شاه بود، منتظری نبود!‏

نویسنده

» عبدالله نوری در نقد سیاست های سیمای جمهوری اسلامی:‏

abdollahnori.jpg

عبدالله نوری در دیدار باجمعی از دانشجویان دانشکده خبر ضمن انتقاد از گزارش های صدا و سیمای جمهوری اسلامی در روزهای ‏سالگرد انقلاب و حذف چهره آیت الله منتظری در جریانات انقلاب، این سئوال را مطرح کرد که آیا‎ ‎‏”برخوردی که امروز در راستای ‏نگارش تاریخ و بیان آن در ارتباط با حضرت آیت الله منتظری می شود، کتمان واقعیات تاریخی و بی انصافی و حق کشی نسبت به ‏مردمی که باید اطلاعات درست را دریافت کنند و همچنین نسبت به آیت الله منتظری نیست؟”‏

عبدالله نوری سپس با اشاره به وظایف خبرنگاران و لزوم بیان واقعیت ها توسط رسانه ها، اظهار داشت‎:‎‏ “وظیفه اصلی خبرنگار و ‏رسانه بیان واقعیت است بدون کم و کاست و یا حب و بغض کما اینکه وظیفه تاریخ نگار هم همین است که بدون دخالت دادن امیال خود ‏واقعیات را بیان کند. حال سئوال این است که آیا امروزه در کشور ما و در رسانه ها به ویژه صدا و سیما که در این اواخر رسانهء ملی ‏نامیده می شود و از بودجه عمومی هم استفاده می کند و علی القاعده می بایست بیان کننده و بازتاب دهنده تمامی نظرات و جریان های ‏فکری موجود در جامعه باشد، واقعیات خبری روز ایران و جهان و واقعیات تاریخی انقلاب بیان می شود و یا بر اساس حب و بغض ‏ها تاریخ و یا خبر گفته می شود؟”‏

وی آنگاه با تاکید بر اینکه “می توان واقعیات را آنگونه که هست بیان کرد و لکن نسبت به آن تحلیل داشت و در مقام تحلیل از دیدگاه ‏خاصی جانبداری کرد و یا دیدگاه خاصی را زیانبار دانست” افزود: “مثال مهم در رابطه با قلب و یا تحریف تاریخ که متأسفانه به ‏راحتی و با سکوت از کنار آن می گذرند نادیده گرفتن نقش و تأثیر بی نظیر آیت الله منتظری در به ثمر نشستن مبارزات قبل از انقلاب ‏و گذر از مراحل بحرانی سالهای اولیه شکل گیری جمهوری اسلامی است و تثبیت آن است.آیا به نظر شما برخوردی که امروز در ‏راستای نگارش تاریخ و بیان آن در ارتباط با حضرت آیت الله منتظری می شود، کتمان واقعیات تاریخی و بی انصافی و حق کشی ‏نسبت به مردمی که باید اطلاعات درست را دریافت کنند و همچنین نسبت به آیت الله منتظری نیست؟”‏

وی ادامه داد: “آیت الله منتظری از بهترین شاگردان دروس عالیه فقه، اصول و فلسفهء اساتیدی همچون آیت الله العظمی بروجردی و ‏امام خمینی و علامه طباطبائی بودند و همراه با مرحوم مطهری درس خارج امام خمینی در حوزه علمیه قم‏ را پایه گذاری کردند. فردی ‏که بهترین تقریرات درس مرحوم آیت الله بروجردی و درس مرحوم امام توسط او تدوین شده است و تدریس خارج فقه و اصول ایشان ‏از حدود سال چهل و پنج شروع شده و در همه دوره ها و حتی در زندان ادامه یافته است و تدریس مباحث عقلی و نقلی و اخلاقی از ‏دیگر فعالیت های علمی ایشان بوده است. کسی که بسیاری از علمای طراز اول امروز کشور و یا خارج کشور و بسیاری از مسئولین ‏از شاگردان ایشان می باشند و نوشته های گسترده ایشان از تقریرات درسی تا مباحث گوناگون دیگر در ارتباط با نهج البلاغه و اصول ‏کافی و جامع السعادات و خطبه حضرت زهرا (س) و ده ها نوشته علمی، فقهی و یا سیاسی اجتماعی دیگر ایشان مورد بهره برداری ‏همگان اعم از خواص و عوام است و جایگاه ایشان در مباحث علمی دینی به گونه ای است که در دوران حاضر سر آمد همه عالمان ‏حوزه های دینی قرار می گیرد، چگونه می شود که به یکباره فراموش می شود؟ گویی چنین شخصیتی با یک چنین سابقه و لاحقه ‏درخشان علمی و دینی وجود ندارد؟ آیا این انصاف است؟” ‏

