شبکهی 2 به انعکاس مسائل ادبی هنری روز در شبکههای اجتماعی و عکسالعمل کاربران ایرانی به آن مسائل میپردازد.
عکس هفته
انتشار تصاویر برهنهی هنرمندانی چون جنیفر لارنس، مری الیزابت، اسکارلت یوهانسون، ویونا رایدر، هوپ سولو، آوریل لاوین، آمبر هرد، گابریله یونیون، هایدن پانتیر، هیلاری داف، جنی مک کارتی، کیلی کوکو، کیت بوزورت و کیم کارداشیان در فضای مجازی جنجالبرانگیز شد. هکرها با نفوذ در حساب آیکلود این هنرمندان توانستند به عکسهای خصوصی آنها دست پیدا کنند. جنیفر لارنس با ۶۰ عکس محرمانه، در مرکز اخبار مربوط به این اتفاق قرار دارد.
مری الیزابت در واکنش به این مسئله گفته است: “میخواهم به کسانی که هم اکنون به عکسهایی که من سالها پیش با همسرم در خلوت خانهمان گرفتهام نگاه میکنند، بگویم که امیدوارم احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید. باتوجه به اینکه مدتها پیش این عکسها را پاک کرده بودم، میتوانم تصور کنم که برای بازیابی آنها چقدر تلاش شده است. احساس تمام کسانی که هک شدهاند را درک میکنم.”
اسدالله امرایی: کانون ادبی گروه شعر معاصر
جلسهی شهریور ماه ۹۳کانون ادبی گروه شعر معاصر درساعت ۱۷ روز چهارشنبه پنجم شهریور با یاد وخاطرهی زنده یاد سیمین بهبهانی برگزار شد. دراین برنامه فرهاد عابدینی، محمود معتقدی، کامیار عابدی، پونه ندایی، یزدان سلحشور در بارهی شعرهای سیمین و ذکر خاطراتی ازاو به سخنرانی پرداختند. پس از سخنرانی شاعران سرودههای خود را خواندند. بنفشه حجازی، بهاره رضایی، مسعود پاینده، کریم قنبری، حسن صفدری، یعقوب رستمی ثالث، بهمن زدوار، جمشید شهرابی، عبدالله صمدیان، صلصال گیلانی، احمد نجاتی، زهرا یونسی، فاطمه سیستانی، هانا مهر، مریم بیگی، اصلان قزلو، دنیز حسنی و مهیار جمشیدی و حسن گلمحمدی از جمله حاضران و سخنرانان جمع بودند. در این جلسه هموطنان مهمانی از کانادا؛ استرالیا و ایالات متحده حضور داشتند. حضور آقای کامیار عابدی، دکتر بهرام گرامی، مهیار جمشیدی و حسن گلمحمدی هم غنیمتی بود. کتابهای تازه انتشار یافته دوستان هم معرفی شد.
کاوه کیائیان: نامههای شاملو
نامههای شاملو به آدرس “تهران، خیابان آشیخ هادی” منتشر میشود.
کتاب حاضر مجموعهیی است از نامههایی که “احمدشاملو”طی سهدهه دوستی و همکاری برای “ع.پاشایی” نوشته است.
“تهران، خیابان آشیخ هادی” منتشر میشود، کتاب حاضر مجموعهیی است از نامههایی که “احمدشاملو” طی سهدهه دوستی و همکاری برای “ع.پاشایی” نوشته است.
“پاشایی” دربارهی این مجموعه میگوید: “در همه جای دنیا مرسوم است که نامههای بهجامانده از چهرههای سرشناس و محبوب بعد از مرگشان در اختیار عموم قرار بگیرد، این نامهها هم با همینمنظور منتشر میشوند. نامههایی که میتوانند گوشههایی از زندگی و دغدغههای شاعر را نشان بدهند. این نامهها همگی حالوهوایی این چنینی دارند، نامههایی هستند که شاملو بیشترشان را وقتی در سفر بود برای من نوشته است و کمابیش همهی نامهها به زندگی روزمرهی او و دغدغههایش میپردازند و وجهی ادبی ندارند.”
