یقه چه کسی را بگیریم

مسیح علی نژاد
مسیح علی نژاد

میان “گفتم، گفتی” های آن روز شما به کودکی مانند بودم که در کلاس مثنوی از جای برخاست و از جنگ ‏سوال کرد . این حادثه، حاد نیست اما نفس گیر است آقای بهنود ، می دانم. با این همه بگذار من هم همانند ‏همان کودک کلاس درس مثنوی که تنها دقایقی قبل از آغاز” گفتم، گفتی” های شما، ساز دل بی‌قرار خویش کوک ‏کرد، زخمه بر زخم کهنه‌ای زنم که حاد نیست اما نفس گیر است. ‏

گفت:” اگر روزنامه‌ای داشتم حتما به جای آنکه انرژی هسته‌ای را حق مسلم بخوانم، دانستن و دستیابی مردم به ‏اطلاعات پیرامون دستیابی به این انرژی را حق مسلم می خواندم، سکوت کردی و گذاشتی در انتهای سخن به ‏شکرانه دولتی دست بر آسمان ببرد و ببالد به اینکه این روزها هیچ روزنامه ای خبر از تجهیز و مهیا سازی ‏تجهیزات نظامی نداده است: “ در جریان هستنم که موشک ها تجهیز شده اند اما خوشبختانه مردم از اینکه موشک ‏ها و باقی تجهیزات نظامی برای جنگ آماده شده است، خبر ندارند و خوب است که نمی بینند و نگران ‏نمی‌شوند.” غافل از آنکه این خوشبختی نیمه و نا نگرانی نیمه تر، همان فلسفه دولتمردان و روزنامه داران ‏حاظر است و دیگر چه ضرورت به آرزوی داشتن روزنامه‌ای آزاد که قرار است باز مردم، نامحرم میدان باشند ‏و جمعی در کسوت صاحبان خبر، خود را قیم نگرانی یا نگرانی آنان بدانند.‏

گفت: “احمدی نژاد محصول رادیکالیسم خارجی است و با آمدن‌اش ابتدا رادیکالیسم داخلی سرکوب و فضای داخل ‏به روی اصلاح طلبان بسته شد اما انصافا در مواجهه با بوش خوب عمل کرد و خوب فضا را آرام کرد. “باز ‏سکوت کردی و هیچ از رادیکالیسم سیاست خارجی ایران و دیپلماسی مبتنی بر پرخاشگری و سخنرانی داغ ‏نگفتی تا “انصاف” در کلام رفیقت غریبه افتد و فراموش کند “خوب ” عمل کردن به معنای کشاندن بازی و به ‏رخ کشیدن توان نظامی در زمین همسایه(لبنان) نیست .‏

گفت: “باز گشت به خاتمی وشیوه او در این شرایط اصلا معنی نمی‌دهد واساسا بازگشت جامعه به سمت کسی ‏که هشت سال در قدرت بود غلط است.” شوخی کردی و ندانستی مرز مزاح ات با مزاج تلخ ما چه باریک است ‏که هنوز تلخ ایم از او که اگرچه برگشتن جامعه به گذشته را غلط می پندارد اما اولین کسی بود که درستایش ‏بازگشت جامعه به هشت سال گذشته قلم زد با این تفاوت که او این هشت سال را تنها برای خاتمی زیاد می‌دانست ‏اما برای هاشمی اندک و برای همین شاید از اولین کسانی بود که ائتلافی چنان بزرگ را در رقابت هاشمی و ‏احمدی نژاد میدان داری کرد.‏

گفت: “ احمدی نژاد انصافا در مواجهه با بوش خوب عمل کرد اما چون نتوانست معیشت مردم را سامان دهد ‏پس در آینده رای بسیار اندکی خواهد داشت . ” نگفتی که این پیش بینی و خوش‌باوری چقدر شبیه به پیش‌بینی ‏و خوش‌باوری همه روزهای باخته در انتخابات گذشته‌است. سکوتی کردی تا به جای ارایه یک استراتژی ‏انتخاباتی، پا روی آوار دولت گذارده شود تا شاید از نمد رویگردانی ملت از این دولت کلاهی برای پیروزی ‏توسعه گران دوخته شود.‏

