باورمندان و ناباوران به یک ادعا

نویسنده

alianjam.jpg

هنوز زمان زیادی از سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد درباره ی ربودنش توسط آمریکایی ها در جمع روحانیون سرشناس حکومتی ‏نمی گذشت که یک دیپلمات ایرانی، از توطئه ای دیگر جهت حذف فیزیکی “معجزه هزاره سوم” در ایتالیا پرده برداشت. جالب اینجاست ‏که رییس محترم جمهوری و اطرافیانش اصرار دارند ثابت کنند ادعاهای شان نه فقط محلی از اعراب دارد و حقیقتی مسلم و غیر قابل ‏انکار است بلکه ناباوران را هم به تلویح، گاهی هم به تصریح به همدستی با توطئه گران متهم می کنند. علی الظاهر این باور که از دو ‏منشای درونی بنام عقل و احساس ناشی می شود در مرام این آقایان و خانم ها یک منشای سوم بیرونی هم، بنام اجبار دارد. به ادعای ‏مدعیان در هر دو توطئه، آمریکا و متحدانش متهمان ردیف اول هستند‎.‎

در این میان باید با تامل و تعمق پیرامون این مساله اندیشید. زیرا اگر چنین مساله ای فقط یکبار، آنهم توسط خود “معجزه هزاره سوم” ‏مطرح می شد باز با اغماض، این یکی را هم، همچون بسیاری از اظهارات مشابه طی سه سال اخیر، می شد جز معجزات شان ‏محسوب کرد. اما با پرده برداری از طرح ترور وی در ایتالیا، آنهم نه توسط احمدی نژاد بلکه از سوی دیپلماتی ارشد، این ظن در ‏اذهان به وجود می آید که شاید مساله فراتر از ادعایی ناشی از شور و هیجان سخنرانی در جمع “علما و فضلا” باشد. بنابراین باید دید ‏انگیزه ی احمدی نژاد و نزدیکانش از طرح این مساله ی دنباله دار چیست آیا دولتمردان نهمین دولت جمهوری اسلامی دچار این ‏احساس ناخوشایند شده اند که رییس شان شانسی برای دوباره در قدرت ماندن ندارد لذا در فرصت باقیمانده بالاخره می خواهند یک ‏کارهایی بکنند؟

شاید طراحان چنین ادعاهایی درصدند به داخل و خارج، اهمیت نه فقط جایگاه ریاست جمهوری، بلکه شخصی که هم اکنون بر کرسی ‏صدارت تکیه زده است را گوشزد کنند. واقعیت این است که اگر دشمنان بخواهند برای از پای در آوردن یک حکومت، دست به چنین ‏اعمالی بزنند و هزینه های مترتب بر آن را هم بپردازند کسی را می زنند که نقش محوری در حکومت داشته باشد‎.‎

اما براستی متهمین سوء قصد به جان رییس جمهوری اسلامی، تا بدان پایه از ساختار سیاسی نظام حاکم بر ایران بی اطلاع هستند که ‏نمی دانند محور و مرکز ثقل حکومت چه کسی، و کجاست؟ بی شک آمریکا و متحدانش می دانند حذف احمدی نژاد به سرنگونی نظام ‏نمی انجامد حتا باعث حل و فصل مساله هسته ای بصورتی که آنان می پسندند هم نخواهد شد زیرا داستان هسته ای ایران قدمتی بیست ‏ساله دارد‎.‎

اگر هم در اوایل شاهد ترور مسولان ارشد نظام در حد رییس جمهور، رییس شورای عالی قضایی و دیگران بودیم، هنوز سال های ‏زیادی از عمر این نظام نمی گذشت و برای خیلی ها، ساختار نظام در سایه روشن ابهام قرار داشت. تروریست های آن سال ها، لابد ‏تصور می کردند با حذف فیزیکی مسولان تراز اول، نظام را زمین می زنند آنان یا از نقش محوری ولی فقیه بی اطلاع بودند و یا ‏امکان ترور ایشان وجود نداشت‎.‎

در شرایط موجود ربودن و یا ترور رییس جمهور، نه تنها باعث سرنگونی نظام نمی شود بلکه محاسن اش برای حکومت، بیشتر از ‏مضارش است. این اتفاق لااقل در میان مدت جو داخلی و خارجی را به نفع حکومت تغییر می دهد و از فشارهای شکننده ی موجود ‏خواهد کاست. این دودوتا چهارتا کردن هم، فراتر از شعور و قوه ی تحلیل سرویس های اطلاعاتی غرب و تصمیم گیرنده گان نهایی ‏در این کشورها نیست. بلکه با یک حساب سرانگشتی می توانند این معادله تقریبا نامجهول را حل کنند‎.‎

نکته دیگری که سوء ظن حتا آدم های زودباور را هم قلقلک می دهد شکل و فرم داستان ربایش در عراق و همچنین ماجرای ترور رییس ‏جمهوری اسلامی با اشعه ایکس در ایتالیا است که آدم را به یاد فیلم های جیمزباند می اندازد! ربایش و یا ترور رییس یک دولت در ‏کشوری دیگر بدین سبک و سیاق، تاکنون فقط بر پرده های سینما اکران شده و جدا بی نظیر است. گذشته از این، در صورت ربوده ‏شدن جناب آقای “دکتر محمود احمدی نژاد” در عراق، بیشترین زیان متوجه ایالات متحده و سپس دولت عراق می شد. زیرا اینها به در ‏و دیوار می زنند در آن کشور امنیت و ثبات برقرار، و امنیت نیم بند موجود در عراق را به رخ جهانیان بکشند. حال در چنین شرایطی ‏حتا اگرلاستیک اتومبیل حامل یک مقام عالیرتبه خارجی در خیابان های بغداد بترکد بیش از سرنشین، دل مسولان عراقی و آمریکایی باید ‏بترکد‎.‎

