چرا قلب مهاجمان نایستاد؟

بهرام رفیعی
بهرام رفیعی

درباره قتل خانم هاله سحابی نباید با کسی تعارف و رودربایستی داشت و نباید هیچ گونه شک و شبهه ای ایجاد کرد. اینجا بحث کشته شدن یک انسان بی گناه، یک شهروند قانون مدار، صلح طلب، انسان دوست و یک مسلمان میهن پرست مطرح است. ایشان مورد ضرب و شتم مهاجمان به مراسم خاکسپاری مرحوم عزت الله سحابی قرار گرفته و در پی آن کشته شد. این موضوع را دست کم از صبح روز چهارشنبه تا وقت نوشتن این سطرها 5 نفر که در زمان واقعه در نزدیکی هاله سحابی حضور داشتند برایم شهادت داده اند.

برخی از خبرگزاری ها و وبسایت های حکومتی و وابستگان رسانه ای شان از صبح دیروز مدام این طور اعلام و القا می کنند که خانم هاله سحابی بر اثر “ایست قلبی” از دنیا رفته است. همین عده و کسانی که “دستور کار” روز گذشته آنها را واگویه می کنند اما از خود نمی پرسند آیا تا امروز کسی بدون ایست قلبی هم مگر از دنیا رفته است؟! آنها همچنین از این پرسش وحشت دارند که بگویند دلیل این “ایست قلبی” چه بوده است؟

بله همه ما روزی بر اثر ایست قلبی خواهیم مرد، اما این ایستادن قلب و قطع علایم حیات دلایلی هم دارد، شرایطی موجبش می شود. اگر قلب همین طور بی دلیل بخواهد بایستد و آدمی بمیرد، این پرسش مطرح می شود که برای مثال چرا مهاجمان به مراسم مرحوم سحابی دچار ایست قلبی نشدند؟ چرا آمر و عاملین این جنایت و تمام جنایت های پس از انتخابات 88 دچار ایست قلبی نمی شوند؟ چرا آقای محمود احمدی نژاد یا آقای احمد جنتی که اتفاقا این روزها تمام شرایط ایست قلبی هم درباره شان صدق می کند دچار این عارضه نمی شوند؟!

شاهدان قتل هاله سحابی می گویند که ماموران لباس شخصی در میان کشاکش برای ربودن پیکر مرحوم عزت الله سحابی ، او را مضروب کرده و بر زمین زدند. یکی از کسانی که زیر تابوت مهندس سحابی بود( به دلایل امنیتی از بردن نامش می گذرم) به نگارنده گفت که حتی مهاجمان پس از زمین خوردن هم به هاله سحابی چندین لگد زدند و او بیهوش شد و پس از آن مادر صلح جان به جان آفرین تسلیم کرد، اما دلیل اصلی مرگش ضرباتی بوده که موجب بیهوشی، ایستادن قلب و سپس فوت او شده است.

مراسم خاکسپاری پیکر مرحوم عزت الله سحابی که قرار بود در جایی خارج از تهران و در یک گورستان محلی انجام شود می توانست به آرامی برگزار شود. همه کسانی که به محل خاکسپاری عازم شده بودند تنها قصدشان ادای احترام به این مرد صبور و اهل مدارا بود. اساسا اگر مهاجمان و نیروهای امنیتی قصد ایجاد رعب و وحشت، اعمال خشونت و جنایت نداشتند چرا به تشییع کنندگانی که تنها مراسم مذهبی خاکسپاری یک مسلمان را به جای می آوردند حمله کردند؟

گواه دیگر مساله به قتل رسیدن هاله سحابی این است که مدعیان اگر راست می گفتند چرا پیکر پاکش را در کوتاه ترین زمان و تحت تدابیر شدید امنیتی آنهم شبانه به خاک سپردند؟ چرا اجازه ندادند پزشکانی بی طرف و حقیقت گوی پیکر پاک مادر صلح را معاینه کرده و اعلام کنند که علت اصلی فوت او چه بوده است؟ غیر از این است که از این هراس داشتند که اعلام شود او بر اثر ضربات وارد شده به سینه اش به قتل رسیده است؟

در طول دوسال گذشته مقامات قضایی حتی علت مرگ کسانی که به ضرب گلوله مستقیم ماموران نظامی و امنیتی حکومت مستقر به قتل رسیدند را نیز حادثه یا بیماری عنوان کرده و خانواده کشته شدگان را تحت فشار قرار دادند تا برگه هایی را امضا کنند که عزیزشان و عزیزان همه ما به مرگ طبیعی یا بر اثر حادثه ای درگذشته اند.

در ماجرای مرگ جوانان برومند کشور در بازداشتگاه کهریزک اعلام کردند که آنها بر اثر بیماری مننژیت و نبودن امکانات در گذشته اند  یا واقعه کشته شدن “شهرام فرج زاده” و “شبنم سهرابی” شهدای عاشورای 88 در کربلای تهران در خاطر همگان هست گفتند تصادف بوده است. به یاد داریم چگونه خودروی آرم دار نیروی انتظامی از روی پیکرشان چندبار گذشت و بعد مقامات رسمی کشور اعلام کردند که آنها بر اثر یک حادثه و تصادف با خودروی شخصی کشته شده اند. شاهدان ماجرا و کسانی که حاضر به شهادت درباره قتل بودند را هم بازداشت کردند. کیست که نداند فرزندان ایران توسط چه کسانی، چگونه و با چه قصاوتی کشته شده اند؟

هاله سحابی مادر صلح و یکی از فرزندان راستین ایران به قتل رسیده است، او کشته شده است. هاله سحابی هم یکی از شهدای جنبش سبز مردم ایران است که تنها مطالبه شان پایبندی حاکمان به قانون بود و اعتراضشان سکوت و قانون مداری. این چیزی نیست که بشود آن را با دروغ و فضا سازی از اذهان عمومی پاک کرد، خون او در کنار خون سهراب ها، نداها، امیرها، شبنم ها و محمدها دامان آمران و عاملان آن و همچنین کسانی که به عمد به کار پنهان کردن دستان آغشته به خون ملت هستند را خواهد گرفت. این خون ها خود آنقدر پاک و شریف است که با هیچ ترفندی پاک شدنی نیست و همیشه تا زمین و زمان باقی است در خاطر ایران و ایرانی ها خواهد ماند.