مدام و مکرر گفتید و گفتید و من آخر نفهمیدم کدام جنگ را می گویید . گم شده بودم میان جنگی که آمریکا و ‏هم‌پیمانان او هشدارش را می دهند، گفت و شنودی چنین آتشین شکل گرفته یا جنگی که سالهاست میان ‏هم‌پیمانان اصلاحات در گرفته است؟ آمریکا و اسراییل و انگلیس جنگ که بشود هرسه متحد‌اند و می تازند و ‏دیگر ما می مانیم و یک دهان گشاد که حجم اش برابر نبود با حجم موشک‌هایمان و فتوشاپ‌ها هم ره به حال ‏خراب‌مان نبردند و با کپی پیست یک موشک رسوای دنیای مدرن شدیم. ‏

‏ بلاخره چه شد؟ قرار شد جنگ که شد یقه بگیریم؟ کدام یقه؟ مگر یقیه‌ای باقی مانده وقتی به جای یقه دری از ‏کسانی که قلع و قمع در مذهب سیاست ورزی شان نماز است یقه یکدیگر را می‌دریم؟ مثلا در تمام این سالها سه ‏سمبل یا سه لیدر یا چه می دانم سه رئیس ساخته‌اید و این سه را در راس حامیان گروه‌های دگر اندیش به نسل ‏ما معرفی کرده‌اید و حالا شقه شقه شده این گروهی که به نام اصلاحات وارد میدان شد و هر جمع زیر بیرق ‏یکی از این سه تن سینه‌می زند و ما آخر نفهمیدیم که بلاخره بازگشت به گذشته خوب است یا بد؟ دیدی به کودکی ‏می مانم که وسط درس مثنوی از جنگ می پرسد؟ ‏

حالا من هم از بوی باروت است شاید که گیج شده‌ام و به جای آمریکا و اسرائیل و انگلیس به هاشمی و خاتمی و ‏کروبی و همه یارانشان که در این سالها شقه شقه شدند و حاصلش شد رئیس جمهوری که هر روز یک نیش ‏می‌زند و یک تهدید می خرد فکر می کنم و نمی دانم یقه چه کسی را بگیرم. ‏

بزرگی کن و بگو ما باید یقه چه کسی را بگیریم؟یقه ساکنان دولت و مجلس اصولگرا یا دولت و مجلس و ‏اصلاحات را که حتی برای برگرداندن آب رفته به جوی هم رضا به نشستن زیر یک سقف نمی‌دهند؟ ‏

برگردیم به همان کلاس درس مثنوی آقای مهاجرانی و دگرگونی ومفهوم واژه ها در عصر حاکمیت یکپارچه ‏اصولگرایان: ‏

تکیه کلام آقای متکی وزیر خارجه دولت نهم “ انشاالله” است یعنی “ هر آنچه که خدا بخواهد” . آنگاه که ‏خبرنگاران از او در مورد رفتن پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سوال می کنند، می گوید “ انشاالله که ‏نمی رود.” وقتی بعدها در مورد صدور قطعنامه اول علیه ایران سوال می‌کنند می گوید “ انشالله که صادر ‏نمی‌شود” و در مورد قطعنامه دوم نیز می‌گوید:” انشالله که چنین نمی شود.” این روزها از متکی در مورد ‏جنگ سوال می کنند. می گوید: “ انشالله که جنگ نمی‌شود.” ‏

باشد آقای بهنود، نگران جنگ نیستیم. “انشالله که جنگ نمی شود” . اما تو بزرگی کن و بگو آیا جنگ بزرگانه ‏دیگری برای انتخابات ریاست جمهوری در خواهد گرفت ؟ آیا از هم اکنون باید مثل سربازان شکست خورده از ‏این سنگر به این سنگر پرسه زنیم و بلاتکلیف خیره به دهان‌های گشادی شویم که آمریکا را برای حمله تحریک ‏می‌کنند و هی به پشتوانه موشک‌های فتوشاپی برای گرگ‌های گرسنه منطقه شاخ و شانه می‌کشند؟ ‏