه گزارش دبیرکل سازمان ‏ملل به اجرای “قانون مجازات اسلامی” و مجازات‌هایی است که به عنوان “حدود اسلامی” در کشورمان اجرا می ‏گردد که به معنی صدور حکم مرگ است. این مجارات ها همگی ناشی از تفسیری از شریعت اسلامی است، که نه تنها ‏با قوانین مدنی کشور های مترقی غیر مسلمان در تعارض است، بلکه با روح حلیم و بخشنده شریعت واقعی اسلام ‏مغایرت دارد و ازهمین رو با روحیه و فرهنگ مردم مسلمان چون ایرانیان هم ناسازگار است. طرفه آنکه تا کنون ‏چهره ای از اسلام به نمایش گذاشته شده است که سنخیتی با واقعیت دین نیز نمی تواند داشته باشد.‏

‎ ‎

امروزه بر کسی پوشیده نیست که به دلیل رادیکال بودن دولت وقت ایران، و نوع عملکرد بد برخی از دول اسلامی، ‏افکار عمومی جهان، اسلام را دینی خشن و به دور از رحم و شفقت می شناسد و شاید به دلیل همین شناخت غلط که ‏ناشی از قلب واقعیت اسلام است، امروزه پژوهشگران و عالمان دین پژوه مسلمان به زدودن پیرایه ها از چهره ‏اسلام حقیقی کمر همت بسته اند. خاصه در معرفی و شناساندن احکام و حدود اسلامی دست به تحقیق و پژوهش ‏هایی زده اند تا اسلام را آنچنانکه شایسته و بایسته است به افکار عمومی جهانیان بشناسانند. از جمله، اخیرا در این ‏خصوص، کتابی به نام “حیات ” از عماد الدبن باقی به زبان عربی منتشر یافته که شرح جامعی است از پژوهشی که ‏وی در زمینه امکان تعلیق و لغو مجازات اعدام در ایران و سایر کشورهای اسلامی به انجام رسانده است. این کتاب ‏کاوشی در بحث‌های مذهبی، سیاسی و جامعه مدنی در ایران و سایر کشورهایی است که مجازات اعدام در آنها به‌خاطر ‏تفسیری از شریعت اسلامی، همچنان اجرا می‌شود‎ ‎‏.‏

‎ ‎

در کتاب “حیات” که در دو مجلد منتشر یافته نویسنده با دو رویکرد به موضوع قصاص در اسلام نظر داشته است: ‏‏”رویکرد تضییقی و محدود کننده” و “رویکرد حلی و رادیکال”. روش تضییقی که محدودکننده است، مجازات قصاص ‏را فقط موقوف به نظر اولیای دم نمی‌داند و بر اساس آرای برخی از فقها، ادله شرعی و نظرات جمعی از کارشناسان ‏جرم‌شناسی و روان‌شناسی، پیشنهاد می کند که مجازات قصاص محدود ‌شود. همچنین در رویکرد “حلی” با استناد به ‏آیات و گفته برخی فقها نشان داده شده که مجازات قصاص، یک مجازات تخیری است و در واقع قصاص سه گزینه‌ای ‏است که در صورت وقوع قتل نفس فرد بی‌گناه، مقرر شده است. همچنین در مورد اعدام افراد زیر 18 سال ،. 12 ‏دلیل فقهی و حقوقی وجود دارد که این گونه اعدام ها را شرعا نفی و جایز نمی‌ گرداند‏‎.‎

اگر چه چنین تلاش هایی برای زدودن پیرایه ها از چهره اسلام تا کنون مانع از عملکرد های بد آنانی که دین را وسیله ‏رسیدن به قدرت ساخته اند نگردیده، اما برای نسل آگاه مسلمان لااقل این‎ ‎ارمغان را به همراه خواهند داشت که اسلام ‏مانند همه ادیان الهی “به ذات خویش ندارد هیچ عیبی وهر عیبی که هست از مسلمانی ماست”‏‎ .‎

‎ ‎

‎ ‎