‏نوری درباره نقش آیت الله منتظری در زمان مبارزات پیش از انقلاب نیز گفت: “آیت الله منتظری در بعد فکری در دوران رژیم گذشته ‏همواره تلاش می کرد فرهنگ مبارزه و جهاد را در میان مردم بخصوص قشر‏ ‏جوان، ریشه دار و عمیق کند و همواره‏ ‏می کوشید ‏فاصله موجود بین دو قشر روحانی و دانشگاهی را از بین برده تبدیل به‏ ید واحده علیه استبداد نماید‎.‎‏ عالمی که ‏به لحاظ علمی، حوزوی ‏مقبول مراجع و علما بودند ‏از نظر سیاسی، حمایت ایشان تأثیر ‏غیرقابل انکاری در مشروعیت و مقبولیت و گسترش نهضت اسلامی‏ ‏‏داشت و ‏پس از رحلت آیت الله بروجردی ‏ ایشان قائل به‏ ‏اعلمیت امام خمینی بودند و زعامت ایشان را به صلاح اسلام و‏ ‏مسلمین می ‏دانستند و با وجود خطرات بسیار امنیتی و مخالفت های‏ ‏بعضی از علما در حوزه علمیه قم با امام خمینی و بی تفاوتی عده ای‏ ‏دیگر ‏نسبت به نهضت اسلامی، از ایشان حمایت همه جانبه ‏‎نمودند. کسی که‏ ‏پس از بازداشت امام خمینی در جریان قیام پانزده خرداد 1342‏ ‏در جریان‏ ‏مهاجرت مراجع و علمای شهرستانها به تهران فعالانه شرکت کرد و در یکی از این جلسات با همراهی آیت الله امینی ‏تلگرامی مبنی بر حمایت از امام خمینی‏ ‏با عنوان «مرجعیت» تنظیم کردند و به امضای تمامی علمای‏ ‏حاضر در جلسه رساندند که ‏منجر به دستگیری ایشان شد و ‏به همراه‏ ‏مرحوم آیت الله ربانی شیرازی و جمعی از علما و فضلای مبرز حوزه ‏ ‏علمیه قم به مرجعیت ‏امام توجه ویژه داشتند و با تأیید کتبی آن و دادن‏ ‏اعلامیه قدم بزرگی در این راه برداشتند که منجر به بازداشت و تبعید‏ ‏آنان به نقاط بد ‏آب و هوا شد، حال، امروز اینگونه وانمود می شود که تاریخ انقلاب چنین شخصیتی را نمی شناسد. همه بوده اند ولی از آیت الله ‏منتظری خبری نیست.مگر آیت الله منتظری نبود که می گفت برای مبارزه با رژیم باید در جهت تعمیق و گسترش مرجعیت امام خمینی ‏تلاش نمود؟ و بر همین اساس به همه طلاب سفارش می کرد در سفر های تبلیغی مهمترین وظیفه شما تبلیغ مرجعیت امام است و در ‏بیان مسائل شرعی موظف هستید از رساله امام استفاده کنید و در همین راستا در حد توان و بلکه بیش از توان خود با علمای شهرستانها ‏تماس می گرفت و با نامه های تک امضایی و چند امضایی آن هارا به ترویج مرجعیت امام دعوت می نمود. با تمام توان جهت راه ‏اندازی شهریه امام به همراه جمعی از متنفذین حوزه و بازار اقدام نمود و با همه مشکلاتی که وجود داشت تلاش نمود تا رساله امام ‏چاپ شود و در اختیار مردم قرار گیرد. در صدور بسیاری از بیانیه های منتشره بر علیه رژیم شاه نقش اساسی داشت‏‎ ‎و حمایت مالی ‏از نهضت اسلامی و افراد مبارز و‏ ‏خانواده های زندانیان و تبعیدی ها را یکی از وظایف اصلی خود می‏‎دانست‎.‎‏‎ ‎میزان مقبولیت و ‏محوریت ایشان در انقلاب تا‏ ‏آنجا بود که امام خمینی در زمان تبعید، ایشان را به عنوان نماینده ‏ ‏تام الاختیار خویش در ایران منصوب ‏نمودند و حتی در وصیتنامه سال 56 خود در امور مربوط به وجوه شرعی حضرات آیات حائری، سلطانی، پسندیده و منتظری را ‏وصی خود قرار دادند که تنها کسی که به لحاظ جایگاه انقلابی و مبارزاتی جدای از جایگاه علمی و حوزویش در این جمع قرار گرفته ‏آیت الله منتظری است که خود نشانه عمق توجه امام به شخص ایشان است. اگر اینها همه بوده است، پس ایشان در کجای نوشته ها و ‏بیانات تاریخ نگاران حکومتی انقلاب جای گرفته است؟”‏

