به دنبال انتخاب حسن روحانی به عنوان هفتمین رییس جمهوریاسلامی٬ فضای جدیدی برای بخشی از فعالان سیاسی و مدنی ایجاد شده که مطالبات خود را پیگیری کنند.اما یدالله اسلامی٬دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس٬ به “روز” میگوید جریان دموکراسیخواه ایران٬ بیش از آنکه بر افراد تکیه داشته باشد٬ به دنبال رسیدن به مطالبات خویش است و این مطالبات را در دولت جدید هم پیگیری خواهد کرد. وی همچنین معتقد است که پیروزی حسن روحانی در انتخابات و پایگاه رای وی٬ در واقع پایگاه رای اصلاحطلبان و جنبش سبز بوده است.وی همچنین بر این نکته تاکید دارد که این انتخابات نشان داد برغم همه مشکلات، جامعه دچار رخوت نیست و مردم در موقع لازم به صحنه میآیند.
این مصاحبه در پی می آید:
با انتخاب آقای روحانی در فضای سیاسی کشور تغییرات محسوسی رخ داده است. تحلیل شما از فضای سیاسی فعلی جامعه چیست؟ این فضای نسبتا باز تا کجا پیش خواهد رفت؟
علیرغم همه تنگناها و محدودیتها و مشکلاتی که در سالهای اخیر با آن مواجه بودیم٬ بدنه اجتماعی دچار رخوتی که گمان میبردند میشود٬ نشد. در موضوع پیگیری مطالبات به عنوان خواست اصلی همچنان در سطح جامعه در حال نشو و نما و تحرک بود. از دل آن فضای عمومی٬ آقای روحانی سر بر میآورند و با اقبال عمومی مواجه میشوند. این اقبال عمومی از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان و با موضع دقیق و هوشمندانه اصلاحطلبان٬ مخصوصا آقای خاتمی و دوستانشان٬ این تحول را دامن میزند. این نشان داد که جامعه دچار رخوت و سکون مطلق نیست.جامعه در مقابل انتخابات٬ رویه مختلفی را نسبت به انتخابات مجلس در پیش گرفت. وقتی که مجموع تحولات و اظهارات را به سود مشارکت تلقی کرد و رهبران جامعه و رهبران اصلاحات اعتماد کرد، با آمدن به صحنه٬ خودش را در جایگاهی سامان داد که سخنگویی در سطح ریاستجمهوری داشته باشد.
آقای روحانی با شعارهای اصلاح طلبانه و با حمایت اصلاح طلبان٬ موفق به کسب اعتماد عمومی شد.یعنی این تحرک اجتماعی وجود داشت و این جامعه از مطالبات خود دفاع خواهد کرد و پیگیری آنها را در دستور کار خود دارد. فشارهایی که در چند سال گذشته شدت گرفت و گسترش هم پیدا کرد٬ نتوانست خواست عمومی مردم و آزادیخواهی و مطالبهمحوری را از بین ببرد وپایداری کسانی که آسیبهای بیشتری هم دیدند٬ سبب موفقیت جدیدی در صحنه سیاسی شد.
به نظرتان آقای روحانی و دولتشان قادرند این مطالبات را برآورده کنند؟
آقای روحانی و گروه همکارانشان باید به طور طبیعی به این نکته توجه کنند که کدام جریان اجتماعی آنها را به حوزه قدرت راهنمایی کرده و این کلید را چه کسی در دست آنها قرار داده است. این پایگاه اجتماعی متعلق به آقای روحانی نیست٬ متعلق به جریانی است که سالها در کشور حضور داشته٬ رشد و نمو کرده٬ افتاده و از جا بلند شده٬ هوشمندتر شده٬ زمان مشارکت یا عدم شرکت خود را میتواند به خوبی تحلیل کند و … وقتی یک جریان اجتماعی تا این حد قدرت و اعتبار داشته باشد که بتواند در فاصله چند روز باعث افزایش مشارکت بیشتر در انتخابات شود و جامعه هم به درخواست آن پاسخ مثبت دهد٬ نشاندهنده این است که این جریان از قدرت خوبی برخوردار است.
