میان “گفتم، گفتی” های آن روز شما به کودکی مانند بودم که در کلاس مثنوی از جای برخاست و از جنگ سوال کرد . این حادثه، حاد نیست اما نفس گیر است آقای بهنود ، می دانم. با این همه بگذار من هم همانند همان کودک کلاس درس مثنوی که تنها دقایقی قبل از آغاز” گفتم، گفتی” های شما، ساز دل بیقرار خویش کوک کرد، زخمه بر زخم کهنهای زنم که حاد نیست اما نفس گیر است.
گفت:” اگر روزنامهای داشتم حتما به جای آنکه انرژی هستهای را حق مسلم بخوانم، دانستن و دستیابی مردم به اطلاعات پیرامون دستیابی به این انرژی را حق مسلم می خواندم، سکوت کردی و گذاشتی در انتهای سخن به شکرانه دولتی دست بر آسمان ببرد و ببالد به اینکه این روزها هیچ روزنامه ای خبر از تجهیز و مهیا سازی تجهیزات نظامی نداده است: “ در جریان هستنم که موشک ها تجهیز شده اند اما خوشبختانه مردم از اینکه موشک ها و باقی تجهیزات نظامی برای جنگ آماده شده است، خبر ندارند و خوب است که نمی بینند و نگران نمیشوند.” غافل از آنکه این خوشبختی نیمه و نا نگرانی نیمه تر، همان فلسفه دولتمردان و روزنامه داران حاظر است و دیگر چه ضرورت به آرزوی داشتن روزنامهای آزاد که قرار است باز مردم، نامحرم میدان باشند و جمعی در کسوت صاحبان خبر، خود را قیم نگرانی یا نگرانی آنان بدانند.
گفت: “احمدی نژاد محصول رادیکالیسم خارجی است و با آمدناش ابتدا رادیکالیسم داخلی سرکوب و فضای داخل به روی اصلاح طلبان بسته شد اما انصافا در مواجهه با بوش خوب عمل کرد و خوب فضا را آرام کرد. “باز سکوت کردی و هیچ از رادیکالیسم سیاست خارجی ایران و دیپلماسی مبتنی بر پرخاشگری و سخنرانی داغ نگفتی تا “انصاف” در کلام رفیقت غریبه افتد و فراموش کند “خوب ” عمل کردن به معنای کشاندن بازی و به رخ کشیدن توان نظامی در زمین همسایه(لبنان) نیست .
گفت: “باز گشت به خاتمی وشیوه او در این شرایط اصلا معنی نمیدهد واساسا بازگشت جامعه به سمت کسی که هشت سال در قدرت بود غلط است.” شوخی کردی و ندانستی مرز مزاح ات با مزاج تلخ ما چه باریک است که هنوز تلخ ایم از او که اگرچه برگشتن جامعه به گذشته را غلط می پندارد اما اولین کسی بود که درستایش بازگشت جامعه به هشت سال گذشته قلم زد با این تفاوت که او این هشت سال را تنها برای خاتمی زیاد میدانست اما برای هاشمی اندک و برای همین شاید از اولین کسانی بود که ائتلافی چنان بزرگ را در رقابت هاشمی و احمدی نژاد میدان داری کرد.
گفت: “ احمدی نژاد انصافا در مواجهه با بوش خوب عمل کرد اما چون نتوانست معیشت مردم را سامان دهد پس در آینده رای بسیار اندکی خواهد داشت . ” نگفتی که این پیش بینی و خوشباوری چقدر شبیه به پیشبینی و خوشباوری همه روزهای باخته در انتخابات گذشتهاست. سکوتی کردی تا به جای ارایه یک استراتژی انتخاباتی، پا روی آوار دولت گذارده شود تا شاید از نمد رویگردانی ملت از این دولت کلاهی برای پیروزی توسعه گران دوخته شود.
مدام و مکرر گفتید و گفتید و من آخر نفهمیدم کدام جنگ را می گویید . گم شده بودم میان جنگی که آمریکا و همپیمانان او هشدارش را می دهند، گفت و شنودی چنین آتشین شکل گرفته یا جنگی که سالهاست میان همپیمانان اصلاحات در گرفته است؟ آمریکا و اسراییل و انگلیس جنگ که بشود هرسه متحداند و می تازند و دیگر ما می مانیم و یک دهان گشاد که حجم اش برابر نبود با حجم موشکهایمان و فتوشاپها هم ره به حال خرابمان نبردند و با کپی پیست یک موشک رسوای دنیای مدرن شدیم.
بلاخره چه شد؟ قرار شد جنگ که شد یقه بگیریم؟ کدام یقه؟ مگر یقیهای باقی مانده وقتی به جای یقه دری از کسانی که قلع و قمع در مذهب سیاست ورزی شان نماز است یقه یکدیگر را میدریم؟ مثلا در تمام این سالها سه سمبل یا سه لیدر یا چه می دانم سه رئیس ساختهاید و این سه را در راس حامیان گروههای دگر اندیش به نسل ما معرفی کردهاید و حالا شقه شقه شده این گروهی که به نام اصلاحات وارد میدان شد و هر جمع زیر بیرق یکی از این سه تن سینهمی زند و ما آخر نفهمیدیم که بلاخره بازگشت به گذشته خوب است یا بد؟ دیدی به کودکی می مانم که وسط درس مثنوی از جنگ می پرسد؟
حالا من هم از بوی باروت است شاید که گیج شدهام و به جای آمریکا و اسرائیل و انگلیس به هاشمی و خاتمی و کروبی و همه یارانشان که در این سالها شقه شقه شدند و حاصلش شد رئیس جمهوری که هر روز یک نیش میزند و یک تهدید می خرد فکر می کنم و نمی دانم یقه چه کسی را بگیرم.
بزرگی کن و بگو ما باید یقه چه کسی را بگیریم؟یقه ساکنان دولت و مجلس اصولگرا یا دولت و مجلس و اصلاحات را که حتی برای برگرداندن آب رفته به جوی هم رضا به نشستن زیر یک سقف نمیدهند؟
برگردیم به همان کلاس درس مثنوی آقای مهاجرانی و دگرگونی ومفهوم واژه ها در عصر حاکمیت یکپارچه اصولگرایان:
تکیه کلام آقای متکی وزیر خارجه دولت نهم “ انشاالله” است یعنی “ هر آنچه که خدا بخواهد” . آنگاه که خبرنگاران از او در مورد رفتن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سوال می کنند، می گوید “ انشاالله که نمی رود.” وقتی بعدها در مورد صدور قطعنامه اول علیه ایران سوال میکنند می گوید “ انشالله که صادر نمیشود” و در مورد قطعنامه دوم نیز میگوید:” انشالله که چنین نمی شود.” این روزها از متکی در مورد جنگ سوال می کنند. می گوید: “ انشالله که جنگ نمیشود.”
باشد آقای بهنود، نگران جنگ نیستیم. “انشالله که جنگ نمی شود” . اما تو بزرگی کن و بگو آیا جنگ بزرگانه دیگری برای انتخابات ریاست جمهوری در خواهد گرفت ؟ آیا از هم اکنون باید مثل سربازان شکست خورده از این سنگر به این سنگر پرسه زنیم و بلاتکلیف خیره به دهانهای گشادی شویم که آمریکا را برای حمله تحریک میکنند و هی به پشتوانه موشکهای فتوشاپی برای گرگهای گرسنه منطقه شاخ و شانه میکشند؟