من خودم سخنرانی آقای حجتالاسلام “بهمن شریفزاده” از حامیان مشایی را در خبرگزاری وزین باشگاه خبرنگاران جوان خواندم و باعث شد خیلی متحول بشوم و تصمیم بگیرم در انتخابات به مهندس مشایی رای بدهم. الان هم می خواهم دلایلم را برای شما بنویسم تا شما هم بخوانید و خیلی متحول بشوید و بروید به آقای مهندس مشایی رای بدهید. اما دلایلی که باعث شد من متحول بشوم:
یک: آقای مهندس مشایی ابا می کند.
ابا می کند، یعنی پس می زند. همین دلیل هم محکم ترین دلیل است، (خیالتان راحت باشد، ما امتحان کردیم، خیلی محکم بود، اگر بخورد به سر آدم حتما می شکند) ضمنا متین ترین و استوار ترین دلیل هم هست( متانت و استواریش را هم امتحان کردیم، حرف ندارد، همان سر که گفتم…) نشانه اش هم این است که تمام یاران احمدی نژاد الان با یک علامت سوال گنده روبرو هستند که آیا مهندس مشایی می آید یا نمی آید؟ حتی من هم که از یاران احمدی نژاد نبودم و نیستم و اصلا دلم می خواهد سر به تنش نباشد، الان هر طرفی که نگاه می کنم یک علامت سوال گنده می بینم که دارد مستقیم می رود توی چشم و چارم. همینطور هم دائما دارم از خودم می پرسم بالاخره مهندس مشایی می آید یا نمی آید؟ می آید یا نمی آید؟ خبر مرگش بالاخره می آید یا نمی آید؟ پس نتیجه می گیریم آقای مهندس مشایی داردابا می کند.
دو: نگاه آقای مهندس مشایی مطالبه گر نیست.
یعنی اینکه برخی با نگاهشان ریاست بر قوه مجریه را مطالبه می کنند. ولی من خودم خیلی به چشم های آقای مهندس دقت کردم، اصلا و ابدا ریاست بر قوه مجریه را مطالبه نمی کند. اصلا تو این مایه ها نیست. انگار دارد آلبالو گیلاس می چیند. به نظر من که چشم هایش یک کمی چپ هم آمد، شما دقت کنید، البته حالا شاید بخواهد رای بقیه را مصادره کند یا ۶۳ درصد تقلب کند یا یک کودتایی چیزی بکند، ولی مطمئن مطمئن باشید که مطالبه نمی خواهد بکند. اساسا کسانی که مطالبه می کنند خواهان دست یافتن به این قدرت هستند و دوست دارند ریاست قوه مجریه را بگیرند دستشان. خیلی هم اصرار دارند که “من مصلح امور هستم”و کاستی ها را برطرف می کنم. “من می توانم مثل گذشته امور را سامان ببخشم”.در گذشته من سامان دادم به همه چیز و بعد از سال ها که همه چیز تخریب شده است هم، می توانم دوباره سامان قبلی را بازگردانم و از این حرف ها … ولی آقای مهندس چون اساسا در این سالها خودش در تخریب همه چیز شریک بوده، اصلا از این حرف ها نمی زند.پس نتیجه می گیریم آقای مهندس مشایی نگاه مطالبه گر ندارد.
سه: نگاه آقای مهندس مشایی عرضه کننده نیست.
دارنده این نوع نگاه هم مثل نگاه قبلی خواهان دستیابی به موقعیت ریاست جمهوری کشور هست، خودش را هم شایسته چنین سطح و مرتبه ای میبیند، ولی مرض دارد مطالبه نمی کند، بلکه خودش را عرضه می کند. یعنی مثلا شما فرض کنید یک نفر ایستاده کنار خیابان، بعد همین طوری هی خودش را عرضه می کند، اگر کسی بوق زد، چراغ زد، خواست، سوارش می کند، نخواست دوباره خودش را به یکی دیگر عرضه می کند. به زور سوار ماشین کسی نمی شود، با ماشین هم از روی کسی رد نمی شود. برای همین هم از جهت خود برتر بینی در سطح پایین تری قرار دارد. چون برای مردم این اندازه از اختیار و آزادی در انتخاب را قائل است که اگر مردم او را پسندیدند، با چراغی بوقی، بیابالایی، جیگری چیزی سوارش کنند… ولی عمرا اگر کسی بتواند آقای مهندس مشایی را سوار کند. چون اصلا خودش را عرضه نمی کند. الان چند ماه است گم و گور شده، که مبادا مجبور بشود خودش را عرضه کند، بعد مردم به زور بروند سوارش کنند… پس نتیجه می گیریم آقای مهندس مشایی نگاه عرضه کننده هم ندارد.