یعنی اعتقاد شما این است که سهم زیادی از آرای آقای روحانی در انتخابات٬ متعلق به اصلاحطلبان است؟
اصلا چیزی جز این نبوده است. جریان سبز و اصلاحات وارد انتخابات شدند و آرایشان را به حساب اقای روحانی ریختند. جریانهای اصولگرا و محافظهکار هر کدام کاندیداهای خاص خودشان را داشتند و در هیچ سطحی از آقای روحانی حمایت نکردند. البته بودند افرادی که به طور منفرد از آقای روحانی حمایت کردند٬ اما هیچ نهاد و گروهی از میان اصولگرایان حامی آقای روحانی نبود٬ حتی جامعه روحانیت مبارز که آقای روحانی از اعضای آن است. آقای روحانی با شعار اصلاحطلبی وارد شد٬ با پیشنهاد شخص آقای خاتمی و پس از مشورت گروه مشاورین٬ آقای عارف به نفع آقای روحانی کناره گرفت٬ بخشی از جریان سبز هم پشت آقای روحانی قرار گرفت و همه اینها با سرمایه اجتماعی خود باعث پیروزی آقای روحانی شدند
اگر اصلاحطلبان تا این حد سهم در پیروزی آقای روحانی داشتند٬ به نظر شما کابینه ایشان٬ نشاندهنده این سهم بوده؟
گمان میکنم در دو بخش به دلیل درکی هماهنگ که همه گروهها از اهمیت آن آگاه بودند٬به نوعی هماهنگی و دقت نظر پیدا شد. در دو مقولهی سیاست خارجی و اقتصاد ـ- که به نوعی با سرنوشت نظام هم گره خورده ـ- همه گروهها به تفاهم رسیدند. وضعیت اقتصادی کشور٬ بخصوص با گزارشهایی که دولت آقای روحانی در مدت اخیر منتشر کرده٬ مشخص است که چگونه است. با وجود درآمد بسیار زیاد٬ رشد اقتصادی ما منفی است. در حوزه دیپلماسی هم با توجه به آسیبهایی که در سالهای گذشته به اعتبار کشور وارد شد٬ اصولگرایان هم متوجه شدند.در حوزههای سیاست داخلی و فرهنگی امااین درک واحد در جریان محافظهکاری شاید هنوز به اندازه کافی رشد نکرده و به همین دلیل اسیر بعضی تنگ نظریهاست. مثلا بحثهایی که درباره وزرای آموزش و پرورش و آموزش عالی و حتی ارشاد گاهی درگرفت٬ ناشی از همین مساله است.آقای خاتمی نکته مهمی را مطرح کردند. ایشان گفتند ما به جای اینکه جریان اصلاح طلبی را دچار مشکل کنیم و یک فرد اصلاحطلب را معرفی کنیم٬ترجیح دادیم آقای روحانی را معرفی کنیم. یعنی از افراد اصلاحطلب صرفنظر کنیم تا اصل جریان اصلاحطلبی رشد کند. وضعیت برخی از وزرای کابینه هم در همین تقسیمبندی قرار میگیرد. یعنی باید کاری کرد که برخی خواستههای اجتماعی فراگیر شود. در این صورت تلاش برای رسیدن به این خواستهها است که در اولویت قرار میگیرد و نه حضور افراد. به این ترتیب مساله مربوط به آزادیها ـ- آزادی بیان٬ آزادی اجتماعات٬ آزادی رسانهها و احزاب ـ- در جامعه فراگیر میشود و پشتوانه اجتماعی مناسبی برای دولت به وجود میآید.
شما درباره مطالبات اصلاحطلبان صحبت و اشاره کردید که بخشی از جنبش سبز هم حامی آقای روحانی در انتخابات بودند. در چهار سال گذشته کم نبوده مواردی که میان مطالبات جنبش سبز و اصلاحات٬ تفاوت وجود داشته است. فکر میکنید در دولت آقای روحانی٬ عاقبت کار جنبش سبز چه خواهد شد؟
این هر دو بر خواستهای برتر انسانی تاکید میکنند. خواستهایی مانند آزادیهای عمومی یا حقوق شهروندی٬ حقوق مخالف٬ آزادی بیان و … اینها همه خواستهایی است که اشتراک نظر میان جنبش اصلاحات و جنبش سبز را نشان میدهد. آقای مهندس موسوی هم خواست اصلیشان اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود. یعنی ایشان هم تاکید داشت که فصل سوم قانون اساسی اجرا شود. هیچکدام از این جریانها خارج از چارچوب قانون اساسی٬خواست و پیشنهادی را مطرح نکردند٬ گرچه در میان آنها تنوع و گوناگونی زیادی وجود داشت. بنابراین این مطالبات٬ خواست همه فعالان سیاسی است. حتی بخشی از محافظهکاران عاقلتر ناگزیر در این مسیر حرکت میکنند.
