ماهی و گربه ؛ یک اتفاق

نویسنده
مهرداد زمانی

» پرده نقره ای

 

“سینمای تجربی ” به معمولا یاد آورآثاری مبتنی بر طرح های جسورانه و بلند پروازانه با اجرایی خام است.نمایش اکثر قریب به اتفاق این فیلم ها، که بدون وجود تهیه کننده ای مشخص ومعمولا با جذب سرمایه از نهاد های مختلف ساخته می شوند، به چند جلسه ی نمایش خصوصی برای منتقدان و یا دست اندرکاران سینما، محدود می شود و در بهترین حالت با حل شدن در سیستم مغشوش پخش خانگی، به کار خود پایان می دهند.

“ماهی و گربه ” آخرین فیلم “شهرام مکری ” به نوعی تمام این تصورات ذهنی را بر هم می زند، از محدوده “ سینمای تجربی” عبور می کند وبه سینمای پیشرو نزدیک می شود.

امتیاز فیلم “ماهی و گربه “، نه ایده ی جسورانه اش در اجرایِ بدون قطع داستان، بلکه در انطباق ِ تفکر درونی فیلم، با شیوه ی پرداختی بدیع و اجرای ماهرانه ی آن است.

در یک نگاه کلی، فیلم “ماهی و گربه” داستان تو در تو شدن ِ ذهنیات ما از دنیای اطراف و واقعیات رخ داده در آن، است و برهمین اساس،تم اصلی فیلم، برداشتن فاصله ی میان عینیات و ذهنیات است که رفته رفته مخاطب را وارد این هزار توی پیچیده می کند.

“شهرام مکری” در ابتدای فیلم با یاد آوری یکی از داستان های معروف صفحه ی حوادث روزنامه ها، در مورد حدس و گمان کارشناسان پلیس در مورد امکان ارتباط مفقود شدن چند نفر با پرونده ی گوشت های مصرف شده در یک رستوران، و سپس با فضاسازی اولیه، که بر همین مبنا طراحی و اجرا شده، همه ی ذهنیت تماشاگر را به ظن پیگیری این داستان سوق می دهد – طبعا برای فیلمی که زمان و مکان پیوسته و بدون قطع دارد، به کار بردن عبارات “ فصل ” و یا “ سکانس “،هر متن نوشتاری در مورد این فیلم را، مشمول کاستی درواژه یابی می نماید -. اما رفته رفته،و با ورود به جریان زندگی دیگر شخصیت ها، که در همان دنیای ظاهرا خلوت کمپ در حال رفت و آمدند، تماشاگر را وارد هزار تویی می کند که دیگر با معیار ها و شاخصه ها و حتی دانسته های اولیه ی او از فضای فیلم همخوانی ندارد.

از منظر کلی،فیلم “ ماهی و گربه”کارکردی شبیه منشور در علم فیزیک دارد که تصویر “سوژه ” ی پیش روی منشور، از هر وجه آن، متفاوت از وجه دیگر آن است ودر عمل امکان شناخت ماهیت بیرونی “سوژه ” را ازاین طریق ناممکن می سازد.

فیلم با مرورچندباره ی هریک از اتفاقات از زوایای گوناگون خود، مکررا تصویری متفاوت و حتی متناقض از یک اتفاق واحد پیش روی مخاطب قرار می دهد. یک رخداد ازیک سمت، دلهره آور، ازسویی دیگر حاشیه ای بر یک اتفاق دیگر و از وجهی متفاوت، حتی خنده دار می نماید.

اما اتفاق مهم در فیلم “ماهی و گربه” انطباق شیوه ی پرداخت و اجرا با ایده ی محوری فیلم است. برگذاری این داستان با چنین ایده ی محوری،در یک نمای بدون قطع، نه یک انتخاب تجربه گرایانه – که در نمونه هایی از این دست، به نوعی ادا بازی ِ خودستایانه و سطح پایین با دوربین ختم شده است – بلکه یک شیوه ی اجرایی درست، منطبق با منطق داستان است.چرا که بازبینی هر یک از حوادث فیلم،به عنوان جزیی از کل جهان هستی آن، از پشت وجوه مختلف این منشور، فرآیندی متصل و ادامه دار و در نتیجه همیشگی است، که برآیند همه ی این ها، تصوری غیر قطعی از دنیای پیرامون، برای مخاطب می سازد.

فیلم “ماهی و گربه ” رخداد ی مهم در سینمای ایران است. فیلمی که فقط در یکی دو سینمای پایتخت، آن هم به صورت تک سانس و در میان ساعت های کاری به نمایش در می آید و پیدا کردن زمان و مکان نمایش فیلم را هم به خاطره ای تبدیل می کند.