‏‏عبدالله نوری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: “در عید نوروز سال 1345 به دنبال دستگیری مرحوم‏ ‏محمد منتظری آیت الله‏ ‏‏منتظری نیز بازداشت شدند. در این بازداشت ابتدا شهید گرانقدر محمد را با‏ ‏وحشیانه ترین شکنجه های قرون وسطایی و حتی در ‏حضور پدر شکنجه‏ ‏دادند تا شاید‏ ‏بتوانند ایشان را به اعتراف وادارند و سپس به سراغ خود‏ ‏آیت الله منتظری رفتند و ‏ ‏سخت ترین شکنجه ‏ها را نسبت به ایشان روا داشتند. ‏ ‏آیت الله منتظری چند ماه پس از آزادی از زندان مجددا‏ ‏دستگیر و به مدت پنج ماه به زندان افتاد‎.‎‏ در‏ ‏‏زمان برگزاری جشنهای تاجگذاری ایشان به مدت سه ماه به مسجد سلیمان تبعید شدند و پس از آن به ایشان ابلاغ شد که نباید به قم‏ ‏‏بروید ولی ایشان به قم مراجعت نمود و پس از آن به نجف آباد تبعید شدند. پس از چند ماه ساواک مجددا ایشان را دستگیر و پس‏ ‏از ‏محاکمه به‏ ‏یک سال ونیم زندان محکوم کرد. ‏‏آیت الله منتظری پس از سپری کردن دوران محکومیت، راهی قم گردید ولی رژیم مجدداً ‏ایشان را به‏ ‏نجف آباد تبعید نمود. فعالیت ایشان در نجف آباد به گونه ای بود که مجددا ساواک به مرکز نوشت: “نمازجمعه منتظری یک ‏پایگاه سیاسی برای مبارزه با‏ ‏رژیم است”. نماز جمعه های نجف آباد و اصفهان از تأثیر گذارترین کانونهای مذهبی و مؤثر در پیروزی ‏انقلاب بود که هر دو با فکر و پیگیری آیت الله منتظری به وجود آمد. ‏‏بار دیگر آیت الله منتظری به سه سال تبعید در طبس محکوم شد. ‏نامه سرگشاده آیت الله منتظری به‏ ‏علما و مردم مسلمان ایران در مورد اتحاد علیه امپریالیسم و صهیونیسم‏ ‏مجدداً خشم حکومت را ‏برانگیخت.‏ ‏تسلیم ناپذیری ایشان سبب شد که در اواسط سال 1353 رژیم به تبعید مجدد‏ ‏وی تصمیم گرفت و ایشان را پس از گذشت یک ‏سال از طبس به خلخال تبعید نمود. در خلخال نیز ایشان به مبارزه اش ادامه داد و مأموران رژیم در نهایت پس از گذشت حدود چهار ‏ماه ایشان را به‏ ‏تبعیدگاه سقز منتقل نمودند‎.‎‏ ‏در تبعیدگاه سقز نیز ساواک از دیدار مردم با ایشان و مواضع سر سختانه آیت الله منتظری ‏دچار نگرانی شده و تصمیم به بازداشت و‏ ‏انتقال ایشان به تهران گرفت.‏ ‏در تیرماه 1354 آیت الله منتظری را از تبعیدگاه سقز روانه ‏زندان‏ ‏نمودند و در اوین مدت شش ماه را در سلول‏ ‏انفرادی با شدیدترین فشارهای روحی و‏ ‏جسمی گذراند و به ایشان گفته شد: “علت ‏اینکه تو را از‏ ‏حوزه دور نگه می‎داریم و از این طرف به آن طرف می‎فرستیم این است که‏ ‏یک خمینی دیگر به وجود نیاید”.‏ ‏و بالاخره ‏در یک دادگاه‏ ‏نظامی به ده سال زندان محکوم‏ ‏گردید. و پس از گذراندن‏ ‏حدود سه سال ونیم از دوران محکومیت به همراه مرحوم آیت الله‏ ‏‏طالقانی در هشتم آبان 1357 از زندان آزاد شد‏‎.‎‏ شاید هیچکس در جایگاه حوزوی آیت الله منتظری در طول دوره انقلاب به اندازه ایشان ‏برای اسلام و ایران مبارزه و فداکاری نکرد و به اندازه معظم له آزار و اذیت و شکنجه جسمی و روحی تحمل ننمود.“‏


