پیش از آنکه سپیدۀ صبح شنبه برتابد، نام محمود احمدی نژاد با تعجیل بسیار بعنوان رئیس جمهوری ایران اعلام شد و این همه عجله به سناریو نویسان فیلم دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران فرصت نداد که بدانند شاید با این حرکت، راه را به بیراهه می روند.
در روزهای پس از این اعلام، در میان سایت های خبری و وبلاگ های شخصی، همه از بعضی حرف می زنند که با عصبانیت آمیخته شده و در گلوها خانه کرده است. این بغض گره خورده با عصبانیت اما به شکل های گوناگون می ترکد، فریاد الله اکبر بر پشت بام ها، بیرون آمدن از خانه ها و حق خواهی، شعار دادن و سنگ پرتاب کردن به لباس شخصیی که اسلحه اش را رو به جمعیت نشانه گرفته است و از هر گلوله کمال استفاده را می برد، باتوم هایی که بر تن هموطنانمان می خورد و رد سیاهی از خود به جای می گذارد هم نمی تواند این عصبانیت را خاموش کند. اینبار اما دیگر حکومت هر چه هم در توان دارد بکار بگیرد، نمی تواند مانع از انتشار از آنچه که در کشور می گذرد، بشود. تلویزیونهای خارجی چهرۀ جدیدی از شهرهای ایران را پخش می کنند که البته متفاوت از چهره ایست که سیمای ایران نشان می دهد. چند روزی است که ایران در رسانه های بین المللی دوباره در تیتر اول قرار دارد، اما این خبررسانی به خبرگزاری های بزرگ واگذار نشده است. از داخل ایران، هر کس که به کامپیوتر و اینترنت دسترسی دارد، سعی می کند هرچه سریعتر اخبار و تصاویر را منتشر کند. فیس بوک بعنوان یکی از مهمترین منابع خبری میان کاربران تبدیل شده و هر کسی خود منبع خبر است. دولت رو به پایان هم با تمام امکانات سعی می کند جلوی سایت ها را بگیرد، اما جوانهایی که الان در خیابانهای داخل و خارج از کشور فریاد می زنند و رایشان را مطالبه می کنند، به روزتر از آقایانی هستند که فکر می کنند با پارازیت گذاشتن و قطع کردن پیامک های تلفنی، می توان صدای اعتراض را خفه کرد.
“این خبر رو زود پخش کنین، عدم شرکت موسوی در راهپیمایی تکذیب شد”، “تظاهرات امروز یه کشته داده، این رو زود منتشر کنین تا همه بدونن”، “ کروبی امشب بین مردم بود، فیلمش رو لینک کردم، بین همه پخش کنین”، “ریختن کوی دانشگاه تهران و دارن همه رو می زنن و می برن، بچه ها رو از پنجره های اطاق ها پرت می کنن بیرون، بگین تا همه بدونن”، …. انتشار عکس ها و فیلم های ایرانیان مقیم خارج از کشور که همراه با ایرانیان داخل کشور به اعتراض گسترده دست زده اند و هر روز در مقابل سفارت ایران در یکی از پایتختها تجمع می کنند، مردم خسته از فشارهای روز افزون داخل کشور را امیدوارتر به ادامۀ اعتراضات بحقشان می کند.
جلوی این موج را چه کسی می تواند بگیرد و چگونه؟ با باتوم، اسلحه، گاز اشک آور، گلوله، کتک، زندان، شکنجه، و… هزینه های این حرکت زیاد است، اما این هزینه ها برای حکومت ایران بیشتر خواهد بود، چرا که انتشار تمامی این صحنه ها و اخبار بروی شبکه های خبری و اینترنت، سانسور را از ید قدرت حکومت خارج می کند. جنگ خبری تنها به اطلاع رسانی و انتشار اخبار منتهی نمی شود، کاربران اینترنتی به جنگ خبرگزاریهای دروغ پرداز فارس و ایرنا می روند و با افزایش بار آنها، دروغ پراکنی های این سایت ها را مختل می کنند و این یعنی دروغ گفتن دیگر به این راحتی نخواهد بود.
هماهنگی راهپیمایی ها و تجمعات با اس.ام.اس و شبکۀ اینترنتی به سرعت انجام می شود و هر لحظه همگان در جریان هر آنچه که می گذرند، در داخل و یا خارج، قرار می گیرند. این شاید از شانس ما باشد که تکنولوژی به کمکمان آمده و سانسور دولت را کم اثرتر کرده است. حالا باید حکومت در چند جبهه بجنگد، دنیای اینترنت که الاحق، آقایان را خوب به وحشت انداخته جبهۀ کوچکی نیست که با بستن یک گذرگاه، بتوانند کاربران را محاصره کنند و اخبار را کنترل، این جبهه آنقدر گسترده است که حتی با فیلتر کردن بوسیلۀ جدیدترین تکنولوژی فیلترینگ نمی توانند آنرا متوقف کنند.
هر کس حالا دیگر وظیفۀ خود می داند که خبر رسانی کند و از آنچه که دیده است دیگران را نیز مطلع کند. این همان خطری است که حکومت ایران از آن وحشت دارد، سالها با تکه تکه کردن روزنامه ها و تک صدایی در صدا و سیمای ملی کلمه را به کنترل در آورده بود، اما حالا دیگر اخبار در حصار دیوارهای بلند نمی مانند.