شعله‌ای در یلدا

نویسنده

محمدجواد اکبرین – سپیده کلانتریان

 

(به بهانه مقدمه) 

حتی اگر شصت و پنج شب یلدا هم گذشته باشد بزرگداشت مردی که مرارتِ تکفیر و تبعید را به جان خرید تا منّت‌پذیر طلوع صبح صلح و مدارا باشد آغازی ستودنی است؛

آری آغاز! در روزگاری که ارباب بی‌مروتِ دیانت و قدرت، عزلت و غربتِ مبشران صلح را به جشن نشسته‌اند، نکوداشت آغاز حیات‌شان را باید به سنّت بدل کرد.

هویّت عبدالکریم سروش را “روشنفکری دیندار” می‌شناسند اما در منظومه نظری و عملی او، تأکید بر هویّت، جای را بر حقیقت تنگ نمی‌کند.

 او در 25 آذرماه 1324 (عاشورای سال 1365 هجری و 16 دسامبر 1945 میلادی) به دنیا آمد و سالیان درازی است که آزادی و ایمان را می‌ستاید و از دین‌پژوهی تا فلسفه علم و از سیاست-نامه‌ تا قمار عاشقانه، در قامت یک سکولار سیاسی (و نه فلسفی)، هماره به دنبال آن بوده است که مردمان “همچون سرو و سوسن آزادی کنند” و بر ضیافت بی‌منتهای هستی بنشینند و خدا را از دریچه تنگ چشم آنان نبینند که “بر ستون شریعت، سقف معیشت بنا کرده‌اند”.

 او در تابستان سالی که سبز و سرخ گذشت خدا را گواه گرفت: “من که عمری درد دین داشته‌ام و درس دین داده‌ام، از بیداد این نظام استبداد آئین، برائت می‌جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده‌ام از تو پوزش و آمرزش می‌طلبم”

شاید آنچه او در ستایش مولانا گفته است به گونه‌ای درباره خود نیز صادق باشد: “عادتاً چنین گمان می‌رود که مولانا در مثنوی، یک معلّم است و در دیوان کبیر، یک عاشق. آنجا ادب درس دادن را رعایت می‌کند و این‌جا “بی‌ادبی” دل دادن را؛ که “ادب عشق، جمله بی‌ادبی است”. این سخن، حق است و هر کس توفیق مطالعه این اسفار معنوی و الهامی را یافته باشد نیک می‌داند که در آن دو کتاب با دو مولانا روبروست: یکی مولانای عالم و دیگری مولانای عاشق”.

و اینک اما جمعی از اصحاب قلم و هنر و معرفت، علیرغم فرصتی بسیار کوتاه، دعوت این ضیافت را اجابت گفته‌اند تا شصت‌وپنجمین زادروز “سروش متفکر” یا “سروش عاشق” را به شادی بنشینند و کدورت‌ها را به عظمت و کرامت فرو بنشانند و در پیشگاه دشمنان مدارا، قامت افراشته‌ی روشنفکری و آزادی‌خواهی را به رخ بکشند و طرحی نو در آشنایی و عاشقی دراندازند.

قدردان میهمانان بزرگوار این جشن-نامه و میزبان مهربان آن (روزآنلاین) هستیم و بر امانتداری این مجموعه، از بخت شکر داریم و از روزگار هم… و  این “آغاز” را به فال نیک می‌گیریم.