مریم کاشانی
روزنامه کیهان دیروز خبراز “شکنجه برادرزاده ها توسط عمه سنگدل” داد. در این گزارش که از آن به عنوان “یک ماجرای تاسف بار” یاد شده، می خوانیم: “طاهره - الف دقایقی پس از شروع بازجویی، ضمن اعتراف به ایراد ضرب و شتم و اعمال شکنجه های غیرانسانی نسبت به دو کودک بی گناه…گفت: برای اینکه بچه ها را بترسانم، آنان را کتک می زدم.وی همچنین درپاسخ به این سئوال که آثار سوختگی در بدن آنان چگونه به وجود آمده، اعتراف کرد: چون به حرفم گوش نمی دادند و کتک هایم نیز ظاهراً تأثیری نداشت، چند جای بدنشان را با آتش سیگار و آب جوش، داغ گذاشتم.”
در همان زمان که کیهان خبر از این “ماجرای تاسف بار” می داد که باعث و بانیش یک “عمه سنگدل” بوده، تنی چند از خانواده های دانشجویان زندانی، در دیدار با اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، از “مشکلات و مسایلی که برای برخی از دانشجویان بازداشتشده به وجود آمده بود و همچنین نحوه برخورد با خانواده آنها”[ایسنا] سخن می گفتند. از این جلسه گزارش دقیقی در مطبوعات نیامده، اما این سخنان دردیدار با مهدی کروبی نیز تکرار شده است:“در این دیدار عباس حکیم زاده که هفته گذشته پس از تحمل ۴۵ روز زندان آزاد شده است….به شرح آنچه که در زمان بازداشت بر او و دوستانش گذشته بود پرداخت و از فشارهای جسمی و روحی وارده بر خود و سایر دانشجویان پرده برداشت، فشارهایی که در مورد خود او منجر به شدت گرفتن لکنت زبان و آسیب دیدگی ستون فقرات شده است. حکیم زاده با بیان اینکه یک شب را در سلولی همراه با دو عضو مصری و عراقی القاعده به سر برده است، از فشارهای جنسی وارده بر دانشجویان و مشاهده رد کابل و شلاق و آثار خودکشی بر روی بدن یکی از دانشجویان سخن گفت که در اینجا از شدت تاثر خود و حاضرین به ویژه اقای کروبی قادر به ادامه کلام نشد…. در ادامه پویان محمودیان، دیگر دانشجوی آزاده پلی تکنیکی که بیش از ۸۰ روز زندانی بوده است… از وضعیت بسیار ناگوار بند امنیتی ۲۰۹ و رفتار غیرانسانی صورت گرفته با ایشان سخن گفت. محمودیان اظهار داشت: مسوولین زندان با افتخار از نبود هیچ نظارتی بر بند ۲۰۹ سخن می گفتند و تازه بعد از یک هفته اعتصاب غذا به من اجازه یک تماس کوتاه مدت با خانواده ام را دادند. او با بیان خاطرات خود از شنیدن صدای ضرب و شتم و شکنجه شبانه روزی احمد قصابان در سلول انفرادی مجاور، خواهان تلاش همه جانبه برای آزادی احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری شد. مادر احسان منصوری نیز با ابراز نگرانی از وضعیت فرزندش گفت: بعد از آزادی ۵ نفر از دانشجویان، احسان منصوری و دو همکلاسی او پس از گرفتن وعده آزادی از مسوولین زندان، با اصلاح صورت و پوشیدن لباسهای تمیز، به سمت اتاقی شیک و مبله راهنمایی شدند تا بدون اطلاع قبلی از آنها فیلم اعترافات گرفته شود که این عمل با اعتراض و مخالفت بچه ها مواجه شد و ناکام ماند. اخیرا نیز بازجویان به دانشجویان اعلام کرده اند: برای اینکه آزاد شوید باید از محضر آقای احمدی نژاد عذرخواهی کنید! این درحالی است که هیچ یک از این افراد به واسطه تهدیدات قبلی مدیریت دانشگاه در روز حضور احمدی نژاد در پلی تکینیک در دانشگاه حضور نداشتند. خانم منصوری همچنین از قول فرزندش چنین نقل کرد که:پوست از سر ماکنده اند و به زور اعتراف به کار نکرده گرفته اند، از بیرون باید به داد ما برسید، باید بر همگان روشن شود که در اینجا چه می گذرد.”
