فرمانده قرارگاه خاتمالانبیا که بنا بر شواهد دفتر کارش تا چند روز آینده از شهرک غرب به خیابان طالقانی منتقل میشود، برنامه شانزدهگانه برای تصدی وزارت نفت منتشر کرده است. در نگاه اول این برنامه آنچه “خوبان” میخواهند است. همه آنچه کارشناسان و دلسوزان صنعت نفت هماره میگویند و میطلبند همین موارد است. نکته اما فقط خواستن خوبان و تصدیق دلسوزان نیست، برنامه باید لباس تحقق بپوشد. آنچه جناب قاسمی به قلم درآورده، بخشی از آن وظایف وتکالیف قانونی وزارت نفت است و هر کس وزیر شود ملزم به رعایت آن است مانند بند دوم و سوم این برنامه که تاکید دارد وزیر جدید در “جهت سیاستهای کلی نظام در برنامه پنجم و چشمانداز بیستساله حرکت میکند.”
برای هر شخصی که وزیر نفت ایران شود یک الزام است و قاعدتا اگر برنامهیی هم قرار است ارایه شود چگونگی رسیدن به این واجب قانونی را باید برشمرد مثل اینکه وزیر جدید برنامه خود برای رسیدن به تولید پنج میلیون بشکه نفت در روز را بیان کند که جزو الزامات برنامه چهارم بود و به آن عمل نشد. همینطور در تولید گاز و محصولات پتروشیمی که عقبتر از برنامهایم.
در بند چهارم این برنامه اشاره شده است که برنامه قاسمی حفظ جایگاه دومین تولیدکننده نفت اوپک برای ایران است. این خواسته با اینکه حفظ شرایط فعلی و موجود است اما امر مبارکی است به شرط آنکه تهدیدهای این حوزه کاملا شناسایی شده و برنامه دقیق عملی و دور از شعارزدگی برایش ریخته شود. مهمترین تهدید در این حوزه اولا افت تولید نفت ایران در سالهای اخیر است که روند رو به رشدی نسبت به گذشته گرفته است. با این دست فرمان افت احتمالا سال آینده تولید ایران به سه و نیم میلیون بشکه در روز برسد (با توجه به عدم ارائه گزارشهای دقیق نفت به افکار عمومی شاید هم رسیده باشد). دوم: عراق برنامهریزیای برای رسیدن به تولید شش میلیون بشکه در روز شروع کرده است واتفاقا برد برنامههایش را بر روی میادین مشترک با ما، علیالخصوص آزادگان گذاشته است. حفظ موقعیت تولیدگر دوم اوپک شناسایی دقیق این مشکلات و برنامهریزی دقیق را میطلبد. برنامهریزیای که در آزادگان دنبال 40 یا 50 هزار بشکه تولید نباشد و به 300 یا 500 هزار بشکه نظر داشته باشد. برنامهریزیای که یادآوران را از رخوت به درآورد، پارس شمالی ولایه نفتی پارس جنوبی را همچنین و برای دارخوین فاز دوم وتولید بیشتر را مد نظر گیرد. برنامهیی که تزریق گاز به میادین نفتی را چون نان شب واجب بدارد.
در ادامه بند چهارم آمده است «دستیابی به جایگاه دوم جهانی در ظرفیت تولید گاز» ایران در بین تولیدکنندگان گاز هماره مقام چهارم را بعد از روسیه، امریکا وکانادا داشته است اما این مقام و موقعیت حتی اگر به اولی هم ارتقا یابد مزیت و قدرتی برای کشور نیست. در عرصه گاز مهم حضور در بازار صادراتی آن است که ما در آن جایگاه خوبی به تناسب تولید و ذخایرمان نداریم. عمده تولید گاز ایران به مصرف داخلی میرسد و در اوج مصرف در زمستان، تولید داخلی هم کفاف نمیدهد وگاز از ترکمنستان وارد میشود. در این خصوص لازم است که صنایع و نیروگاههای ایران که عمده مصرفکننده گاز هستند در مصرف انرژی بهینه شوند تا گاز برای صادرات آزاد شود. در برنامه سردارقاسمی اشارهیی به صادرات گاز و میزان آن نشده است. فقط در بخش دیپلماسی انرژی به صورت کلی بیان شده است که: «استفاده از موقعیت ویژه ایران جهت تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه» این موضوع با توجه به تجربه مذاکرات طولانی و چندنسلی ایران در خط لوله صلح و کش وقوسهای فراوان در قرارداد کرسنت میطلبد که با برنامهیی دقیق وارد شویم. برنامه دقیق برای هاب منطقه شدن مستلزم این است که روشن شود طی مثلا چهار سال آینده مازاد تولید گاز ایران چقدر است وبرای صادرات گاز روش خط لوله یا الانجی، کدام ارجحیت جناب قاسمی و تیمشان است؟ این در حالی است که گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میداد ایران تا سال 2015 تراز گازش منفی است و این یعنی قدم اول در «هاب منطقه» شدن تا چهار سال آینده با این رویکرد غیر ممکن است برداشته شود، مگر رویکردی و دست فرمانی تازه.
