اصلا موضوع این نیست که آیت الله خمینی گل بود یا گلاب بود یا چلوکباب بود، بلکه موضوع این است که پریروز سالمرگ آیت الله خمینی بود و برای اولین بار در تاریخ گروهی از پیروان یک رهبر مثل آیت الله خمینی که کلیه اعضای خانواده اش ممنوع می باشند، بیست سال بعد از مرگش نوه اش حق حرف زدن سر قبر پدربزرگ خودش را نداشته و با حکم حکومتی قرار شد سید حسن نصرالله از طرف سازمان ثبت احوال به عنوان نوه آیت الله خمینی منصوب شود. به همین دلیل با فرض اینکه اگر خامنه ای از همان اول جای آیت الله خمینی بود، برخی موارد را به عرض می رسانیم. این نوشته شامل برخی موارد دیگر هم می شود که بعدا به عرض می رسد.
رهبر شیعیان جهان
آیت الله خمینی موقعی که به رهبری رسید، سالها بود که مجتهد و مرجع تقلید شیعیان جهان بود، او به خودش می گفت من یک طلبه ساده بیش نیستم. آیت الله خامنه ای وقتی که به رهبری رسید سالها بود که یک طلبه ساده بود، ولی فکر می کرد رهبر شیعیان جهان است.
” هیچ”
آیت الله خمینی وقتی به ایران می آمد، در هواپیمایی که او را به ایران می آورد، از او پرسیدند از اینکه بعد از پانزده سال به ایران می روی چه احساسی داری؟ گفت “ هیچ”. اگر از خامنه ای می پرسیدند چه احساسی داری؟ می گفت کمتر کسی است که احساس مرا داشته باشد، من بدن ناقابل و علیلی دارم که آن را هم فدای این مملکت می کنم و تا تهران گریه می کرد.
سردار رانندگی
روزی که آیت الله خمینی به تهران رسید، دید میلیونها نفر در تمام مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا منتظر رسیدن او هستند، وسط راه به رفیقدوست راننده اش گفت بزن برویم یک گوشه ای من باید فلانی را ببینم، و از دست جمعیت فرار کرد. اگر خامنه ای سه میلیون آدم را دیده بود که به جای مرگ بر دیکتاتور می گفتند “ درود بر خامنه ای” همان جا از خوشحالی سکته می کرد و اصولا انقلاب تمام می شد، راحت می شدیم.
حکومت نظامی شاه
به آیت الله خمینی خبر دادند که دولت شاه اعلام حکومت نظامی کرده، چکار کنیم؟ گفت به خیابان بریزید. اگر خامنه ای بود، می گفت، آقایان در این مورد تصمیم بگیرند تا ما سری به مشهد و چالوس بزنیم و برگردیم.
پیام به گورباچف
آیت الله خمینی سقوط کمونیسم را پیش بینی کرد و آن را طی نامه ای برای رهبران شوروی اعلام کرد. اگر خامنه ای بود، یک هیات به ریاست لاریجانی به شوروی می فرستاد تا ببیند این شایعاتی که در مورد اصلاحات گورباچف مطرح است راست است یا نه، و وقتی هم خبر سقوط کمونیسم را می شنید، به وزیر خارجه می گفت تا سه چهار سال طرف روسیه نروید ببینیم واقعا سقوط کرده یا نه. اصولا خامنه ای قدرت پیش بینی سقوط خودش را هم ندارد، وگرداشت چمدانش را می بست.
قطعنامه 598
وقتی به آیت الله خمینی گفته شد که دولت و ارتش توانایی ادامه جنگ را ندارند، قطعنامه 598 را پذیرفت و جام زهر را بقول همه سرکشید. اگر به خامنه ای می گفتند دولت و ارتش توانایی ادامه جنگ را ندارند، دستور می داد تا نخست وزیر و فرمانده ارتش عوض شود، و نخست وزیر و فرماندهی را منصوب می کرد که با وجود اینکه می دانند توانایی وجود ندارد، ولی بگویند وجود دارد. بعد سه سال دیگر با عراق می جنگید، بعد شکست می خورد، بعد سقوط می کرد و با اعلام شکست در مقابل عراق از سازمان ملل می خواست جلوی عراق را بگیرد.
