چرا همیشه زمستان است؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

این شریعتمداری هم دلش خوش است. گفته: “ظریف در نوشته توئیتری اش به احمدی نژاد توهین کرده.” انگار سنگ پرت کرده، اصلا آدمی را که ایرانی باشد و بخواهد راجع به احمدی نژاد حرف بزند و به او توهین نکند، به من نشان بده. اصلا شما اون را به من نشان بده؟ دوشواری نداریم که. ساده ترین، انسانی ترین، شرافتمندانه ترین، مهربانانه ترین کاری که می شود با احمدی نژاد کرد توهین کردن به اوست. باز دهان من را باز نکنید.  

 

چرا همیشه?

بده بد بد چه امیدی چه ایمانی، کرک جان خوب می خوانی، حالا این که اولش، چون آخرش هم زمستان است. باور کنید. اصلا مگر می شود یک آدمی هم روشنفکر باشد و هم ناامید نباشد؟ حالا روشنفکر هم نه، لازم نیست کتاب هم نوشته باشد و شعور هم داشته باشد و مباحث هرمنوتیک را هم بفهمد، در همین حد روشنفیسبوکی بودن هم باشد قبول است. در حد همین نیچه های تحت ویندوز هم قبول است. یعنی واقعا مصیبتی است که هر کسی ناامید و افسرده و دلمرده نباشد یا خودش را اینطوری نشان ندهد، انگار بیمار و متفاوت و یک اتفاق بد است.

رفتم توی فیسبوک می بینم یکی نوشته: “وقتی می بینم کسانی می توانند بخندند چقدر حسادت می کنم، کاش من هم می توانستم مثل آنها باشم.” یعنی واقعا فیلمی است این مسابقه “خودسیاهنمایی” که افتاده گردن کلی آدم. حالا شماها که باز خیلی هاتان تحصیل کردید، بعضی هاتان حتی کتاب هم خواندید، بعضی ها را حتی می شناسم که فارسی بدون غلط همی می توانند بنویسند، ولی این فرزانه خانم، باور کنید حرص من را درمی آورد. می گویم کتاب هدایت من رو ندیدی، می گوید: “مهناز خانم مگه کتابشون هم منتشر شد؟” می گویم: “هدایتی نه، هدایت.” فرق صادق هدایت و مهناز هدایتی را نمی داند، آن وقت می گوید: “آهان، به من بگین صادق بهتر می شناسم.”

می گویم: “این شمخانی هم خوب شد که شده دبیر شورای امنیت ملی”، می گوید: “عوض اش همه وزارت ارشادی ها شدن پاسدار” با تعجب می گویم: “مثلا کی؟” می گوید: “همین حسین انتظامی” می گویم: “این که پاسدار نیست، اتفاقا خیلی هم آدم خوبی است، من هم می شناسمش، قبلا هم همین کاره بوده، آدم دلسوز و سالمی است، خوش فکر است.” می گوید: “ولی چه فایده که وزیر کشور سابق شده مشاور فرمانده سپاه” می گویم: “این که بد نیست، بالاخره آمدن نظامیان به دولت بد است، برگشتن آنها به سپاه که خوب است.” فرزانه خانم آهی می کشد و می گوید: “کاش منم می تونستم مثل شما خوشبین باشم.” می گویم: “حالا چرا بدبینی؟ چی شده؟” می گوید: “این همه زحمت کشیدیم روحانی بیاد، اون هم که اومده می گه مملکت مشکلات زیادی داره، همین امروز داشت می گفت تورم زیاده، بیکاری زیاده.” می گویم: “خوب، اصلا برای همین اومده، برای اینکه این مشکلات رو حل کنه. دوست داشتی احمدی نژاد می اومد می گفت ما در علم و اقتصاد اولیم و رفتیم به فضا” فرزانه خانم فکری می کند و می گوید: “ولی اون که می اومد حرف می زد آدم خیلی امیدوار می شد که همه چیز خوبه. اون احمدی نژاد همه دوروبری هاش خوب بودن، فقط خودش خوب نبود.”