‏نوری همچنین نقش آیت الله منتظری در پس از پیروزی انقلاب را “درخشان” خواند و گفت: “ایشان پس از پیروزی انقلاب ‏ریاست ‏مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی را به عهده داشتند و پس از رحلت مرحوم طالقانی به امامت جمعه تهران منصوب شدند و پس از ‏تدوین قانون اساسی و بازگشت به قم مدتی نماز جمعه قم را نیز بر پا داشتند و پیشنهاد اقامه نماز جمعه در سطح کشور نیز از جانب ‏ایشان بود. ارجاع موارد عدیده ای از مسائل فقهی و غیر فقهی از سوی امام خمینی به آیت الله منتظری و مراجعات بسیار گسترده مردم ‏و مسئولین به ایشان تمامی اوقات کاری و فراغت ایشان را پر کرده بود. در عین حال ایشان بزرگترین وظیفه خود را در حوزه های ‏علمیه جستجو می کردند و به همین جهت با ایجاد مدارس و حوزه های علمی در داخل و خارج کشور و با جذب طلاب خارجی از ‏کشور های مختلف جهان و ایجاد تجمع های علمی در نقاط مختلف گام مهمی در جهت بسط و گسترش علوم دینی برداشتند.آیت الله ‏منتظری با چنین پیشینه ای و با چنان جایگاهی در یک انتخاب طبیعی از سوی مجلس خبرگان رهبری و علی رغم مخالفت خودشان به ‏عنوان قائم مقام رهبر انتخاب شدند.در جریان جنگ تحمیلی از حاج علی منتظری والد مکرم ایشان که برای تقویت روحی رزمندگان به ‏جبهه می رفت گرفته تا فرزندان‏ ‏و نوه های معظم له در جبهه ها حضور داشتند که در نهایت فرزند‏ ‏برومند ایشان آقای سعید منتظری ‏بینایی یک چشم و شنوایی‏ ‏یک گوش خود را در جبهه از دست داد و یاسر رستمی یکی از نوه های ایشان به درجه رفیع شهادت نایل آمد‏‎.‎
مرحوم محمد منتظری فرزند برومند ایشان هم که شایستگی هایش را می توان از پیام امام در فاجعه هفتم تیر و شهادت ایشان یافت. در ‏بخشی از نامه امام خطاب به آیت الله منتظری آمده است‏‎:‎‏«از فرزند عزیز شما شناختی دارم که باید به شما با تربیت چنین فرزندی ‏تبریک بگویم. او از وقتی که خود را شناخت و در جامعه وارد شد ارزشهای اسلامی را نیز شناخت و با تعهد و انگیزه‏حساب شده وارد ‏میدان مبارزه علیه ستمگران گردید. او با دید وسیعی که داشت سعی در گسترش‏ مکتب و پرورش اشخاص فداکار می‏نمود. محمد شما و ‏ما خود را وقف هدف و برای پیشبرد آن سر از پا نمی‏شناخت. شما فرزندی فداکار و متعهد و هدفدار تسلیم جامعه کردید و تقدیم ‏خداوندمتعال. او فرزند اسلام و قرآن بود، او در زجرها و شکنجه‏ها و از آن بدتر شکنجه‏های روحی از قبل‏ بدخواهان عمری به سر ‏برد.»در آخرین نامه امام در 8/1/68 و پس از نامه 6/1/68 و برکناری ایشان از قائم مقام رهبری هم خطاب به آیت الله منتظری آمده ‏است:«من صلاح شما و انقلاب را در این می‎بینم که‏ ‏شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.” من در طول دوره ‏های گوناگون فراز و فرود حضرت آیت الله منتظری چه در ماجرای شهید جاوید و پس از آن و چه قبل از قائم مقامی و پس از قائم ‏مقامی و پس از عزل از قائم مقامی و چه در ارتباط با داستان سید مهدی هاشمی و محاکمه و اعدام وی و مسائل متعدد دیگر مواضع ‏خاص خود را داشته ام که در برخی موارد همسو با مواضع آیت الله منتظری نبوده است و در موارد متعدد خدمت ایشان مواضع خودم ‏را مطرح کرده ام و چه بسا برخی نظرات ایشان مورد قبول و تبعیت من نباشد، ولی بجث من بر سر بی انصافی ها و حق کشی ها و ‏کتمان واقعیات است.“‏

