لیونل بینر
بگذارید آئین عصبانیت جمعی هر ساله خودمان را نسبت به محمود احمدی نژاد، هر باری که او به دیدار سازمان ملل می آید کنار بگذاریم. این داستان خیلی زود کهنه می شود. ما جلوی دوربین های تلویزیونی به او بال و پر می دهیم، درحالی که مجریان از او سؤال هائی را می پرسند که جوابش را خوب می دانند. گاهی هم نمی دانند. این جور سؤال ها فقط به این مقام ایرانی اجازه می دهد ژست همدردی به خودش بگیرد.
درواقع احمدی نژاد به چنان شخصیتی تبدیل شده که خیلی از اعتراضات جدی در برابر او به نتیجه عکس می انجامد. دیروز درهیاهوی صدای ناقوس کلیسا در منطقه داک همرشولد، صدای سلام یهودی ها به سختی تا چند چهارراه آن طرف تر می رسید. یکی از پیشروان یهودی می گفت دست رهبری ایران بیشتر از وقایع رواندا و بالکان به نسل کشی آغشته است. یک نفر هم پلاکاردی در دست داشت که رئیس جمهور ایران را در کاروانی از ماشین ها نشان می داد که در آستانه برخورد به “یک لوله بخار” است. چیزهای مضحک مرسوم در تظاهرات.
حاضران می گفتند “ایران را متوقف کنید” اما حتی برای شفاف تر شدن موضوع، معلوم نبود ایران را باید از انجام چه کاری متوقف کرد، علاوه بر آن چطور باید متوقف کرد. هیاهوئی از این درخواست برپا بود که ایران دست از زیرپا گذاشتن حقوق بشر بردارد (بر اساس گزارش دیده بان حقوق بشر، ایران مقام اول دنیا را در اعدام مجرمین نوجوان دارد). از ایران خواسته شد از غنی سازی اورانیوم و زیرپا گذاشتن مقررات منع گسترش تسلیحات هسته ای دست بردارد. و البته سخنان تکراری هم در محکومیت انکار هولوکاست و عبارت لزوم محو شدن اسرائیل از روی نقشه توسط رئیس جمهور ایران گفته شد.
اما چطور ایران را - در این مورد خاص، احمدی نژاد را- از گفتن سخنان بی ربط یا انجام کارهای نفرت انگیز باز می دارید؟ دیروز بعضی از حاضران در نیویورک طرفدار تحریم های سخت تر بودند، درحالیکه بقیه خواهان انداختن یک بمب هسته ای بر روی تأسیسات هسته ای نطنز بودند. این گروه از آنجا که فکر می کردند سازمان ملل یک نهاد بی مصرف است، عده زیادی نبودند که خواهان دیپلماسی سفت و سخت تر باشند. آکیوا آلدر 17 ساله که از تورنتوی کانادا به آنجا آمده بود گفت: “سازمان ملل همان کاری را می کند که جامعه ملل قبل از جنگ جهانی دوم کرد.“
مشکل متمرکز شدن همه توجهات به احمدی نژاد این است که سیاست خارجی (و از جمله دیپلماسی) دولت ایران را به عنوان یک کل ، و نه فقط رئیس جمهور نادیده می گیرد. ما با متمرکز شدن بر روی یک رییس جمهور، مناقشه را به قیمت در اختیار نداشتن هیچ طرح مشخص برای روزی که احمدی نژاد از این مقام کنار برود، شخصی می کنیم. البته احتمال اینکه او این مقام را ترک کند زیاد است. به نظر می رسد سیاست های ما بیشترشامل اوست، تا اینکه متوجه خود ایران باشد.
متأسفانه این حقیقت نادیده گرفته می شود که او حتی مسؤول سیاست خارجی ایران هم نیست، بلکه اینکار بر عهده رهبر ایران است. با دادن جنبه شیطانی یا تمسخرآمیز به هر سخن احمدی نژاد، بیشتر او را در معرض دید دنیا قرار می دهیم.
اشتباه نکنید. من رئیس جمهور ایران را لایق حضور در صحن سازمان ملل یا هر شبکه تلویزیونی نمی دانم. اما بیائید دیگر او را “آدولف کوچک” نخوانیم و بحث های جدی را درباره روابط آمریکا- ایران آغاز کنیم. بیائید درباره باز کردن دفتر حفاظت منافع آمریکا در تهران و کنار گذاشتن سوئیس از مقام نمایندگی آمریکا حرف بزنیم. بیائید درباره بسته مشوق های امنیتی و تحریم های سخت درصورت عدم همکاری آن کشور با بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای صحبت کنیم.
بیائید از گفتگو درباره حمله بازدارنده اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران دست برداریم- آنطور که اشتون کارتز از هاورواد گفته بود شانس این حمله تا زمان روی کار آمدن رئیس جمهور بعدی 50 درصد است، زیرا چنین اقدامی، تنها جاه طلبی های هسته ای ایران را حداکثر دو سال به عقب می اندازد و احساس خوب جوانان ایرانی نسبت به غرب (از جمله آرایش غربی را که مورد علاقه 70 درصد آنهاست) نابود می کند.
راحت باشید و دربرابر رئیس جمهوری ایران که به گردش در شهر مشغول است و جلوی دوربین ها لبخند ساختگی تحویل می دهد، تظاهرات کنید. اما تا زمانیکه به سیاست خارجی تهران -و نه فقط اظهارات تحریک آمیز احمدی نژاد- توجه می کنیم، انتظار نداشته باشید هیچ تغییر معناداری در رابطه ما با ایران بوجود بیاید.
از افتادن در تله او خودداری کنید. بهترین کاری که می شود با آدمی مانند او انجام داد، ندیده گرفتن اوست. متأسفم این را می گویم، همه جا مونیخ نیست. احمدی نژاد یک بازیگر کوچک در صحنه جهانی است، و نه یک رهبر قدرتمند که در حال تسخیر خاورمیانه است. وقتی او را بیشتر از اندازه اش تحول می گیریم، به او قدرت و نفوذ بی دلیل می دهیم. برای همین است که او هر ماه سپتامبر لبخند بر لب می آید.
منبع: گاردین- 23 سپتامبر