البته این فرزانه خانم را بی خیال بشوید. فعلا دولت روحانی دارد درست کار می کند. با همین فرمان و با همین گاز برود جلو خوب است. معصومه ابتکار شده رئیس سازمان محیط زیست و مشاور رئیس جمهور، رضا داد هم که از بچه حسابی های سینمای ایران است شده معاون سازمان سینمایی. حسین انتظامی که آدم مثبت و مفید و سالمی است شده معاون مطبوعاتی ارشاد. ارشاد اعلام کرده که خانه سینما در روز ملی سینمای ایران بازگشائی می شود. فعلا زرت و پرت های شمقدری و سلحشور هوتوتو سابیده شد به الک.

دریادار شمخانی فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه و مهم ترین فرمانده اصلاح طلب سپاه شد مسوول شورای امنیت ملی. پسر آقای کروبی هم خبر داده که هاشمی رفته با خامنه ای گفتگو کرده و خامنه ای قبول کرده که پرونده موسوی و کروبی برود شورای امنیت ملی. یعنی با رفتن پرونده هسته ای به وزارت خارجه و رفتن پرونده موسوی و کروبی به شورای امنیت ملی، شاید نه خیلی زود، و البته نه خیلی دیر، خبر آزادی موسوی و رهنورد و کروبی و زندانیان سیاسی را بشنویم. فعلا عکس مهاجرانی که از دیوار وزرای وزارت ارشاد برداشته شده بود، برگشته روی دیوار، حالا کی خودش برگردد به جای اصلی اش فعلا معلوم نیست.

 

روسیه بلاگردان سوریه

البته که مجازات افراد یا دولتهایی که سلاح شیمیایی استفاده می کنند لازم است و البته که بشار اسد دیکتاتوری است که تعداد زیادی از مردمش را کشته است، اما مهم تر از این دو تا این است که آیا قرار است جلوی حمله شیمیایی و مرگ بیشتر افراد گرفته شود؟ یا قرار است تعدادی کشته شدند تا قاتلین افرادی که قبلا کشته شده اند، مجازات شوند. کنگره آمریکا که از اوباما حمایت نکرد، البته کار خوبی کرد. اما نکته مهم این که بزرگترین تظاهرات ضد جنگ در نیویورک برگزار شد. و اصولا همین طور است که وقتی آمریکا می خواهد جنگی را آغاز کند، بیشترین مخالفان آن جنگ خود آمریکایی ها هستند.

جان کری وزیر خارجه آمریکا در یک موضع “بابا کوتاه بیا” به بشار اسد گفت: “اسد می تواند مانع حمله شود.” روسیه هم که این وسط میاندار شده و کلی از همین بابت قدرت سیاسی پیدا می کند، طرحی پیشنهاد کرده که سوریه را خلع سلاح شیمیایی کند. بشار اسد هم که طرح تبدیل پی پی به آلاسکا در حوزه ریاست جمهوری را در حال اجرا داشت جیک ثانیه بعد از طرح روسیه استقبال کرد. اوباما هم که نمی خواهد جایزه صلح را از دست بدهد، گفت که “سوریه سلاح های شیمیایی را تحویل بدهد تا حمله نکنیم.” سوریه هم به روسیه گفت: “چشم، ما با نظارت روسیه بر سلاح شیمیایی موافقیم.” اوباما هم یک نفس راحت کشید و گفت: “طرح روسیه قطعا می تواند حمله را متوقف کند.” و به زنش زنگ زد و گفت: “عززززززیزم! دیگه خیالت راحت، حمله یخ دور”

اما از آن طرف حالا مگر ول می کنند، حالا که اوباما خرس را ول کرده، خرس او را ول نمی کند. سوری ها که اعلام کردند که درست در همین یک هفته “یک پسر ده ساله سوری خمپاره ساخته است.” لامروت ها نکردند یک دختر شانزده ساله بگذارند که لااقل اورانیوم غنی کند. بشار اسد هم که مطمئن شد آمریکا حمله نمی کند، گفت: “سوریه آماده حمله آمریکاست.” بعد هم زنگ زد به اسما خانوم و گفت: “دیدی حالشو گرفتم؟” اما حالا سوریه را بیخیال، این شجونی، سارق شورت و کرست های شمس پهلوی نشان داد که حتما باید سری به امین آباد بزند و قرص هایش را زود و به موقع مصرف کند. شجونی گفت: “با اینکه ایران هم آسیب جدی می بیند، اما بدمان نمی آید آمریکا به سوریه حمله کند.” چرا؟ برای اینکه ترقی گفته است: “حمله نظامی به سوریه به ضرر دولت روحانی است.”