فرمان هشت ماده ای امام
خمینی یک بیانیه هشت ماده ای در آذر سال 1361 صادر کرد که بموجب آن کسی حق ورود به حریم خصوصی افراد را نداشت. اگر خامنه ای به جای او بود، ابتدا یک بیانیه هشت ماده ای صادر می کرد، بعد متوجه می شد که از این بیانیه دشمنان سوء استفاده می کنند، بعد یک سخنرانی تند ایراد می کرد و دستور می داد کلیه کسانی که در دادن آن بیانیه روی او تاثیر گذاشتند دستگیر شوند.
کابینه موقت بازرگان
آیت الله خمینی بازرگان را به عنوان نخست وزیر تعیین کرد و خامنه ای و برخی روحانیون را به عنوان معاون وزرای دولت تعیین کرد. بعد از مدتی که دولت موقت سقوط کرد و این معاونان که کار یاد گرفته بودند، وزیر شدند. اگر خامنه ای بود، از همان اول هاشمی رفسنجانی را به عنوان نخست وزیر تعیین می کرد و بازرگان و دوستانش را مجبور می کرد با او کار کنند، بعد هاشمی رفسنجانی را حذف می کرد و بازرگان و دوستانش را دستگیر می کرد و باهنر را می گذاشت نخست وزیر، بعد که نمی توانست کشور را اداره کند، مقام نخست وزیری را حذف می کرد و اعضای دفترش را می گذاشت به عنوان وزیر و خودش می شد هم رهبر هم رئیس جمهور و هم نخست وزیر.
جلال الدین فارسی باید برود
در اولین انتخابات ریاست جمهوری، وقتی به خمینی گفتند جلال الدین فارسی شناسنامه افغانی دارد، با وجود اینکه به نظر می آمد کاندیدای اصلی اش اوست، گفت استعفا بدهد و برود. اگر خامنه ای بود، حکم حکومتی صادر می کرد و شرعا اعلام می کرد که جلال الدین فارسی رییس جمهور ایران است.
بعد از سی سال و قبل از سه سال
در انتخابات ریاست جمهوری اول، هنوز معلوم نیست بعد از سی سال نظر خمینی روی بنی صدر بود یا حبیبی یا کسی دیگر. درست برعکس، در مورد آیت الله خامنه ای، هیچ انتخاباتی برگزار نشد که معلوم نباشد نظرش چیست. اولی را نمی توانست کاری کند، دومی را اعلام کرد که ناطق است ولی مردم به خاتمی رای دادند، به سومی که رسید گفت همین است که هست مردی و ماندی باید همین آش تلخ را بخوری چون من خواسته ام.
فخرالدین حجازی دود شد
فخرالدین حجازی، سخنران معروف و وکیل اول تهران، در ابتدای انقلاب در حضور خمینی نیم ساعت از او تعریف می کرد و بعد از او خواست دعوتش را آشکار کند، آیت الله خمینی هم اخم کرد و گفت خدا نکند باورم شود و فخرالدین حجازی بزودی محو شد. اگر خامنه ای در جماران بود و آن سخنان را فخرالدین حجازی می گفت وی می گفت “ اتفاقا نظر بسیاری از دوستان همین است و این یک موهبتی است بر شما که چنین رهبری دارید.” بعد فخرالدین حجازی می شد رییس مجلس و شاعر الشعرا و احیانا رییس شورای انقلاب فرهنگی و جانشین مصباح یزدی.
من خوف آن دارم که حجتیه در شورای نگهبان باشد
بعد از سخنرانی تند آیت الله خزعلی علیه محمد سلامتی نماینده تهران که خزعلی او را کمونیست خوانده بود، خمینی به شورای نگهبان گفت حق ندارد نسبت به مردم یا نمایندگان آنها با تندی برخورد کند. اگر خامنه ای بود، بخاطر همین جمله خزعلی دستور دستگیری سلامتی و انحلال مجاهدین انقلاب را صادر می کرد و هفته ای یک بار هم مجتبی را می فرستاد در خانه خزعلی که شیشه آشپزخانه شان را تمیز کند.
داریوش فروهر و داریوش فروهر
آیت الله خمینی دستور آزادی داریوش فروهر را بعد از اینکه فهمید زندانی است، صادر کرد، چون می دانست که او شخصیتی مبارز و اصیل بوده است. اگر خامنه ای بود و از این موضوع مطلع می شد، دستور می داد یواشکی در همان زندان اعدامش کنند و بعد موسوی خوئینی ها را از مقام دادستانی برکنار می کرد.
این داستان به شکلی دیگر ادامه دارد.