البته پس از جنگ سرد نظام حقوقی در سطح بین المللی دستخوش تحولاتی شده است. در گذشته اگر حاکمی مردم اش را به روز سیاه ‏می نشاند، قتل عام و شکنجه می کرد خطری از خارج متوجه اش نبود . در صورت اعتراض دول خارجی هم، حاکم و دم دستگاهش ‏بطور شدیداللحن پاسخ می دادند “به شما مربوط نیست در امور داخلی کشورمان دخالت نکنید.” در واقع تا همین چند سال قبل هم، در ‏بسیاری از نقاط جهان شهروندان مایملک حاکمان شان محسوب می شدند. اما اکنون در دورانی به سر می بریم که دادگاه های بین المللی ‏قادرند روسای کشورها را احضار و محاکمه کنند. در صورت لزوم احتمال بازداشت دولتمردانی که متهم به جنایت جنگی،نسل ‏کشی،اقدام علیه بشریت و… هستند نیز، وجود دارد. اما احمدی نژاد که همچون اسلوبودان میلوشویچ در هیچ دادگاه بین المللی پرونده ‏ندارد حکم جلبی هم برای وی صادر نشده شبیه آن حکم جلبی که اخیرا دادگاهی در آرژانتین علیه برخی از مسولان پیشین ایرانی صادر ‏کرده است. اگر چنین می شد بله، بی تردید نه آمریکا و نه بقیه کشورهای ملتزم به قواعد بین المللی، تعارف نداشتند و ایشان را به جای ‏اینکه در عراق به سبک تروریست ها بربایند همان سال گذشته در خود آمریکا دستگیر می کردند. البته از آنجایی که جناب رییس جمهور ‏نسبت به ادعایی که مطرح کرده است کمترین تردیدی ندارد بنابراین بهتر است امسال از سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در ‏نیویورک صرف نظر کند‎.‎

نظام جمهوری اسلامی تاکنون پایه های مشروعیت اش بر ایدئولوژی مذهبی استوار بوده است. در ساختار این نظام بعضی ها مهم، ‏برخی از اشخاص محترم و حتا شخصیت هایی معظم هستند. اما کلیت نظام متکی به اشخاص نیست. مهمترین شخصیت نظام، ‏بنیانگذارش بود که نوزده سال قبل درگذشت و شاهدیم که پس از درگذشت ایشان خدشه ای به حاکمیت وارد نشده است. همان اوایل، ‏اولین نخست وزیر و نخستین رییس جمهور، هر یک به شکل و روشی از گردونه ی حاکمیت کنار گذاشته شدند. چندی بعد دومین رییس ‏جمهور به همراه نخست وزیرش، و دو ماهی قبل از آن عالی ترین مقام قضایی مورد ترور قرار گرفته حذف فیزیکی شدند. چند سال ‏بعد عالی ترین مقام نظام بعد از آیت الله خمینی، عزل شد اما همانگونه که شاهدیدم هنوز نظام سرجای خود باقی است‎.‎

بنابراین ترور یک مقام اجرایی حتا اگر شخص دوم نظام باشد فقط درخت نظام را آبیاری می کند آبی که در شرایط فعلی، نظام سخت ‏بدان محتاج است. چنانچه ترورهای سال های اولیه هم، در آن شرایط حساس باعث تحکیم پایه های نظام شد. از همین رو پذیرفتن ‏ادعاهای فوق الذکر سخت است. حتا اگر عقوبت این ناباوری اتهام “کنار دشمن ایستادن” باشد و همچنین اگر بسیار علاقمند باشیم دل ‏مدعیان را، با پذیرفتن ادعاهای شان بدست آوریم و خدای ناکرده آزرده خاطرشان نسازیم خب وقتی آدم بتواند دل انسانی را شاد کند ‏چرا که نه ؟‎!‎

البته حساب نگارنده از بقیه ناباوران جداست زیرا باور و عدم باور من نه به دو فاکتور درونی(عقل و احساس) بلکه به سومین فاکتور ‏‏(که بیرونی ست) ارتباط دارد. لذا من یکی باور می کنم جهانی علیه ی رییس جمهور محبوب و دوست داشتنی کشورم متحد شده و می ‏خواهند ایشان را نابود کنند. آری جهانی علیه اوست چون می دانند نظام و حتا ایران در صورت نبود وی نابود می شوند. دشمنان این ‏ملت برای گسستن رشته ی تمدن باستانی مان ایشان را نشانه رفته اند پروردگار از ایشان(دشمنان از خدا بی خبر) نگذرد‎.‎

امیدوارم خداوند، رییس جمهور محبوب و دوست داشتی مان را در پناه خود محفوظ بدارد تا ملک و ملت و نظام و تمدن باستانی مان در ‏سایه ی تدابیر داعیانه ایشان مستدام، و هر روز قله ی تازه ای از “شکوفایی و نوآوری” را فتح کنند‏‎.‎