در چند جای این برنامه به تامین مالی و سرمایهگذاری خارجی اشاره شده است که با توجه به شرایط تحریم مشکل به نظر میرسد. شرایط تحریم حداقل در یک موقعیت باعث آن شد که قرارگاه خاتمالانبیا از مدیریت فاز 15 و16 کنار بکشد و رسما هم این را اعلام کند که به خاطر جلوگیری از صدمات تحریم این حرکت را کرده تا یک پروژه ملی آسیب نبیند. جناب قاسمی بیتردید میداند همان شرایط، مقداری هم بیشتر شده است و کار تامین مالی از دایره ممکن دورتر. بیان این جملات شیرین برای کسب رای از نمایندگان شاید مفید باشد اما به عنوان برنامه اجرایی با سختیهایی روبرو است که به بیان بسیاری از کارشناسان در این شرایط غیرممکن مینماید. بهتر نبود به جای بیان این گفتهها روشی برای بهرهبرداری بهتر از منابع داخلی ارایه میشد. البته جایی به اوراق مشارکت اشاره شده است اما کمبود منابع مالی در پروژههای بزرگ نشان میدهد آن روش هم کارا نیست وبه تجدیدنظر جدی نیازمند است.
از دیگر موارد مورد اشاره ایشان که باز کلی و فاقد عدد و رقم است، توجه به میادین مشترک نفت وگاز است. برنامهیی که در طول 10 سال گذشته از زمان بیژن زنگنه در گفتار تمام مدیران ارشد نفتی بوده است.
ولی واقعیت این است که ایران در برداشت گاز از پارس جنوبی یک چهارم قطر است. در تمام میادین نفتیمان در خلیج فارس که یا با عربستان مشترکیم یا با امارات و عمان، این کشورها در برداشت نفت از ما جلوتر هستند. همیشه هم توجه به این میادین را سرلوحه کارهای خود مینامیم ولی مدیران توانا را به خاطر حب و بغضهای سیاسی کنار گذاشته و فرصتهای رشد را از خود دریغ میکنیم.
در این مورد هم جناب قاسمی اگر واقعا برنامهیی عملی دارند بهتر است با رقم وعدد با افکار عمومی سخن بگویند، مثلا اینکه آیا برداشت گاز ایران تا چهارسال آینده به برابری قطر میرسد یا به دوسوم برداشت قطر؟ درباره ارتقای توان حفاری کشور نیز به همین شکل. هماکنون ایران 15 دکل فعال و مشغول به حفاری در آبهای خلیج فارس یعنی کل سواحل شمالی این خلیج دارد ولی دکلهای موجود در سواحل جنوبی بالغ بر چهار برابر ایران است. این در حالی است که برخی اوقات میزان دکلهای سواحل جنوبی وعربی خلیج فارس به صد هم میرسد ولی در قسمت شمالی تاکنون بیش از 20 عدد جک آپ فعال نبوده است و جالب آنکه در طول شش سال گذشته حداقل برای 40 دکل خشکی و دریایی مناقصه ساخت وخرید با سرو صدای بسیار برگزار شد ولی نرسیدن وساخته نشدن آنها در سکوت تحمل شد.
در بخشی دیگر از برنامه رستم قاسمی اشاره به اجرای درست اصل 44 شده است. اجرای درست مشخص نیست اینجا طعنه به اجرای قبلی این اصل است یا برنامهیی است برای بهتر شدن. تجربه بزرگ موجود در این چند سال در صنعت نفت به پترو ایران و واگذاری پترو پارس بر میگردد؛ واگذاری پترو ایران به یک شرکت خصوصی که در نیمه راه معطل مانده است.
فروش پترو پارس هم به یک خریدار ناشناس که بعد از چندی انصراف داد، کنسل شد. در هر دو مورد که واگذاری ناکام ماند مقاومت نفت در برابر واگذاری مشهود بود چنانچه در نمونه پترو ایران با دستور و نامه وزیر وقت نفت به ریاستجمهوری موضوع در بلاتکلیفی و معطلی فرو رفت. حال روشن نیست آقای قاسمی که از بیرون به مجموعه نفت وارد میشود چگونه میخواهد این مقاومت را به همراهی بدل کند.
آیا اینگونه نخواهد شد که شرکتهای واگذار شده از لیست همکاران نفتی خط بخورند و چندی مانند شرکت صدرا بعد از واگذاری در بورس به لیست سیاه نفت بروند، فقط به این دلیل که دیگر خودی و دولتی نیستند؟
جناب قاسمی بیتردید با مشکلات این چنینی آشنا هستند و بهتر بود «اجرای درست اصل 44» را بیشتر توضیح میدادند. به هر رو برنامه شانزدهگانه ایشان همانطور که در بالا اشاره شد مقصود دل «خوبان» است. اما سالهاست این مطلوب دل همه، فقط تکرار میشود و اجرایی در کار نیست. حرفها همان و برنامهها نیز همان.
منبع: اعتماد، ده مرداد