در واقع این انجمن آلت پریشان مقیم مرکز حاضرند ایران بمباران شود و به خطر بیافتد، ولی دولت روحانی هم مشکل پیدا کند. فرزانه خانم برگشته می گوید: “منم که همین را می گویم.” البته ایشان عادت دارد همیشه همین جمله را در هر موردی تکرار می کند. حالا از فرزانه خانم آدم انتظار ندارد، ولی آقای افروغ که دو سه سال به نظر می آمد انسان عاقلی است، برگشته و گفته: “باید فضا را برای آمریکا ناامن کرد.” یکی نیست بگوید فضای کجا؟ شما یک انتخابات شورای شهر تهران را آن هم با کاندیدای غیر اصولگرا بردید یک هفته است دارید مراسم عقد و عروسی توی زیر زمین خانه شریعتمداری برگزار می کنید، فضای کجا را می خواهید ناامن کنید؟ بگو آدم بدون شلوار، بدون زیرشلوار، کلا بدون هر گونه چیزی که مشائی آدم را بپوشاند، آتش بازی می کند؟ به نظرم اگر آمریکا با ایران آشتی کند، خیلی برایش مفید تر است تا با سوریه بجنگد.

 

کنگره امام زاده ها برگزار می شود

آقا! این فرزانه خانم گیر داده که من باید زودتر بروم ایران. هیچ مشکلی هم برای رفتن ندارد. یعنی باور کنید که این آدم در تمام زندگی اش فقط دو بار در صفحه بفرمائید شام فیس بوک یک دستور غذایی را لایک کرده، حالا سه سال است برای من کار می کند، من هنوز اسم واقعی اش را نمی دانم. از ترس اش به قورمه سبزی هم می گوید قیمه، می گویم چرا این جوری حرف می زنی؟ می گوید اسم مستعارش است. حالا سه روز است گیر داده که من می خواهم بروم ایران و در کنگره امام زاده ها شرکت کنم، ولی می ترسم توی فرودگاه اعدامم کنند.

حالا پدرت خوب مادرت خوب، کنگره امامزاده ها برای چی می خواهی بروی؟ مگر تو اصلا نماز می خوانی؟ می گوید: نه نمی خوانم. برای چی بخوانم. من اصلا به این حرفها اعتقاد ندارم. نه نماز می خواند، نه روزه می گیرد، نه حجاب می گذارد، اصلا حاضر هم نیست از مغازه مراکشی ها خرید کند، ولی به امامزاده قاسم اعتقاد دارد. روزی هم ده هزار تومان نذر می کند و هفته ای سه بار اسفند دود می کند. نصف همسایه های ما چشم شان بخاطر حسادت ترکیده است. حالا گیر داده که می خواهد برود در کنگره امام زاده ها شرکت کند.

البته نه اینکه من مخالف کار او باشم، ولی هر چه فکر می کنم نمی توانم تصور کنم آدم به امام زاده بیشتر از خود امام احترام بگذارد. البته خود من نعیما طاهری و نعیمه اشراقی و حسن خمینی را به خود خمینی ترجیح می دهم، ولی چه ربطی دارد. به هر حال منظورم این است که در همین هفته کنگره امام زاده ها در ایران برگزار می شود. لذا از کلیه ائمه درخواست می شود چهار قطعه عکس فرزندان خود را به همراه فتوکپی شناسنامه و نوع کرامات امامزاده مذکور برای کنگره ارسال کنند. شرکت در این کنگره شرط سنی ندارد. یعنی حتی خود شما می توانید همین الآن جلوی در خانه تان یک امامزاده را کشف و بلافاصله معجزات لازم را برای آن ابداع نمایید.