نامه نگاریهای میان “شاملو”و “پاشایی” از نیمهی دههی ۵۰ آغاز میشود و در سالهای پس از انقلاب هم ادامه پیدا میکند، “پاشایی” میگوید: “تابستان ۱۳۴۷، روزی از ادارهی آموزشوپرورش به من زنگ زدند که آقایی آمده اداره آدرس شما را میخواهد. اسمش را پرسیدم، گفتند آقای شاملو. مستخدم اداره ایشان را به طرف منزل ما میآورد که بین راه به آنها رسیدم. احمد شاملو بود.”
نامهنگاریهای میان این دو از همان موقع آغاز میشود، “پاشایی” به عنوان وکیل شاملو در تمام روزهایی که او در سفر بود کارهای او را پیگیری میکند و حالا در این کتاب همهی این نامهها آمدهاند، نامههایی که شاعر برای یک دوست نوشته است و به گونهیی سفرنامههای “شاملو” هستند.
او در نامهیی به تاریخ ۱۴ مارچ ۱۹۷۷ برای پاشایی نوشته است: “در باب اینجا باید عرض کنم برخلاف تصور من که فکر میکردم اینجا کسی ما را نمیشناسد و تحویلمان نمیگیرد، دانشگاهها و محافل دیگر، مثلاً انجمن بینالمللی قلم، در همان روزهای اول شمارهی تلفن کریمی را پیدا کردند و زنگ زدند و اظهار محبت و دعوت و غیره شروع شد. “آرتور میلر” تلفن کرد و قرار دیداری داریم برای فردا. از تگزاس تلفن کردند و مرا برای جلسهی شعرخوانی “فستیوال بینالمللی شعر” که از ۱۲ تا ۱۵ آوریل در شهر آستین برگزار میشود دعوت کردند و نیز برای شرکت در سمینار ترجمههای زبانهای خاورمیانه و غیره… بهزودی خبرهای بسیار خوب برایت خواهم نوشت. بیش از این حوصلهی نوشتن ندارم…”
محمدرضا شجریان: من کارت هنر دریافت نکردهام!
من برای حضور در مراسم رونمایی از کارت اعتباری هنر پیشکسوتان از طرف معاونت محترم هنری وزارت ارشاد روز ۲۵ مرداد دعوت شده بودم. در جلسه از من خواسته شد که من هم در صحنه حضور داشته باشم. آقای جنتی خواستند که کارت هنر استاد هوشنگ ظریف را من به دست ایشان بدهم. و خودم جزو دریافت کنندگان کارت اعتباری نبوده ام.در بعضی از رسانه ها در این مورد توضیحات دقیق داده نشده است.
سهراب پورناظری: سخنی با مدیر دفتر موسیقی
در روزهای گذشته مدیر دفتر موسیقی در نشست خبری خود سخنهایی بر زبان رانده که از حد و اندازه یک مسئول در حوزه موسیقی تجاوز کرده است، پس مرا مجبور به شکستن سکوت چندین ماهه خود کرد. حقیقتا خود را در جایگاهی نمی بینم که بخواهم هم کلامی کنم، منتها موسیقی ایران هنوز آنقدر بی در و پیکر نیست که بخواهند در هر جایگاهی با مفاخرش اینگونه گستاخی کنند. این آقا که سابقه شان برای ما کاملا روشن و واضح است سال گذشته پس از کش و قوسهای فراوان در مورد خطای بزرگی که مرتکب شده بود با شفاعت و واسطه گری دوستان خانه موسیقی بر این مسند نشست. تا به امروز به دلیل شرایط خاص حوزه فرهنگ و همچنین احترام همیشگی ام به جناب مرادخانی، معاونت گرامی هنری وزارت فرهنگ و ارشاد، سکوت را جایز می دیدم اما گستاخی تا به کجا؟؟
جناب آقای مرادخانی سوالم از شماست، واقعا این آقا صلاحیت دارد جمله معروف خاک پای مردم ایران بودن استاد محمدرضا شجریان را به استهزا بگیرد؟؟ شما به ارادت و تعلق خاطر من به خودتان قطعا شکی ندارید و هم همینگونه هم هست، ولی حق ما این نیست.
