دادستان جدید تهران گفت: پخش تلویزیونی اظهارات افرادی که اتهاماتشان ثابت نشده است، به موجب تبصرهی ذیل مادهی 188 قانون آیین دادرسی کیفری منع قانونی دارد؛ از چند نظر میتوان به این جمله نگاه کرد.
نظر اول: صدا سیما دستورات لازم را به قوه قضاییه میدهد و قاضی هیچ تصمیمی نمیگیرد. اگر قاضی قوانین دادسرا را نمی داند که دادگاه هیچگونه وجاهت قانونی ندارد و اگر هم می داند که باید جلوی ورود دوربینها به سالن را بگیرد که در این صورت اگر قاضی رییس دادگاه است پس چگونه است که صدا و سیما اجازه دارد که دوربینهایش در سالن دادگاه حضور داشته باشد؟
نظر دوم اینکه مسوولان قوه قضاییه تا به حال خود قانون را نخوانده اند و نمی دانند که مطابق قانون نباید از متهم فیلم گرفت. دادستان اسبق تهران که دستور بازداشت و دستگیری متهمان بی گناه را میداد و انها را جلوی دوربین میآورد خود متهم اصلی این بی قانونی و قانون گریزی است و باید در دادگاه برای توهین به افراد بیگناه و به خاطر هتک حرمت محکوم شود.
نظریه ۳: نه قوه قضاییه و نه صدا سیما هیچ کدام نمی دانند که در کشور چه میگذرد و اجازه داده اند که افرادی خوش سابقه را به دادگاه بکشانند و حرمت انها را زیر سوال ببرند. افرادی که سالها برای این کشور زحمت کشیده اند و پستهای بالایی مانند معاون اول رییس جمهوری در دولت آقای خاتمی داشته اند. اگر دادگستری و قوه قضاییه ایران تا به حال نتوانسته اند قانونی به این سادگی را اجرا کنند، باید پرسید که چه قوانین بزرگتری را زیر پا گذاشته اند و صدا سیمای دروغ که چیزی از حیا و شرم نمی داند و لقبها و تهمت های مختلف به هرکس می دهد، یک قدم فرا تر رفته و متهمان بیگناه را به تصاویر دروغین می آلاید و برای انها میز گرد تشکیل می دهد. باید پرسید در صدا سیما که رئیس جمهور محبوب موسوی اجازه ی صحبت ندارد، چگونه است که انها زندانیان را به راحتی در دسترس دارند و به تصویر می کشند؟
از سه نظریه فوق تنها یک نتیجه میتوان گرفت که تنها چیزی که در ایران احترام ندارد قانون است. قانون اساسی ایران در چند ماه گذشته تبدیل به کاریکاتوری شده است که کسی حتی به آن نگاه نمی کند. وقتی تمام اصول ان زیر پا گذاشته می شود، از قبیل اجازه تظاهرات در سکوتی که تبدیل به کشتار گاه مردم شد، چه انتظاری می توان داشت که کسی باور کند که دولت کودتا قانون را در انتخابات زیر پا نگذاشته است؟ سه ماه از دزدیده شدن رای مردم میگذرد و تمام مردم می دانند که آنچه در انتخابات گذشت چیزی جز کودتا نبود.
حال هم که همه را به مصاحبه های دروغین می کشانند و وادار به اعترافات دروغین می کنند. بیگناهان را بیش از صد روز در زندان نگاه می دارند بدون وکیل و اعلام جرم(که جرمی جز بی گناهی ندارند) که آن نیز خود خلاف آنچه در قانون اساسی آمده است می باشد. پس از سه ماه امروز همه هنوز اعتقاد دارند که انتخابات جز یک کودتا نبوده و هر چه برآمد آن است جز مترسکی از یک دولت واقعی نیست که از هم اکنون می توان نتایج آن را در امتیازاتی که در پشت صحنه به همه بیگانگان داده می شود دید. دولتی که از افرادی تشکیل شده که بویی از انسانیت نبرده اند. بیش از سه ماه از انتخابات گذشت است و همچنان صدای اعتراض مردم را از همه ا می شنویم. صدای الله اکبر، مرگ بر دیکتاتور و ۶۳ درصدت کو که هنوز هم در دانشگاه طنین انداز می شود و بعد از مسابقه استقلال- پرسپولیس این صدای مردم است که هنوز شنیده میشود. مردمی که همه با هم هستند.