شورای انقلاب اولین نهادی است که در آستانه پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در ایران توسط آیتالله خمینی تشکیل شد و تا چند سال بعد به کار خود ادامه داد. ابراهیم یزدی در خاطرات جدیدی که از وقایع نوفللوشاتو منتشر کرده، میگوید که در آن زمان برنامهای راهبردی در سه مرحله برای پیشبرد انقلاب تهیه شد که یکی از مراحل آن “تشکیل یک گروه و یا شورای جمعی” بود. او مینویسد: “گام اول یا مرحلهی اول، تأسیس و تشکیل شورای انقلاب بود. ضرورت چنین شورایی از قبل هم احساس و مطرح شده بود. آقای مهندس بازرگان در نامه خود به آقای خمینی در شهریور ۱۳۵۷، قبل از سفر ما به نوفللوشاتو ضرورت تشکیل چنین شورایی را مطرح کرده بودند.” (یکصد و هجده روز در نوفل لوشاتو- ص ۱۲۹)
آیتالله خمینی در هجدهم دیماه ۱۳۵۷، در گفتوگویی با تلویزیون فرانسه در پاسخ به این پرسش که “وقتی شاه خارج شد، چه کسی حکومت خواهد کرد؟ حضرتعالی؟ و یا اینکه شما در حکومت شرکت خواهید کرد؟” گفت: “نخیر، من نخواهم بود، ما شورایی تأسیس میکنیم که در زمان آن شورا مجلس تأسیس بشود. بعد، مجلس با اتکال به ملت ترتیب کارها را میدهد.” (صحیفهنور ـ ج ۳ ـ ص ۷۳)
چهارروز بعد، او در پیامی به ملت ایران، تشکیل شورای انقلاب اسلامی را اعلام کرد. در این پیام آمده بود: “به موجب حق شرعی و براساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، درجهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد باصلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد، این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است، از آن جمله مأموریت دارد، تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد.” (همان، ص ۱۰۵)
هاشمی رفسنجانی درمقدمهای که بر “صورت مذاکرات شورای انقلاب” نوشته، آورده است: “در آن روزها که امام امت در پاریس اقامت داشتند، استاد شهید آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیم الشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام، آقایان شهیدمطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی، شهید باهنر واینجانب را به عنوان هسته اولی شورای انقلاب تعیین کرده و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و درجلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتی الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیرروحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد.” (هاشمی و انقلاب - مسعود رضوی - ص ۵۱۱)
اعضای شورای انقلاب تا سالها پس از پیروزی انقلاب ناشناخته ماندند. بعدها و پس از تشکیل مجلس و انتخاب رئیسجمهور، شورای انقلاب به کار خود پایان داد اما اسامی اعضای این شورا رسما اعلام نشد و صورت مذاکرات آن نیز هیچگاه منتشر نگردید. مقدمه هاشمی بر صورت مذاکرات شورای انقلاب نیز جداگانه منتشر شده است.