‎ ‎در عزل آیت الله منتظری نقشی نداشتم‏‎ ‎

نوری سپس در تکذیب شایعات مربوط به نقش خود در عزل آیت الله منتظری، گفت: “من در عزل ایشان نقش نداشته ام و لکن زمانی ‏که نامه 6/1/68 خدمت آیت الله منتظری ارسال شد امام موضعشان این بود که در اسرع وقت همه نشانه هایی که مربوط به قائم مقامی ‏رهبری است از قبیل عکس و یا پلاکارد و مانند آن جمع آوری شود و از طرف ایشان به من و آقای موسوی نخست وزیر ابلاغ شد که ‏ما هم انجام دادیم. از طرف دیگر از من خواسته شد همه آنچه مربوط به منزل آیت الله منتظری است از خیابان و کوچه به حالت عادی ‏درآید و همه بیوت اطراف منزل که در تصرف دفتر ایشان است تخلیه گردد که من پس از مذاکره با مرحوم حاج احمد آقا موفق شدم ‏موضوع را محدود به خیابان ساحلی کنم و صرفا دیوار وسط خیابان جمع آوری شد.در روز 7/1/68 هم خدمت آیت الله منتظری رفتم ‏و شرایط روحی امام و نگرانی های جدی امام نسبت به ایشان را تشریح کردم که در نهایت ایشان نامه مورخ 7/1/68 را مرقوم ‏فرمودند و توسط من و جناب آقای شریعتی برای امام آورده شد و بر اساس آن نامه 8/1/68 امام صادر گردید.همانگونه که نامه 249 ‏سال 65 آیت الله منتظری هم در جریان رسیدگی به پرونده سید مهدی هاشمی توسط من و جناب آقای شریعتی برای امام برده شد که در ‏هر دو مورد مواجه با دعاگویی حضرت امام شدیم. نامه 24/9/65 همان نامه ای است که در بخشی از آن آمده است: «خواهشمندم ‏دستور فرمائید که جرائم و اتهامات سید مهدی هاشمی و افراد مربوط به وی بدون اغماض و با کمال دقت مطابق موازین عدل اسلامی ‏ولو بلغ ما بلغ رسیدگی شود و مبادا ارتباط سببی ایشان و یا دیگران با اینجانب و یا هر کس و یا رعایت حرمت این و آن مانع تحقیق و ‏رسیدگی گردد.» الان هم که این سخنان را مطرح می کنم برای من مهم نیست که ارادتمندان ایشان مجددا نسبت به من چه موضعی ‏خواهند داشت و یا اینکه مخالفین معظم له نسبت به من چه قضاوتی خواهند کرد و امیدوارم در سخنانم رضای خدا را بیش از رضایت ‏این و آن در نظر بگیرم.“‏