قابل هضم نیست و نخواهد بود که گفتمان و عملکردی که در طول این سی و اندی سال از گذشت انقلاب که حتی در دوره دولت قبل نیز هیچگاه شاهدش نبودیم را در دفتر مطبوع شما که واقعا درایت، صداقت و دلسوزیتان بر همه ما روشن است، شاهد باشیم. این آقا راجع به تواناییهای خوانندهای سخنرانی کرده و می گوید “ خوانندهای که توانایی اجرا در سه شب را ندارد خواننده نیست”. منظور ایشان همایون شجریان است! اولا باید به ایشان گفت که ببخشید شما؟؟؟ ثانیا، شما و دیگر مسئولین حوزه موسیقی، شان محل کار خود را در نظر بگیرید. به چه اجازهای به جای جهانی کردن سرمایههایی همچون همایون و دیگر جوانان پخته و نخبه تواناییهای کم نظیرشان را زیر سوال می برید؟؟ چه کسی چنین حقی را برای شما قائل شده است؟؟
از همه خوانندگان این نوشته بابت برافروختگی ام پوزش می طلبم اما واقعا دود از سرم تا آسمان است! آقای مسئول دفتر موسیقی، به جای ساختن و آماده کردن بهترین مکانها برای اجرای موسیقی دانان مظلوم ایران، درهای به سختی باز شده را می خواهید ببندید؟
فرموده اید ورزشگاه مناسب کنسرت نیست، حال بفرمایید آدرس سالنهای مجهز چند هزار نفرهای که تدارک دیده اید کجاست تا پیدا کنیم؟! آقای مسئول، دوره این عوام فریبیها گذشته، چه کسی وزیر محترم را واسطه صدور مجوز کرده؟؟ از اینکه در مجوز ندادن به یک حماسه فرهنگی ناکام مانده اید احساس شکست نکنید. اگر یک افتخار در زندگی به اصطلاح هنری و مدیریتیتان! داشته اید این بوده که چهل هزار نفر در ده روز رکورد دیدن از یک کنسرت آن هم با حضور موسیقی دانان ملی کشور را به جا گذاشته اند. نه اینکه برای اجرا در شهرستانها پس از روزها مراجعه به دفتر موسیقی و سنگ اندازی در راه مدیر برنامه هایمان زحمت کاری که باید در کمترین زمان انجام میدادید را به دوش رئیستان انداختید و بعد اسم این را لابی گری هنرمندان گذاشتید.
آقای مسئول! گفته اید مدیریت کردن به هنرمندان هنر می خواهد که درست گفته اید. نه تنها هنر بلکه لیاقت هم می خواهد. بردن نام شجریان ها، ناظری ها، علیزاده ها، پورناظریها و… برای مدیر دفتر موسیقی افتخار بزرگی است. آری می فهمم، هیجان زده اید، حق هم دارید، اما لطفا هیجانتان را کنترل کنید تا به این هجویاتی که به زبان رانده اید ختم نشود!
هنوز به احترام جناب مرادخانی و دوستانی که وساطتان را کرده اند که افتخار خدمت من و همکارانم در دفتر موسیقی نصیبتان شود، خطای نابخشودنیتان را - که خوب در جریانش هستید و هستند – به مردم بازگو نمی کنم تا بلکه حساب کار و گفته هایتان را داشته باشید.
این زبان چون سنگ و هم آهن وش است
آنچه بجهد از زبان چون آتش است
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زین سخنها عالمی را دوختند…