کسان دیگری نیز گفته اند که درآنجا چه می گذرد. نرم ترینش را بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار گفته که به جرم حضور در یک صحنه خبری بازداشت و به زندان منتقل شده است: “یک میز کوچک فلزی با یک صندلی خالی روبریم قرار داشت. صدای دو سه نفر که آهسته با هم صحبت می کردند شنیده می شد. فکر کردم جریان بازجویی را طراحی می کنند. با خودم سئوال های احتمالی و جواب هایی را که باید بدهم مرور می کردم. ناگهان یک سیلی محکم به صورتم خورد. بعد از آن مشتی و صدایی که می گفت: می خواهید قهرمان شوید؟ دوباره سکوت. هدف شاید این بود که بگویند می توانند هرکاری با ما بکنند.”
هر کاری. آنچه که دیگران بازخوانیش می کنند: “روز جمعه با فحش و تهدید و اجبار به حرکاتی همچون بشین، پاشو و پا مرغی به اتاق بازجویی رفتم و در حالی که چشم بند داشتم و رو به دیوار بازجویی می شدم در مورد فعالیتهای گذشته و نشریاتی که هفته قبل در پلی تکنیک پخش شده بود از من سئوال شد. در آن جلسه با اشاره به چشم بند، به نقض حقوق شهروندی ام اعتراض کردم ولی با پاسخی مواجه شدم که ترجیح دادم از آن به بعد در این مورد اظهارنظر نکنم.”[ علی صابری، از دانشجویان آزاد شده]
او در پاسخ به این سئوال که “شنیده ها حاکیست تعدادی از دانشجویان در زندان شکنجه شده اند، شما این مساله را تایید می کنید؟” می گوید: “بله شکنجه وجود داشت تا جایی که احمد قصابان یک بار تا مرز خود کشی رفته بود و آن را تایید می کنم. در طول این مدت احسان منصوری دو بار و پویان محمودیان یک بار اعتصاب غذا کرده اند و نیز شنیده ام کیوان انصاری، سعید درخشندی و ابوالفضل جهاندار در حال حاضر در اعتراض به اعترافاتی که از آنها گرفته شده است و نامشخص بودن وضعیتشان و نیز در اعتراض به بازداشت دانشجویان پلی تکنیک و دفتر تحکیم وحدت و اعضای سازمان ادوار در اعتصاب غذا به سر می برند.”
کسان دیگری نیز از این “ماجرای تاسف بار” سخن گفته اند: “پدر مجید توکلی… ضمن نگرانی شدید از وضعیت خطرناک جسمانی و روحی وی از تحت فشار بودن پسرش و مشاهده آثار آن بر بدن فرزندش در اولین ملاقات پس از یک هفته از بازداشت خبر داد.”
نکته ای که همسر عبدالله مومنی نیز برآن تاکید دارد: “امروز ظهر عبدالله با منزل تماس گرفت و کاملا مشخص بود که تحت فشار است و در وضعیت بدی قرار دارد به گونه ای که صدای وی به زحمت به من می رسید و تنها جویای حال من و فرزندانش شد و به بازداشت انفرادی خود اشاره کرد… همسر من در انفرادی بند 209 زندان اوین تحت فشار است و من به نسبت به در خطر بودن سلامتی وی نگران هستم. آقای مومنی از بیماری گوارشی و بیماری قلبی رنج می برد و فشارهای وارده بر ایشان موجب تشدید این بیماریها خواهد شد.”
خانم اعظم طالقانی نیز در این باب، نامه ای به مقامات کشور نوشته است: “اطلاعات منتشر شده در جراید و خبرگزاریها نیز نشان میدهد که این افراد[دانشجویان] علاوه بر نگهداری در سلولهای انفرادی، هنگام دستگیری و پس از آن نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند.”
