دومینیک موئیزی
در زمانی که حکومت جمهوری اسلامی سی و یکمین سالگرد انقلاب خود را جشن می گیرد، آیا داده های به دست آمده از بحران فعلی ایران درحال تغییرند؟
از نظر جهان غرب، سه هدف همچنان در اولویت قرار دارند:
- جلوگیری از اینکه اتمی شدن ایران باعث ایجاد یک مسابقه “هسته ای” در یکی از ناثبات ترین نقاط جهان شود.
- همسویی در یک سیاست قاطع و کارآمد در اعمال تحریم از سوی کل اعضای جامعه بین الملل، از جمله چین.
- جلوگیری از حمله احتمالی دولت اسراییل که معتقد است یک ایران اتمی به مانند یک “تهدید بالقوه” می باشد. چنین حمله ای می تواند کل منطقه را به یک هرج و مرج غیرقابل کنترل بکشاند.
آیا این اهداف مشروع قابل تحقق اند؟ آیا دولتمردان جمهوری اسلامی می توانند دستاوردهای داخلی را پس از “مصادره” انتخابات ژوئن ۲۰۰۹ حفظ کنند؟ در حقیقت، از ماه ژوئن تاکنون حکومت تقسیم شده است و بی شک با نقض پیاپی حقوق بشر به تدریج مشروعیت باقی مانده خود را در داخل و خارج از کشور از دست خواهد داد.
قبل از به وقوع پیوستن تحولات داخلی ایران، رویکردی که از سوی جامعه بین الملل علیه جمهوری اسلامی اتخاذ شده بود، به خودی خود “یک مشکل قابل تأمل” برای حکومت به حساب می آمد. البته این رویکرد تنها در برابر اسراییل کارآمد بوده. ازطرف دیگر، به نظر می رسد که نه حکومت ایران نه دولت چین فشارها و هشدارهای ایالات متحده و اروپا را جدی نگرفته اند، به استثنای روسیه که اخیراً کمی مواضع خود را تغییر داده.
برخی از متفکران استراتژیکی امریکا، ازجمله ریچارد هاس، رییس شورای روابط خارجی ایالات متحده، با اشاره به بن بستی که جامعه بین الملل در آن قرار گرفته پیشنهاد داده اند که سیاستی که تاکنون اتخاذ شده مورد بازبینی قرار گیرد. آیا زمان آن فرا نرسیده که به جای سیاست “تغییر روند” به فکر سیاست “تغییر حکومت” باشیم؟
ولی آیا حکومت ایران در اوایل دوران حیاتش ادعا نکرده بود که قصد دارد انقلاب خود را صادر کند؟ ازطرف دیگر، آیا دولت دوم جرج بوش به ایران اطمینان نداده بود که تنها می خواهد حکومت جمهوری اسلامی سیاست هسته ای خود را تغییر دهد و به هیچ وجه در فکر تغییر این حکومت نیست؟
هرگونه تغییر در رویکرد امریکایی ها و اروپایی ها در قبال ایران [که البته احتمال آن بسیار ضعیف است] بی شک به دو شکست خواهد انجامید: ناتوانی جامعه بین الملل در تأثیر بر حکومت فعلی ایران؛ ناتوانی حکومت جمهوری اسلامی در جلب حمایت مردم خود.
هفته گذشته، در زمان جشن انقلاب اسلامی ایران، استقرار نیروهای امنیتی و نظامی در نقاط مختلف شهر به خوبی نشان از عمق نگرانی حکومت دارد. متأسفانه ایران رکورد بیشترین تعداد روزنامه نگار زندانی را به خود اختصاص داده.
امروز حکومت ایران از بنیاد به دو جناح فکری تقسیم شده است: طرفداران خمینی در یک طرف و طرفداران خامنه ای در طرف دیگر. گروه اول که از حسن خمینی، نوه بنیانگذار انقلاب حمایت می کنند، نسبت به تقلب در روند انتخابات خاموش ننشسته اند و از جنبش سبز مردم ایران که میرحسین موسوی را در رأس خود دارد حمایت می کنند. گروه دوم که پشت “رهبر معظم” جمع شده اند طرفداران و حامیان احمدی نژادند.
چگونه می توان به مخالفان یک حکومت، که در سرکوب مردمش مرزی برای تدابیر خود قائل نیست، روحیه بخشید و مواضع آنان را تقویت کرد؟ و چگونه می توان این کار را انجام داد بدون اینکه اتهام دخالت در امور داخلی کشور بر ما وارد شود؟ همان طور که می دانیم “دخالت بیگانگان” همواره شعار این حکومت بوده و دولتمردان که حربه شان صرفاً “ملی گرایی” و “عوامگرایی” است به سرعت آن را در بوق و کرنا می کنند.
راه بسیار سختی در پیش است. اعمال فشار و اهمیت بخشیدن به برنامه هسته ای ایران، بدین معنی است که جامعه مدنی درحال پیشرفت ایران را که به سوی آرمان های دموکراتیک و بشردوستانه در حرکت است تنها بگذاریم.
منبع: اکو، ۱۵ فوریه