ابراهیم یزدی اما در این باره میگوید: “اولین گام در راه اجرای برنامه سیاسی، تشکیل شورای انقلاب بود. رهبر فقید انقلاب، نام سه تن از روحانیونی را که میشناختند ـ از جمله مرحوم مطهریـ را بردند وخواستند که به آنها اطلاع داده شود تا به پاریس بیایند. از میان شخصیتهای سیاسی مبارز نیز نام چندنفر، ازجمله مرحوم مهندس بازرگان را بردند و گفتند که من اینها را میشناسم، دعوت کنم که به پاریس بیایند.” (ایران فردا ـ ضمیمه ۱۶ ـ ص ۱۶) بازرگان اواخر مهرماه۵۷ به پاریس رفت و مدت ده روز در آنجا ماند. در این مدت چند بار با آیتالله خمینی دیدار و مذاکره کرد. آیتالله خمینی به وی توصیه کرد فهرستی از افراد مورد اعتماد را به وی معرفی کنند. به گفته بازرگان: “صورتی با همکاری آقای دکتر یزدی تهیه شد ودو روز بعد به آیت الله خمینی دادم، تا آنجا که به خاطر دارم، شامل اشخاص ذیل از طبقات مختلف بود: از علما آقایان مطهری، حاجی سیدابوالفضل زنجانی، دکتربهشتی، هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی (آقایان طالقانی و منتظری چون در زندان بودند و پیشبینی آزادیشان نمیشد اسامی آنها در لیست گذارده نشده بود) از ملیون مبارز و مسلمان آقایان دکتر سنجابی، دکتر سامی، مهندس کتیرایی و میناچی از نهضتیها آقایان سحابی، احمدصدرحاجسیدجوادی، دکتریزدی و خودم از بازار آقایان عالینسب وحاجی کاظم حاجیطرخانی و از افسران سرتیپ علیاصغر مسعودی و سرتیپ ولیالله قرنی.” (در تکاپوی آزادی ـ حسن یوسفی اشکوری ـ ص ۲۴)
اعضای شورای انقلاب را آیتالله مطهری از میان همین فهرست برگزید. تنها نام محمدجواد باهنر وموسوی اردبیلی خارج از این فهرست بود. عزتالله سحابی و عباس شیبانی نیز که در زمان تهیه فهرست در زندان بودند، پس از آزادی به شورای انقلاب پیوستند. اولین ترکیب اعضای شورای انقلاب که به مرور تکمیل شد، به روایت مهدی بازرگان، چنین بود: “سیدمحمود طالقانی، مرتضی مطهری، اکبر هاشمیرفسنجانی، سید محمد بهشتی، محمدرضا مهدویکنی، عبدالکریم موسویاردبیلی، محمدجواد باهنر، ابراهیم یزدی، یدالله سحابی، احمدصدر حاجسیدجوادی، مصطفی کتیرایی، علیاصغر مسعودی، ولیالله قرنی، عزتالله سحابی، عباس شیبانی و مهدی بازرگان”. اما درروایت هاشمی رفسنجانی، آیتالله سیدعلی خامنه ای از همان ابتدا در شورا حضور داشته و عزتالله سحابی و عباس شیبانی پس از پیروزی انقلاب به شورا پیوستهاند.
جلالالدین فارسی در خاطرات خود و پس از اشاره به حضور مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی در حوادث انقلاب ایران، نوشته است: “[امام] آنان را برای یک مرحله از حکومت و انقلاب سیاسی لازم داشتند. وقتی در پاریس دیدند بعضی از شاگردانشان با دکترابراهیم یزدی کجخلقی دارند یا انتقاد بر حق میکنند به آنان یادآور شدند که «من آقای دکتریزدی را کار دارم»! یعنی فعلاً و برای مدتی به او احتیاج دارم. مواظب رفتارتان باشید.” (جلال الدین فارسی ـ زوایای تاریک ـ ص ۴۶۶)
ترکیب شورای انقلاب نارضایتی نیروهای نزدیک به روحانیون را درپی داشت. برای نمونه در دیماه سال۱۳۵۸ سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ـ سازمانی تازه تاسیس و نیمهمخفی ـ در گفتوگویی با روزنامه “انقلاباسلامی” وابسته به ابوالحسن بنیصدر، به تحلیل ترکیب شورا پرداخته، و گفته بود: “متأسفانه در گذشته، ترکیب شورای انقلاب به دلیل اشکالات اساسیاش که به صورت جمعی با بازده و قاطعیت کم و آسیبپذیری زیاد درآمده بود، نتوانست آنگونه که باید خود را با شتاب فزاینده انقلاب مردمی هماهنگ کند… انتظار میرفت برادران با درسگیری از تجربیات تلخ چندین ماهه انقلاب به تشکیل شورای جدیدی که نارسائیهای ناشی از عدم انسجام و هماهنگی اعضای شورا و غیرانقلابی بودن پارهای از آنان، از جمله آن است، بپردازند که این شورا بتواند مسؤولیت خویش را به صورت یک مرکز واقعی تصمیمگیری مرکب از افراد مؤمن به رهبری امام براساس اصل ولایت فقیه به انجام رساند.” (چند مصاحبه مطبوعاتی با مجاهدین انقلاب اسلامی ـ ص ۴۷) این سازمان وجوه مشترک اعضای اقلیت شورای انقلاب را “مخالفت با ولایتفقیه، ضدروحانی بودن همه آنها، عدم شناخت صحیح از دشمن و در نهایت غرب زدگی (روشنفکر بودن)” دانسته و تأکید کرده بود: “ما معتقدیم مادام که شورا به نفع نیروهای انقلابی و مسلمان خط امام که فرزندان راستین این انقلابند، اصلاح نشده و ضابطه عضویت در آن همچنان ریشسفیدی یک فرد و رودربایستی از فرد دیگر و… باشد نمیتواند نقش خود را… بازیابد.” (همانجا)
توجه به این مساله مهم است که در آن زمان ترکیب شورای انقلاب مشخص نبود و این انتقادات از چیزی صورت میگرفت که مخفی بود. نارضایتی از حضور چهرههای میانهرو تنها محدود به شورای انقلاب نبود. جلالالدین فارسی در خاطرات خود مینویسد: “در دفتر آقای بازرگان که شخص دیگری هم حضور نداشت، از بنده پرسید: آیهای در قرآن هست که دشمنی با قومی شما را بر آن ندارد که به آنها ظلم کنید. این آیه در کدام سوره است و آیا آن را حفظ هستید؟ به یاد نداشتم وگفتم از کشفالآیات میتوان استفاده کرد. آن را پیدا کرد: ولا یجرمنکم شنآن قوم علی ألا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی (و دشمنی باگروهی شما را واندارد که پا ازخط داد به درنهید. برخط داد باشید که آن به خداپروایی نزدیکتر است - مائده ـ ۸) و گفت میخواهم دستور بدهم این آیه را بر سر در دادگاههای انقلاب بنویسند و در جریان محاکمات، اصول آیین دادرسی را رعایت کنند. ما آن وقت که در دادگاههای رژیم شاه محاکمه میشدیم اعتراض داشتیم که چرا آیین دادرسی در مورد ما اجرا نمیشود. حالا خودمان باید اصول آن را از جمله علنی بودن و حضورمردم وحق تعیین وکیل مدافع رعایت کنیم. گفتم ولی از یاد نبرید که متهمان، مجرمان کهنهکار و شناخته شدهای هستند که نه تنها مردم ایران بلکه بسیاری از آگاهان جهان آنها را به عنوان تبهکاران سرشناس و کسانی که مرتکب جنایتها وخیانتهای بیشمار شدهاند میشناسند. هر طور هم آنها را محاکمه کنیم باز محافل به اصطلاح حقوقی و سیاسی غرب، از بیعدالتی ما و از بیگناهی آنها حرفها خواهند زد و ما را محکوم خواهند کرد.” (زوایای تاریک ـ جلال الدین فارسی ـ ص ۴۸۰)
دولت موقت آماج انتقادات انقلابیون چپ و راست و مذهبی بود. بازرگان میگوید که گاه با وجود اجرای مصوبات شورای انقلاب، مورد انتقاد قرارمی گرفت، اما سخنی از این شورا در میان نبود. برای نمونه او به اساسنامه شورای انقلاب اشاره میکند که در آن، هدف شورا “ایجاد حکومت جمهوری دموکراتیک اسلامی” ذکر شده بود، اما وقتی که وی از جمهوری دموکراتیک اسلامی سخن گفت، آیتالله خمینی برآشفته شد. همچنین پیشنویس قانون اساسی ایران که در دولت موقت تهیه شد، به تصویب شورای انقلاب و همچنین آیتالله خمینی رسیده بود، اما در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی کنار گذاشته شد. حتی اساسنامه تشکیل مجلس بررسی نهایی قانون اساسی که توسط دولت تهیه شده و به تصویب شورای انقلاب رسیده بود و بر اساس آن این مجلس تنها حق بررسی پیشنویس قانون اساسی در مدت زمان سه ماه را داشت، نادیده گرفته شد.
