سالهاست که ایران درگیر چالش های جدی در عرصه بین المللی است. زمانیکه بحث در مورد ارسال پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت مطرح بود، بخشی از حکومت جمهوری اسلامی بر این باور بودند که باید مانع از ارسال پرونده به شورای امنیت سازمان ملل شد، چرا که طرح مسائل ایران در این شورا، منحصر به مسایل هسته ای نخواهد شد و در زمان مقتضی سایر مباحث از جمله حقوق بشر و تروریسم نیز مورد چالش قرار خواهد گرفت.
به هر حال پرونده ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح شد و مدتهاست که از آن می گذرد.در این میان مباحث بسیاری تا کنون مطرح شده، اما همواره کشور ایران محور هر مذاکره و گفت و گویی را این جمله قرار داده که انرژی هسته ای حق مسلم هر کشور از جمله ایران است.
بدیهی است که این جمله، کاملا درست است و شورای امنیت و کشورهای 1+5 و سازمان انرژی اتمی و… مشکلی با این جمله نمی توانند داشته باشندو آنچه مورد چالش قرار می گیرد، اما و اگرهای پس از آن جمله است که مورد توافق طرفین قرار نمی گیرد و تا کنون موجب گشته اجماع جهانی علیه ایران صورت گیرد.
اما آنچه در این نوشتار مورد نظر است صرفنظر از درستی و صحت ادعای های طرفین در سایرمباحث، این است که به هرحال آنچه ایران بخشی از دفاعیات و ادعا های خود را بر آن بنا نهاده یک گزاره مورد قبول است و آن حق استفاده از انرژی هسته ای است.
به عبارتی ساده و روشن تر، طرفین در اطهارات خود اعلام می دارند که ایران حق استفاده از انرژی هسته ای را دارد، اما …
اگر از همین مدخل وارد بحث چالش حقوق بشر شویم، خواهیم دید که چالش حقوق بشر برای ایران جدی تر و متفاوت از چالش انرژی هسته ای خواهد بود.
حال سوال این است که اگر تا کنون ایران در بحث های خود ادعا نموده که انرژی هسته ای حق مسلم ماست آیا میتواند در مورد حقوق بشر هم اعلام کند که نقض حقوق بشر هم حق مسلم ماست؟
بدیهی است که هیچ کشور و هیچ فردی این ادعا را نخواهد پذیرفت.یعنی اینکه اگر در چالش هسته ای فرضیه قضیه، امری بدیهی و مسلم است و سایر نتیجه های منتج از آن به چالش کشیده می شود، اما در چالش حقوق بشر فرضیه امر، یعنی نقض حقوق بشر خود محل چالش و تهدید و محکومیت ایران خواهد بود.
در جهان کنونی چه کسی و چه حکومتی می تواند از نقض حقوق بشر به عنوان حق خود سخن بگوید ؟ در حالی که برخورداری از حقوق بشر حق مسلم هر فرد و رعایت آن وظیفه حکومت هاست. به ویژه اگر حکومتی متعهد و ملتزم به رعایت ان باشد.
از انجا که کشور ایران در سال 1354 اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته و متعهد به رعایت آن می باشد، لذا عمل به تک تک مواد اعلامیه وظیفه حکومت ایران به شمار میآید و هر گونه نقض در این زمینه تخطی حکومت از تعهدات بین المللی آن خواهد بود.
بر این اساس به نظر می رسد با توجه به گسترش نقض حقوق بشر طی سالهای اخیر و صدور قطعنامه علیه ایران و ارائه گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد به مجمع عمومی در مورد نقض حقوق بشر در ایران، زمینه ساز ورود کشور ایران به چالش جدش حقوق بشر می باشد. اما بر خلاف چالش هسته ای که به هر حال ایران در مذاکرات و دفاعیات خود از حق برخورداری از انرژی هسته ای سخن می گوید، در چالش حقوق بشر هیچ محلی برای دفاع از هیچ حق مسلمی برای حکومت وجود نخواهد داشت.جالب اینجاست که حتی اقای لاریجانی نیز به عنوان فردی از داخل حکومت ایران این مورد را یاداور شدند که چالش جدی ایران چالش حقوق بشر خواهد بود.اما متاسفانه برخی تند روی های نابخردانه، چنین چالش ها و در گیری های بین المللی را پیش روی کشور ایران قرار می دهد که نه تنها در دراز مدت بلکه در کوتاه مدت هم فایده ای نخواهد داشت.
از جمله بسته شدن کانون مدافعان حقوق بشر و تهدید علیه برنده جایزه صلح نوبل که با اعتراضات گسترده نهادهای معتبر و تاثیر گذار جهانی همچون دبیر کل سازمان ملل، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، اتحادیه اروپا، نهادهای حقوق بشری، برندگان جایزه نوبل و … مواجه شد و البته هنوز هم ادامه دارد از جمله اقدام نهادهای ملی حقوق بشرو اداره کمیسیونر عالی حقوق بشر و تشکل های غیر دولتی ناظر بر نهاد های ملی حقوق بشر در اسیا و اقیانوسیه که خواستار بازگشایی دفتر کانون مدافعان حقوق بشر شدند و اقدام زنان نوبلیست که طی روزهای اخیربا فراخوانی خواهان اقدام فوری نهادهای بین المللی در این زمینه شده اند.
بدیهی است تداوم چنین روشهایی، چالشهای جدی تری را پیش روی حکومت ایران در عرصه بین الملل قرار خواهد داد که با کمی درایت و افزایش استانه تحمل دولت میتوان مانع از ایجاد این درگیری های بین المللی شد.