هوو ستیزی یا گذشت و مدارا

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

همین چند روز پیش بود که خبرخودسوزی  دختر جوانی را شنیدم که شوهرش با یکی از بستگان نزدیک وی ازدواج مجدد کرده بود؛زنی که با وجود داشتن دو کودک آتش را بر بدنش حلال کرد و پس از چند روز از دنیا رفت و به رنج و تحقیری که وجودش را پر کرده بود پایان داد .

بدون تردید  یکی از قوانینی که به خشونت علیه زنان منتهی میشود اجازه قانونگذار به مرد  برای  تعدد زوجات است؛قانونی که اگر با دهها شرط و شروط  هم همراه باشد در نهایت دست مرد را باز می گذارد  تا بتواند همزمان چند زن ـ دایمی و یا موقت ـ داشته باشد . قانونی که زن را تا حد یک کالا، که البته مرد مالک آن است، تنزل میدهد. قانونی که زن را به عنوان یک موجود وابسته و مطیع، که در هر شرایطی موظف به  تمکین است، پایین می آورد . قانونی که  زن را در شرایطی قرار میدهد  که گاه،  در نهایت استیصال چاره ای بجز مرگ برای خود نمی یابد .

در همین راستا با یکی از مردان طرفدار تعدد زوجات،البته به شرط حفظ نامش، به  گفت و گو نشستم .  وی معتقد بود که تعدد زوجات یک واجب کفایی است؛وظیفه ای که خداوند برای نجات اجتماع از فساد و فحشا،بعهده مردان گذاشته است و زنان در این میان  میبایست به خاطر صلاح اجتماع از خود فداکاری و از خود گذشتگی نشان دهند . او میگفت که زن برای مرد آفریده شده و یک مرد برای زندگی با چند زن واین در خلقت و طبیعت  مرد است . و اینکه اسلام تعدد زوجات را به برقراری عدالت و داشتن امکانات مشروط کرده است . وی در ادامه به کتاب چهل حدیث آیت الله خمینی اشاره کرد و گفت که در صفحه ۵۹۸ آمده است : در باب تعدد زوجات انسان گمان میکند ورود به دنیا و توجه به آن است ولی وقتی انسان مبتلا به آن شد در می یابد این یکی از شاهکارهای بزرگی است که انسان را در عین ورود در دنیا از دنیا خارج میکند و از آن منصرف می نماید . این مرد طرفدار تعدد زوجات،  دست آخر فرهنگ غلط هوو ستیزی در ایران را نقد کرد و گفت زنان با گذشت و مدارا میتوانند جامعه ای سالم ایجاد کنند که هیچ زن بی شوهری در آن وجود نداشته باشد!

اما طبق اطلاعات و آماری که از وزارت کشور به دست آمده، اختلافات خانوادگی از جمله تعدد زوجات ، بیشترین فراوانی و تاثیررا در گرایش به خودکشی در میان زنان داشته است . چرا که احساس شکست و تحقیر و نا امیدی ناشی از تعدد زوجات، میتواند انگیزه مهمی برای ارتکاب به خود کشی باشد . در چنین شرایطی زن احساس سرافکندگی و شرمساری میکند و دچار افسردگی و سرخوردگی شدید میشود به گونه ای که برای رهایی از این تحقیر و سرافکندگی دست به خودکشی میزند و گاهی  خودکشی تنها راهی است که زن فکر میکند با اقدام به آن می تواند مرد را تنبیه کند .

میترا خاقانی هم در پایان نامه کارشناسی ارشد خود در دانشگاه الزهرا با اشاره به این موضوع مینویسد : “ این زنان جایگاهی برای بیان فشارهای زندگی و بروز زور و خشونت و یا همدلی برای اظهار دردهای خود نمی بینند و پناهی برای مشاوره و گفت و گو تا یافتن چاره ای برای زندگی خود نمی یابند؛ بنابراین تنها راه رهایی از این همه مصیبت را خودکشی می بینند. هیچ مرجعی هم شوهران آنها را مقصر نمیداند  و هیچ برخورد قانونی با مسببان این نوع حوادث صورت نمی گیرد زیرا زنان خود خواسته اند که مرتکب چنین عملی شوند.”

خبر کوتاه بود و مختصر ، زنی کرد در منطقه طارم سفلی در اطراف قزوین به دلیل ازدواج مجدد شوهر، خودش را به آتش کشید . یکی از مطلعان گفته است: این زن به خاطر حرفهای مردم روستا عصبانی و خجالت زده بود .تا اینکه یک روز وقتی در مطبخ مشغول پختن نان بود همسرش وارد میشود، زن هم گالن نفت را بر سرش خالی کرد و کبریت را روشن کرد  . این زن  پس از چند روز در بیمارستان جان خود را از دست داد  . جنازه این زن ۴۵ ساله در روستای طرازان سفلی به خاک سپرده شد .

افسانه علیزاده ۳۲ ساله یک قربانی دیگر این داستان هاست . افسانه تا خبر ازدواج مجدد همسرش را می شنود دست به خودسوزی میزند . این زن جوان در بیمارستان سوختگی “ولایت ” شهر رشت بستری میشود اما ۸۰ درصد سوختگی او را به سمت مرگ میکشاند . افسانه که دختری از سیاهکل است ،یک دختر ۱۲ ساله نیز داشت  . افسانه در بیمارستان به یکی از فعالان زن که برای تحقیق به  بیمارستان رفته بود، گفت : تهران زندگی میکردم اما بعد از ازدواج به روستا رفتم . شوهرم وضع مالی بدی داشت . پا به پای او کار کردم .  من که شالیکاری بلد نبودم بخاطر علاقه به همسر و دخترم در فصل شالیکاری در مزارع مردم کار کردم و زحمت کشیدم . این اواخر وضع مالی ما بهتر شده بود . وقتی خبر ازدواج مجدد شوهرم را شنیدم دیگر انگیزه ای برای زندگی نداشتم،برای همین خودم را آتش زدم .

دکتر شیوا دولت آبادی روانشناس بالینی که چندی پیش در انجمن جامعه شناسی سخنرانی میکرد در این ارتباط میگوید: هر قانونی که رد پای نابرابری در آن دیده شود ، پرخاشگری و خشم فروخفته و یا آسیب به کسانی را که مورد تعرض قرار میگیرند به دنبال دارد؛خشمی که میتواند مشکلات عدیده ای برای جامعه نیز ایجاد کند .

 وی بندهای مربوط به تعدد زوجات در لایحه خانواده را هم برخلاف مفهوم زوجیت در خانواده می داند؛ قانونی که نه تنها زنان که فرزندان را آسیب پذیر میکند .

شیوا دولت آبادی در این سخنرانی تاکیدکرده در خانواده هایی که پدر چند همسر دارد، مادر تحقیر و به دلیل فشار و آسیب روانی ناشی از احساس طرد شدگی، به افسردگی مبتلا میشود .

اما به جز قانون،  علمای دین در کشور ما درباره چند همسری چه میگویند و  اصولا وضع چنین قوانینی با حمایت چه کسانی صورت میگیرد ؟ و چرا در کشور ما، ایران، قوانینی از این دست هنوز وجود دارد؟بد نیست به نظرات برخی علما در این مورد توجه کنیم .

آیت الله مکارم شیرازی در مورد چند همسری میگوید :  ازدواج دوم مشروط به اجازه همسر اول نیست .

آیت الله وحید خراسانی نیز معتقد است در فرض سئوال به خودی خود اشکال ندارد مگر اینکه در ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگری، زن شرط کند که مرد همسر دیگری اختیار نکند که در این صورت بنابر احتیاط واجب برای مرد ازدواج مجدد جایز نیست، ولی اگر ازدواج مجدد انجام داد عقدشان از این جهت اشکالی ندارد.

 آیت الله علوی گرگانی نیز ازدواج مجدد را شرعی میداند و میگوید :  شرعا مانعی ندارد و ازدواج باطل نیست.

 آیت الله محقق کابلی  ازدواج دوم و چند همسری را بلا اشکال میداند و مجوز آن را صادر مینماید و…

 به این ترتیب تعدد زوجات در پناه سنگر محکمی که علما و فرهنگ مسلط مرد سالاری در دفاع از آن ساخته همچنان خانواده ها را قربانی میکند و زنان و کودکان بسیاری را برای تداوم خود فدا میسازد .

در پایان ذکر خاطره ای بد نیست . چند سال پیش در افغانستان دیدم که در بعضی ولایات به زن “  سیاه سر “میگفتند؛ لقبی تحقیر آمیز که نشان از بد اقبالی و بد شانسی  زنی دارد که دارایی مرد محسوب می شود و تمام جان و مالش در دست اوست .در آنجا  در سمیناری شرکت کردم که در صدد بررسی دلایل رشد خودکشی و خود سوزی و فرار زنان از خانه بود؛ پدیده ای که با آمدن طالبان با رشد فزاینده ای در جامعه افغانستان روبرو شد   . پس از سمینار به بازدید از زندانی به نام “پلچرخی  ” در کابل رفتم  . در بند زنان این زندان صدها روایت از زندگی زنان و دخترانی وجود داشت  که هر کدام به  شکلی خشونت خانگی را تجربه کرده بودند  . دختر جوانی که چشمانی گیرا و موهایی بافته داشت برایم تعریف کرد که  در۱۴ سالگی او را به مردی ۶۰ ساله فروختند . به زبان خودش، مرد او را “ لت و کوب “میکرد و او مجبور بود تمام کارهای خانه را انجام دهد؛خانه ای که دو  هووی دیگرش هم در آن زندگی میکردند . دخترک یک بار خود کشی میکند و نمی میرد . دست آخر با پسر همسایه  از خانه فرار میکند،اما دستگیر می شود و به زندان می افتد . او با وجود کم سوادی به من گفت : ما دختر دنیا آمدیم تا سیاه سر باشیم . هوو سرمان بیاورند و لت و کوبمان کنند و صدای ما هم در نیاید . مردها ما را سیاه سر صدا میکنند تا بتوانند چند زن بگیرند و ما جرات اعتراض نداشته باشیم . او در زندان درس میخواند چون میخواست بعد از آزادی در مکتب معلم شود و با قانون چند همسری مردها در افغانستان مبارزه کند .