شورای انقلاب در دوره فعالیت خود بیش از دوهزار لایحه را بررسی و تصویب کرد و قرار بود که نقش مجلس را برعهده داشته باشد. از جمله مهمترین این مصوبات، ملی کردن بانک ها، قانون تملک اراضی بایر توسط دولت و ملی کردن صنایع بود. پیش از پیروزی انقلاب نیز شورای انقلاب کوشید تا با برقراری ارتباط با سران ارتش و برخی سیاستمدا ران خارجی، مسیر انقلاب را تسریع کند. دولت موقت، ۱۴ آبان استعفا کرد و بازرگان مجدداً به عضویت شورای انقلاب درآمد. پس از آن، کارهای اجرایی کشور نیز بر عهده شورای انقلاب گذاشته شد. اواخر دی ماه ۱۳۵۸ اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شد و ابوالحسن بنیصدر پیروز انتخابات بود. حزب جمهوری تا پیش از برگزاری این انتخابات نزدیکی بیشتری با بنیصدر داشت. عزتالله سحابی در گفت وگو با اعضای دبیرخانه شورای انقلاب که بعدها منتشر شد گفته است “شب اولی که در شورای حزب جمهوری این موضوع مطرح بوده، بنیصدر رأی میآورد، حبیبی رأی دوم را میآورد، فارسی یک رأی میآورد”. (اولین رئیس جمهور ـ چاپ سوم ـ ص ۲۴۶)
با اینهمه در جریان انتخابات ریاست جمهوری، حزب جمهوری اسلامی از بنی صدر حمایت نکرد و جلالالدین فارسی کاندیدای نهایی این حزب نیز به دلیل ابهام در ایرانیالاصل بودنش، کنار رفت. به این ترتیب بنیصدر بدون رقیبی جدی به پیروزی رسید و پس از آن اختلافها با حزب جمهوری آغاز شد. این اختلاف پس از انتخاب رئیس جمهور جدید به شورای انقلاب نیز کشیده شد. ابوالحسن بنیصدر پس از ریاست جمهوری، از طرف اعضای شورا به ریاست شورای انقلاب برگزیده شده بود. محمدجواد مظفر در مقدمه کتابی که با نام اولین رئیسجمهور گردآوری نمود، نقل کرده است که بنیصدر پس از انتخابش به ریاست جمهوری در جلسات شورای انقلاب شرکت نمیکرد. وقتی که مظفر دلیل آن را از وی پرسید: “در پاسخ گفت: جلسات شورا باید در حضور رئیس جمهور تشکیل شود.”
آخرین جلسه شورای انقلاب به ریاست مهندس بازرگان در روز پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۳۵۹ برگزار شد. در این زمان، انتخابات نمایندگان نیز انجام و مجلس تشکیل شده بود. همچنین دولت محمدعلی رجایی نیز پس از کشمکشهای بسیار آغاز به کار کرده بود. آخرین اعضای شورا عبارت بودند از: “موسوی اردبیلی، سیدمحمد بهشتی، سیدعلی خامنهای، محمدرضا مهدویکنی، علیاکبر هاشمیرفسنجانی، محمدجواد باهنر، مهدی بازرگان، عزتالله سحابی، عباس شیبانی، علیاکبر معینفر، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و حسن حبیبی.”
(اطلاعاتی که بدون منبع آمده از کتاب مسعود رضویـ هاشمی و انقلاب ـ انتشارات همشهری ـ چاپ۱۳۷۶است)