احمدی نژاد را جدی نگیرید

نویسنده

ahmadinejad788.jpg

لیونل بینر ‏

بگذارید آئین عصبانیت جمعی هر ساله خودمان را نسبت به محمود احمدی نژاد، هر باری که او به دیدار ‏سازمان ملل می آید کنار بگذاریم. این داستان خیلی زود کهنه می شود. ما جلوی دوربین های تلویزیونی به او ‏بال و پر می دهیم، درحالی که مجریان از او سؤال هائی را می پرسند که جوابش را خوب می دانند. گاهی هم ‏نمی دانند. این جور سؤال ها فقط به این مقام ایرانی اجازه می دهد ژست همدردی به خودش بگیرد.‏

درواقع احمدی نژاد به چنان شخصیتی تبدیل شده که خیلی از اعتراضات جدی در برابر او به نتیجه عکس می ‏انجامد. دیروز درهیاهوی صدای ناقوس کلیسا در منطقه داک همرشولد، صدای سلام یهودی ها به سختی تا چند ‏چهارراه آن طرف تر می رسید. یکی از پیشروان یهودی می گفت دست رهبری ایران بیشتر از وقایع رواندا و ‏بالکان به نسل کشی آغشته است. یک نفر هم پلاکاردی در دست داشت که رئیس جمهور ایران را در کاروانی از ‏ماشین ها نشان می داد که در آستانه برخورد به “یک لوله بخار” است. چیزهای مضحک مرسوم در تظاهرات.‏

حاضران می گفتند “ایران را متوقف کنید” اما حتی برای شفاف تر شدن موضوع، معلوم نبود ایران را باید از ‏انجام چه کاری متوقف کرد، علاوه بر آن چطور باید متوقف کرد. هیاهوئی از این درخواست برپا بود که ایران ‏دست از زیرپا گذاشتن حقوق بشر بردارد (بر اساس گزارش دیده بان حقوق بشر، ایران مقام اول دنیا را در ‏اعدام مجرمین نوجوان دارد). از ایران خواسته شد از غنی سازی اورانیوم و زیرپا گذاشتن مقررات منع گسترش ‏تسلیحات هسته ای دست بردارد. و البته سخنان تکراری هم در محکومیت انکار هولوکاست و عبارت لزوم محو ‏شدن اسرائیل از روی نقشه توسط رئیس جمهور ایران گفته شد.‏

اما چطور ایران را - در این مورد خاص، احمدی نژاد را- از گفتن سخنان بی ربط یا انجام کارهای نفرت انگیز ‏باز می دارید؟ دیروز بعضی از حاضران در نیویورک طرفدار تحریم های سخت تر بودند، درحالیکه بقیه ‏خواهان انداختن یک بمب هسته ای بر روی تأسیسات هسته ای نطنز بودند. این گروه از آنجا که فکر می کردند ‏سازمان ملل یک نهاد بی مصرف است، عده زیادی نبودند که خواهان دیپلماسی سفت و سخت تر باشند. آکیوا ‏آلدر 17 ساله که از تورنتوی کانادا به آنجا آمده بود گفت: “سازمان ملل همان کاری را می کند که جامعه ملل قبل ‏از جنگ جهانی دوم کرد.“‏

مشکل متمرکز شدن همه توجهات به احمدی نژاد این است که سیاست خارجی (و از جمله دیپلماسی) دولت ایران ‏را به عنوان یک کل ، و نه فقط رئیس جمهور نادیده می گیرد. ما با متمرکز شدن بر روی یک رییس جمهور، ‏مناقشه را به قیمت در اختیار نداشتن هیچ طرح مشخص برای روزی که احمدی نژاد از این مقام کنار برود، ‏شخصی می کنیم. البته احتمال اینکه او این مقام را ترک کند زیاد است. به نظر می رسد سیاست های ما ‏بیشترشامل اوست، تا اینکه متوجه خود ایران باشد. ‏

متأسفانه این حقیقت نادیده گرفته می شود که او حتی مسؤول سیاست خارجی ایران هم نیست، بلکه اینکار بر ‏عهده رهبر ایران است. با دادن جنبه شیطانی یا تمسخرآمیز به هر سخن احمدی نژاد، بیشتر او را در معرض دید ‏دنیا قرار می دهیم.‏

اشتباه نکنید. من رئیس جمهور ایران را لایق حضور در صحن سازمان ملل یا هر شبکه تلویزیونی نمی دانم. اما ‏بیائید دیگر او را “آدولف کوچک” نخوانیم و بحث های جدی را درباره روابط آمریکا- ایران آغاز کنیم. بیائید ‏درباره باز کردن دفتر حفاظت منافع آمریکا در تهران و کنار گذاشتن سوئیس از مقام نمایندگی آمریکا حرف ‏بزنیم. بیائید درباره بسته مشوق های امنیتی و تحریم های سخت درصورت عدم همکاری آن کشور با بازرسان ‏آژانس بین المللی انرژی هسته ای صحبت کنیم. ‏

بیائید از گفتگو درباره حمله بازدارنده اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران دست برداریم- آنطور که اشتون کارتز ‏از هاورواد گفته بود شانس این حمله تا زمان روی کار آمدن رئیس جمهور بعدی 50 درصد است، زیرا چنین ‏اقدامی، تنها جاه طلبی های هسته ای ایران را حداکثر دو سال به عقب می اندازد و احساس خوب جوانان ایرانی ‏نسبت به غرب (از جمله آرایش غربی را که مورد علاقه 70 درصد آنهاست) نابود می کند. ‏

راحت باشید و دربرابر رئیس جمهوری ایران که به گردش در شهر مشغول است و جلوی دوربین ها لبخند ‏ساختگی تحویل می دهد، تظاهرات کنید. اما تا زمانیکه به سیاست خارجی تهران -و نه فقط اظهارات تحریک ‏آمیز احمدی نژاد- توجه می کنیم، انتظار نداشته باشید هیچ تغییر معناداری در رابطه ما با ایران بوجود بیاید.‏

از افتادن در تله او خودداری کنید. بهترین کاری که می شود با آدمی مانند او انجام داد، ندیده گرفتن اوست. ‏متأسفم این را می گویم، همه جا مونیخ نیست. احمدی نژاد یک بازیگر کوچک در صحنه جهانی است، و نه یک ‏رهبر قدرتمند که در حال تسخیر خاورمیانه است. وقتی او را بیشتر از اندازه اش تحول می گیریم، به او قدرت و ‏نفوذ بی دلیل می دهیم. برای همین است که او هر ماه سپتامبر لبخند بر لب می آید.‏

منبع: گاردین- 23 سپتامبر‏