به هر حال و با وجود همه این صحبتها٬ فکر میکنید وضعیت کشور به شکلی هست که گروههای سیاسی و مدنی٬ بتوانند آزادانه مطالبات را مطرح کنند و برای رسیدن به این مطالبات به دولت فشار بیاورند؟
بدنه اجتماعی در تمام فضاهایی که امکان پیدا کند٬ مطالبات خود را پیگیری میکند و چه در فضای مجازی و چه در فضای عمومی٬ هیچگاه از طرح مطالبات دست نکشیده و از کوچکترین روزنهها برای رسیدن به مطالبات خود استفاده کرده است. چه در انتخابات٬ در شادمانی پس از انتخابات وفوتبال٬ در نشستهایی که برگزار میشود و … این مطالبات در بطن جامعه جاری است. این مطالبات به عنوان یکی از موضوعهای اصلی جامعه طرح میشوند. در چهار سال گذشته هم هرگز فراموش نشدند٬ بلکه عمیقتر شدند. فقط مساله زمان بوده که گاهی این امکان وجود داشت که با صدای بلند بیان شوند٬ گاهی هم این فرصت نبوده که با صدای بلند اعلام شوند. در بحث انتخابات هم فراموش نکنیم نقشی که آقای خاتمی و هاشمی ایفا کردند٬ باعث شد فضایی که میخواستند به جامعه تحمیل کنند٬ امکانپذیر نشود و عملا یک نوع مقاومت مدنی را به وجود آورد.
با این سطح و حجم از مطالباتی که در حال حاضر وجود دارد٬ فکر میکنید سرنوشت دولت آقای روحانی چه خواهد شد؟ این دولت میتواند پاسخگوی این حجم از مطالبات باشد؟
دشواریهای دولت٬ دشواریهای کمی نیست. در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد٬ تنگناهای بسیار زیادی وجود دارد. شاید اولویتی که به این دو مساله داده شده٬ مبتنی بر همین درک از حساسیتهایی است که وجود دارد. رتق و فتق و سامان دادن به این مسایل٬ پاسخ دادن به بخشی از مطالبات اصلاحطلبانه است. گرچه به نظر من٬ حل آنها به همین سادگی هم نیست. نمیتوان انتظار داشت که یک شبه و یک ساله٬این مشکلات حل شود. برخی کارشناسان اقتصادی معتقدند که برای رسیدن به نقطهای که آقای خاتمی دولت را تحویل داد٬ حداقل ۴ سال پردردسر زمان نیاز است.
ولی همه مطالبات که شامل مطالبات اقتصادی نیست…
بله٬ در کنار این مسایل یک بحثی وجود دارد: آیا تکیه صرف برتوسعه اقتصادی٬ راهگشای جامعه ایران خواهد بود یا خیر؟ اگر ما دولت آقایان خاتمی و هاشمی را به عنوان دو الگو مورد بررسی قرار دهیم٬ می بینیم که در دولت آقای هاشمی که با شعار توسعه اقتصادی و سازندگی وارد صحنه شد٬ تورم وحشتناک در جامعه شکل میگیرد٬ در کنار آن مسایل سیاسی هم حل نشده باقی ماند. دولت اصلاحات با شعار توسعه سیاسی آمد٬ اما بیشترین توفیق را در عرصه اقتصادی به دست آورد. لازم است که در کنار توسعه اقتصادی٬ توسعه سیاسی هم وجود داشته باشد. توسعه سیاسی از ریخت و پاشها٬ از سواستفادهها و.. جلوگیری میکند. لازم است نهادهای مدنی قدرتمند وجود داشته باشد٬ لازم است پرسشگری در بطن جامعه نهادینه شود٬ لازم است همه دستاندرکاران دولت نقد شوند٬ مورد پرسش قرار بگیرند و پاسخ دهند و …
در دولت اصلاحات هم این مطالبات مطرح بود٬ اما بودند نهادها و افرادی که در مقابل خواست عمومی مقاومت میکردند؛ نهادهای رسمی و غیررسمی که به هر حال در هشت سال گذشته به نظر میآید که قویتر شدهاند. آیا این نهادها اجازه مطرح و عملی شدن وعدهها در دولت روحانی را میدهند؟
ما باید بپذیریم که در جامعه دیدگاهها و نظرات مختلفی وجود دارد. هیچ دیدگاهی نمیتواند قائل به حذف نظرات دیگران برای رشد خود باشد. این جریانها در سالهای گذشته از رانت بهره گرفتند. اگر این رانتها نبود٬ اتفاقا قدرت زیادی نداشتند. این رانتی که در طول سالها در اختیار بخش محافظهکار جامعه قرار گرفته٬ علاوه بر آنکه به جامعه آسیب زده، باعث شده که خود این جریان نیز از درون دچار مشکل شود؛ اتفاقی که برعکس آن برای اصلاح طلبان افتاده و دوری آنها از رانت باعث شده که قدرت بیشتری داشته باشند. با توجه به وضعیتی که در حال حاضر کشور دارد٬ به نظر میرسد که نیاز داریم همه برای حل مشکلات دست به دست هم دهند. اینکه درباره یک مساله ملی٬ دو نظر مختلف از جامعه شنیده شود٬ طبیعتا باعث تضعیف خواهد شد.