‎ ‎انتقاد از رسانه های دولتی‎ ‎

وزیر کشور دوران اصلاحات در ادامه با انتقاد از دستگاههای رسانه ای دولتی اظهار داشت: “من از رسانه ای که در طول مدتی ‏طولانی گزارش دوران انقلاب را منتشر کرده و می کند و می خواهد وانمود کند که بدون ملاحظات سیاسی به افراد گوناگون می ‏پردازد سئوال می کنم آیا در این انقلاب آیت الله منتظری وجود نداشته است؟ آیا در این انقلاب آیت الله منتظری گم شده است؟ آخر ‏نمی‌توان گفت که در ایرانِ قرن 14 هجری شمسی، رضا شاه بوده، محمد رضا شاه بوده، امام خمینی بوده، مهندس بازرگان بوده، آقای ‏بنی‌صدر بوده، اما آیت‌الله منتظری نبوده است. آیا می‌توان گفت اصلاً چنین شخصیتی وجود نداشته و این موجود نامرئی فقط در یک ‏زمان عزل شده است؟ من خدمت شما و همه دست اندرکاران حکومت و رسانه ملی عرض می کنم کاری نکنید که حرف های درست ‏شما هم بی اعتبار شود. اینکه رسانه ملی در بررسی سیر تحولات انقلاب اسلامی بیان ‌کند که اولین رییس دولت پس از انقلاب مرحوم ‏بازرگان بوده و بعد به دلایلی استعفا داده و یا اولین رییس جمهور آقای بنی صدر بوده و به دلایلی کنار گذارده شده اما نگوید آیت‌الله ‏منتظری شخص دوم انقلاب بوده است، حرف‌های درست رسانه هم اگر وجود داشته باشد زیر سوال می‌رود و مردم با خود می‌گویند ‏نکند حرف‌های دیگری هم که منتشر می‌شود خدشه دار و نادرست باشد‎.‎هرکس اندکی با تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی آشنا باشد ‏می‌داند که حضرت امام از آغاز تا سال 68 رهبری انقلاب را بر عهده داشتند و در طول این دوره توسط شخصیت های انقلابی و غیر ‏انقلابی و توسط شخصیت های روحانی و دانشگاهی و سایر اقشار جامعه از آیت‌الله منتظری به عنوان فرد دوم انقلاب نام برده می‌شده ‏است‎.‎‏ تصمیم بر حذف نام آیت الله منتظری از تاریخ انقلاب سبب قلب واقعیت می شود و هر گاه تاریخ دچار تحریف شود مطالب ‏درست آن نیز از اعتبار ساقط می شود. شما بیایید بیان کنید که ایشان بوده ولی نقش ایشان منفی بوده است. آخر نمی شود گفت که در ‏این انقلاب همه بوده اند حتی کسانی که نبوده اند، حتی کسانی که نسبت به امام موضع منفی داشته اند و حتی کسانی که حضور فوق ‏العاده کمرنگی داشته اند، اینها همه در انقلاب بوده اند ولی آیت الله منتظری نبوده است. شاید هم جواب حکومت این باشد که اگر در ‏ارتباط با آیت الله منتظری واقعیت را بیان کنیم در تمامی دوران زندگی نقش ایشان مثبت بوده است و تنها در مرحله عزل می توان ‏نسبت به ایشان سخن منفی گفت بنا براین چه بهتر که صورت مسئله را پاک کنیم. حکومتی که خود را بر حق می داند از بیان واقعیت ‏ها نباید هراس داشته باشد، چرا از بیان واقعیت در این حد هراس وجود دارد؟‎ ‎باید واقعیات کشور و انقلاب بیان شود، نه اینکه چون ما ‏از فردی خوشمان نمی‌آید فرض بگیریم او نبوده است‎.‎‏”‏