بحث هایی که خلاصه آن در نامه کمیته تلاش برای آزادی دانشجویان زندانی هم آمده است. این کمیته که “شواهدی دال بر شرایط نامطلوب و برخوردهای خشن” با دانشجویان دریافت کرده، به اختصار خبر داده است که: “مادران سه نفر از دانشجویان زندانی طی نامه ای از فشارهای جسمی و روحی وارد شده به فرزندان خود خبر داده اند که بسیار تکان دهنده و در پاره ای موارد در سالیان اخیر بی سابقه است و آنگونه که این مادران روایت کرده اند مصداق بارز شکنجه می باشد…. بنا بر گزارش دانشجویان آزاد شده مامورین انتظامی هنگام بازداشت دانشجویان در محل دفتر سازمان ادوار تحکیم وحدت بدون هیچ گونه دلیلی اقدام به ضرب و شتم شدید دانشجویان نموده به طوری که تا چند روز امکان خوابیدن و راه رفتن درست برای آنان وجود نداشته است و در برخی موارد با گذشت نزدیک به بیست روز هنوز آثار کبودی بر بدن آنان آشکار است…”
داستان ادامه دارد
و این همه ماجرا نیست. آنچه بربه اصطلاح “اراذل و اوباش” رفته از این نیز “تاسف بارتر” است: “هم اکنون به مدت ۸۰ روز است که اکثر بازداشت شدگان، در سوله ای در کهریزک نگهداری می شوند، مکانی که طبق گزارشات رسیده در سطحی پایین تر از زمین قرار داشته و متهمان در طی این مدت حق استفاده از هواخوری را نداشته اند. مادر یکی از بازداشت شدگان می گوید: فرزندم ۸۰ روز است که آفتاب را ندیده است. زندانیان حاضر در این محل در روز تنها یک بار حق استفاده از توالت را دارند و روزی یک لیوان آب به عنوان جیره آنها در نظر گرفته شده، و روزانه تنها یک وعده غذا دریافت می کنند که معمولا سیب زمینی پخته به همراه تکه ای نان و یا تخم مرغ است… تاکنون ۶ تن از بازداشت شدگان به دلیل شدت جراحات وارده و شرایط نامناسب نگهداریشان در بازداشتگاه، جان باخته اند و نیروهای امنیتی با تهدید خانواده های آنان از اعلام اسامی و دادخواهی این خانواده ها جلوگیری نموده اند…. بعضی گزارشات حاکی است که در ۵۰ روز ابتدایی بازداشت، تمامی نیروهایی که بازداشت شدگان را مورد ضرب و شتم قرار می دادند، لبنانی بوده اند و پس از آن نیروهای ایرانی مسئولیت زندانی ها را پذیرفته اند. و در طی این مدت به طور مداوم بازداشت شدگان تحت شدیدترین شکنجه های جسمی قرار داشته اند، به طوری که چند تن از آنان به دلیل خونریزی مغزی جان باخته اند… بازداشت شدگان که از زمان بازداشت تا روز تولد حضرت فاطمه حق استفاده از حمام را نداشته اند، در این مدت به بیماری شپش مبتلا گشته بودند.”[ کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر]
و این قصه “تاسف بار” باز هم ادامه دارد. می توان از این شواهد باز هم پشت هم گذاشت؛ اما حرف اساسی را باز روزنامه کیهان می زند که در ادامه خبر شکنجه برادرزاده ها توسط عمه سنگدل، به نقل از علی قربانی دادستان دادسرای عمومی و انقلاب نیشابور، می نویسد:” این گونه جرایم، هشدار و زنگ خطری جدی برای خانواده هایی است که فارغ از هرگونه تعهد انسانی، عقیدتی، اخلاقی و عاطفی نسبت به فرزندانشان وصرفا به دلیل خودخواهی و اختلافات سلیقه ای در آستانه فروپاشی قراردارند.”
شاید بر همین اساس است که خانم اعظم طالقانی نامه خود را با این سئوال به پایان می رساند که: “چه کسانی مروج خشونت هستند؟”