چهار: آقای مهندس مشایی خیلی علوی است.
امام علی در یک جایی گفته: “این ریاستی که در نزد شما برترین امور است نزد من از آب بینی بز پست تر است.” حالا ممکن است یک مویی رفته باشد توی دماغ همان بز( بلانسبت آقای مشابی یا احمدی نژاد که برای اینکه موی دماغ یا خس و خاشاک بیرون بیاید حتی کودتا کند و صد تا را بکشد و مسابقات رالی روی مردم برگزار کند یا رکورد پرش ارتفاع از روی پل را روی داوطلبان به زور امتحان کند و پنج هزار نفر را در یک سال زندانی کند، ولی دلیل نمی شود همه این کارها از عطسه بز برایش بیشتر ارزش داشته باشد، البته ممکن است کسی بپرسد این قدرتی که به اندازه عطسه بز هم ارزش ندارد، ولی آدم برایش کودتا می کند، لابد برای سرفه گوسفند یا گوزیدن گاو جنگ سوم جهانی راه می اندازد.) خب… ما وقتی این مبانی را داشته باشیم می توانیم با یک نگاه مترقی به کاندیدا های احتمالی نگاه کنیم و تشخیص بدهیم مبنای علوی در کدام شان بیشتر و بهتر دیده می شود. البته چون عطسه بز خیلی چندش آور است، به درد نگاه مترقی ما به کاندیداها نمی خورد. ولی امام علی در یک جای دیگری هم گفته: “ایشان بر دنیا پشت می کنند اما دنیا با همه داشته های خودش به آن ها رو می کند…” الان این یکی خیلی علوی تر و شیک تر است. به نظر من در مهندس مشایی هم خیلی بیشتر و بهتر دیده می شود. چون پشتش را کرده به دنیا، ابدا هیچ سخنی هم از ریاست نزده ولی دنیا هی خودش را با همه داشته هایش به او داخل و رو می کند. نمونه اش هم همین امیر حسین آریا…الان چرا امیر حسین آریا به یکی دیگر رو نمی کند؟ برای همین هم الان همه در این واهمه هستند که مبادا او بیاید! اگر بیاید رد صلاحیت می شود! نباید بیاید! وا انقلابا! وا اسلاما! وا ایرانا! ولی او همین طور پشت به دنیا تا به حال یک کلمه هم دال بر اینکه من می خواهم قدمی برای ریاست جمهوری بردارم عنوان نکرده، پس نتیجه می گیریم همه اینها دال بر این است که آقای مهندس مشایی پشتش به دنیاست و خیلی علوی است.
اصلا همه این دلایل به کنار، بگذارید در پرانتز یک حکایت از ابو سعید ابوالخیر عرض کنم، شیرین است. درحکایات آمده است که یک روز شیخ سعید ابوالخیر داشت در بیابان قدم می زد، که یک مار خیلی گنده ای آمد پیچید به پای شیخ. شاگردان چون این صحنه بدیدند، جملگی از جا بجستند و جامگان از بیخ و بن از ترس بریستند و بخیستند(یعنی اوه اوه شماره یک و دو ). شیخ با دیدن این ری اکشن اگزجره بانگ برآورد و رو به شاگردی گفت: این مار دارد به ما احترام می گذارد، می خواهی به تو هم احترام بگذارد؟ شاگرد سر به نشانه تایید تکان داد و گفت آری که می خواهم و شیخ جواب داد: عمرا، هرگز چنین نکند!… و این دقیقا تفسیر همان جمله آقای احمدی نژاد در سال ۸۹ است که به کسانی که خیلی بی قرار ریاست جمهوری بودند گفت: والله قسم پایتان به پاستور نمی رسد.
پس نتیجه می گیریم فقط پای آقای مهندس مشایی به پاستور می رسد و هر کسی بخواهد پایش را به پاستور برساند، قلم پایش می شکند و به پاستور نمی رسد.