وی آنگاه با طرح این سئوال که “آیا می‌توان به دلیل عدم موافقت با نظرات آیت‌الله منتظری علمیت ایشان را هم زیرسوال برد؟” افزود: ‏‏”علمیت ایشان مورد تایید تمامی شخصیت های رده اول همه حوزه ها از مرحوم آیه الله العظمی بروجردی تا مرحوم امام خمینی از ‏مرحوم آیت الله حکیم و مرحوم آیت الله خویی تا مرحوم آیت الله خوانساری بوده است و امروز چه کسی از بزرگان حوزه های علمیه ‏است که بتواند منکر علمیت و یا مرجعیت ایشان شود؟ آیا می توان واقعیات را اینگونه کنار گذاشت؟ و از اینکه حتی گفته شود فردی ‏مثل آیت‌الله منتظری وجود داشته هم ابا داشت؟اتفاقی که در ایران افتاده و شاید در برخی از کشور ها این رفتار وجود داشته باشد این ‏است که تاریخ مطابق میل حکومت گفته می شود این که دیگر واقعیت نیست. اگر تصمیم گرفته شد که یک در میان واقعیات گفته شود، ‏اینکه دیگر واقعیت نیست این قلب واقعیت است مثلا در این مملکت شاه بوده ولی آیت الله منتظری نبوده مجلس خبرگان بوده ولی رییس ‏نداشته است تنها یک رییس موقت به نام مرحوم آیت الله خادمی داشته و پس از ایشان هم توسط مرحوم آیت الله بهشتی اداره می شده ‏است و با سرعت هم از این بحث عبور می شود، چرا؟ چون ما از آیت الله منتظری خوشمان نمی آید. خوب بگویید رییس خبرگان به ‏اشتباه آیت الله منتظری شده نه اینکه این مجلس رییس نداشته است، تبعید بوده ولی آیت الله منتظری در تبعید نبوده است، زندان بوده ‏ولی زندانیی به نام منتظری نداشته است، مبارزه و انقلاب بوده ولی آیت الله منتظری نفر دوم انقلاب در طول 27 سال نبوده است. ‏وقتی مطالب اینگونه بیان گردد حرف های درست شما هم مخدوش می شود. نمی شود گفت که چون ما از ایشان بدم می آید ایشان سواد ‏هم ندارد، از ممتازترین شاگردان آیت الله بروجردی هم نبوده است، بهترین مقرر درس ایشان هم نبوده است و مسائل عدیده انقلاب از ‏سوی امام خمینی به ایشان ارجاع نشده است.من معتقدم حکومت می تواند با بیان درست واقعیت های تاریخی و جدا سازی راستی ها از ‏کژی ها در جهت ابهام زدایی گام بردارد وگر نه همانگونه که تاریخ هم نشان داده است، پاک کردن صورت مسایل هیچ کمکی به ‏حاکمان نخواهد کرد.رفتار حکومت هم به گونه ای است که همه حساب کار خودشان را بکنند و بدانند وقتی برای شخصیتی مثل آیت الله ‏منتظری هیچ حریمی وجود ندارد و می توان ایشان را که عمر خود را صرف تعلیم و تعلم قرآن و سنت و عمل به آن نموده و در ‏مبارزه با رژیم گذشته در خط مقدم قرار داشته و در جهت ارائه مبانی دینی برای حکومت ممتازترین بوده و در جهت تفکر ضد ‏امپریالیستی تفکری انترناسیونالیستی داشته و در جهت دفاع از مسلمین و مسجد الاقصی پیشتاز بوده و در جهت اتحاد مسلمین هفته ‏وحدت پیشنهاد داده و در دفاع از کشور شهید و جانباز داده و فرزندی همچون شهید محمد منتظری داشته است و ده ها مورد دیگر، ‏وقتی می توان ایشان را نادیده گرفت و یا از ایشان چهره ای مخدوش ساخت دیگران که عددی نیستند.مع الاسف چه بسیارند کسانی که ‏برای اینکه مشکل پیدا نکنند و یا زیر سئوال نروند و یا مورد آزار و اذیت قرار نگیرند از بیان واقعیات صرف نطر می کنند و یا برای ‏اینکه می خواهند به قدرت برسند و یا در قدرت بمانند تقیه می کنند و دست به عصا راه می روند و از این قسمت تاریخ و شاید هم بخش ‏های دیگری که از تاریخ زدوده و یا به تاریخ اضافه می شود چشم پوشی می کنند. البته شاید نیت آنها خیر باشد و می خواهند با رسیدن ‏به قدرت و یا ماندن در قدرت ان شاء الله کار خیری انجام دهند‏‎.‎‏”‏

در پایان این جلسه عبدالله نوری در مقام پاسخگویی به سئوالات دانشجویان دانشکده خبر، اظهار داشت: “ما می‌گوییم که واقعیات بیان ‏شود، و چون رسانه در اختیار شما است فکر نکنید هر آنچه بگویید مورد قبول مردم قرار می گیرد. شاید این اشتباه را خیلی حکومت ‏ها مرتکب شدند و زمانی به اشتباه خود واقف شدند و حتی اعتراف کردند که دیگر فایده بخش نبود. اینکه اگر کسی اعم از دانشجو، ‏روحانی، استاد، کارگر، معلم و یا هر فردی بیاید حرف بزند، با او برخورد شود، و همه آنها را فریب‌خورده بنامیم، اینها چه چیزهایی ‏را حل می‌کند؟ یعنی اگر شما با تبلیغات سنگ را مروارید معرفی کنید، آیا ماهیت سنگ تغییر می‌کند؟ اگر کسی بگوید آنچه در دست ‏شماست سنگ است، فریاد برآورید که دین در خطر است و یک مشت فریب‌خورده آمریکایی می خواهند مروارید را سنگ معرفی ‏کنند، آیا با این ترفندها سنگ مروارید خواهد شد؟ آیا آرمان‌هایی که در انقلاب بیان شد با آنچه امروز عینیت جامعه است متفاوت نیست؟ ‏رهبران انقلاب با شعار اجرای مکارم اخلاق در جامعه آمدند، اگر مکارم اخلاق، راستی و درستی و عدالت و… است باید دید اعمال ‏جامعه و حکومت با این مکارم منطبق هست یا خیر. اگر خدای ناکرده‌ انسان به تهمت‌زنی، غیبت کردن و دروغگویی اقدام کند تا طرف ‏مقابل را ضایع نماید، آیا این همان چیزی بود که از انقلاب خواسته می شد؟ اگر کار به اینجا برسد که احساس شود مگر می‌توان یک ‏روز بدون دروغ زندگی کرد، پس انقلاب به دنبال چه بود؟اینهمه تحمل سختی‌ برای مردم و مبارزان در دوران انقلاب و جنگ بوده ‏است که بگوییم شاید امروز دروغ و غیبت و تهمت و تضییع حقوق مردم بیشتر از دیروز است؟جالب است شرایط هم به گونه‌ای پیش ‏رفته که این نوع حرف‌ها حرف های دشمن است و نوعی توطئه در آن دیده می شود و گوینده آن متهم می شود که فریب‌خورده شرق و ‏غرب است، و یا حد اقل متهم به افراط گری می شود‏‎.‎آنها می‌خواهند کاری کنند تا از نقد جدی نسبت به حاکمان دست برداشته شود، ‏عنوان می‌کنند که از اسرائیل پول می‌گیرند و نام حکومت را می‌گذارند متن اسلام و تشیع، آیا می‌شود بیش از این به اسلام و تشیع جفا ‏کرد؟ یعنی می‌گویند دنیا بداند اگر اسلام بخواهد در جهان گسترش پیدا کند، اینگونه عمل خواهد کرد و با منتقدان خود اینچنین رفتار می ‏نماید. آیا فکر می کنند با چنین تبلیغی، به مسلمانان افزوده خواهد شد؟ آری پیروان دین مبین اسلام بیشتر می شوند ولی به دلیل برداشت ‏و قرائت متفاوتی که نسبت به حاکمان اسلامی از متن اسلام و مذهب دارند‎.‎‏”‏

نوری در ادامه سخنان خود به بحث انتخابات ریاست جمهوری رسید و تاکید کرد: “باید مشخص شود افرادی که کاندیدای ریاست ‏جمهوری هستند چند درصد حاضرند دروغ بگویند تا جلوتر از رقیب قرار بگیرند؟ متاسفانه دچار مشکلی شده‌ایم که دامن خیلی‌ها را ‏گرفته است، چند درصد را در جامعه سراغ داریم که دروغ نگویند و یا تزویر نکنند؟ در این زمینه‌ها در دنیا تلاش‌های زیادی صورت ‏گرفته و می گیرد و موفقیت هم داشته اند. چرا جامعه ما به گونه‌ای شده ‌است که در پشت پرده عیب‌های همدیگر را می‌گوییم اما رو ‏در رو در توصیف خو بی‌های فرد از یکدیگر سبقت می‌گیریم؟ چند درصد حاضریم حقیقت را بگوییم؟ اسلام و قرآن می گوید پشت سر ‏افراد عیب گویی حرام است ولی به خود او عیبش را گوشزد کن تا در جهت اصلاح خویش بر آید. همانگونه که غیبت حرام است امر ‏به معروف و نهی از منکر واجب است ولی اکثراً عکس آن عمل می شود. شما در غیاب من نباید علیه من سخن بگویید و باید با خود ‏من معایبم را مطرح کنید که ما در هر دو مورد عکس گفته اسلام عمل می کنیم. چند در صد حاضریم به متن دستور اسلام دربارهء ‏حاکمان عمل کنیم و دست از تملق و چاپلوسی برداریم؟ چند درصد حاکمان کشور آمادگی دارند همین دستورات اخلاقی نسبت به آنها ‏اجرا شود؟تاکنون کدام ‌یک از کاندیداها گفته است که برای رشد اخلاق چه برنامه ای دارد؟ آیا تلاش او در چهار سال ریاست‌جمهوری ‏برای بیان مضرات دروغ به اندازه بیان مضرات سیگار هست؟ آیا حاضر است به مصداق آیه «اَ تأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم» ‏تعهد کند که دروغ نگوید و درمقابل اولین دروغ از مقام خود کنار رود؟ و آیا کدامیک از کاندیداهای اصلاح طلب و یا اصولگرا به ‏زبان امروزی آمادگی دارد تا در دوره نامزدی و برای رسیدن به ریاست جمهوری از هر منکری پرهیز نماید و در چهار چوب مکارم ‏اخلاق گام بردارد؟”‏

نوری در پایان این جلسه در پاسخ به سئوالی در ارتباط با عملکرد اصلاح طلبان در دوره قبل گفت: “به نظر من می توانسته اند نتیجه ‏بهتری بگیرند و خیلی از مطالب بود که اگر بر روی آن ایستادگی می‌شد به نتایج بهتری می رسیدند. امیدوار هستم چنانچه در این دوره ‏اصلاح طلبی رییس جمهور شد از تجربه گذشته بهره برداری مناسب بنماید‎.‎‏”‏