می گویند مولی الموحدین علی ابن ابی طالب، زمانی که جماعتی مدحش را گفتند، گفت که بر صورت مداحان خود خاک بپاشید که مدح مداحان موجبات غره شدن انسان بر خود می شود و فراموشی جایگاه خود در میان مردم و فراموشی خالق زمین و آسمانها. اما گاهی مدح کسانی که نمونه ها و نمودهای شرف و انسانیت اند، بالاخص زمانی که مورد ظلمی آشکار از سوی قوم الظالمین قرار میگیرند، رنگی دیگر پیدا می کند. چنین یادی و تمجیدی نه به قصد نان و نام دنیایی که به قصد فریاد زدن جفایی است نمودار بر یکی از انسانهای عزیزی که به مانند نام خود شریف است.
استاد محمد شریف، حقوقدان برجسته ایرانی را از دانشگاه اخراج کردند. آقایان پس از 25 سال تدریس تشخیص دادند که محمد شریف صلاحیت تدریس ندارد. حتی بازنشسته اش هم نکردند. اخراجش کردند تا کینه نهفته خود از مردان خدا و مردمی چون شریف را فرو نشانند.
محمد شریف کیست؟ آیا جز این است که وکیلی است کارکشته که درد انسان دارد و غم مردم می خورد؟ آیا جز این است که محمد شریف به مانند نامش شریف است؟ کیست که در طی این سالها کوچکترین خبط و خطایی را از شریف دیده باشد؟ آیا جز انسانیت و معرفت و شرف از شریف دیده ایم؟ شریف سالهاست که به پناهی برای در بندان حکومت ولایی تبدیل شده است. در هر پرونده ای که در می مانیم آخرین ملجا و امیدمان پس از خداوند سبحان، گرامی مردی است که در یکی از کوچه های مناطق شرقی تهران خانه دارد و درب منزلش همیشه بر روی ظلم دیدگان باز است. کدامیک از موکلان شریف را می توانی سراغ بگیری که به این شرافت معترف نباشند؟
شریف استادی توانمند نیز هست. استادی که عاشقانه دانشجویان را دوست دارد. وقتی از دانشجویانش سخن می گوید، برق چشمهایش را می توانی ببینی. استادی که دانشجویان را نه تنها تعلیم که پرورش می دهد.
شریف را اخراج کردند. اگر جز این میشد عجیب بود. دانشگاهی که این آقایان می خواهند، شریف و امثال شریف را بر نمی تابد. اینان دانشگاه را قبرستانی می خواهند که جز مداحی و ثنای حاکمان چیزی نگوید. دانشگاهی منقاد که سر بر آستان آقایان بساید و کوچکترین نقدی بر ساحت مقامات عظما نگوید. چنین دانشگاهی را صد البته جای شریف و امثال شریف نیست. از ابتدای دولت احمدی نژاد، ابتدا از ادامه تحصیل شیر پسران و شیر دختران ایرانی جلوگیری کردند و مدال های افتخار را در قالب ستاره به سینه شان آویختند. امروز از آن ستاره های آسمان دانشگاه، ضیا نبوی و مجید دری و بسیاری دیگر از ستاره داران در بند اند. پس از دانشجویان به جان اساتید دانشگاه افتادند و دانشگاه را از وجود اساتید بزرگواری چون محمد شریف تصفیه کردند. اما زهی خیال باطل!
آقایان ظاهرا حافظه تاریخیشان ضعیف است. این تصفیه ها نه برای بار اول که برای دوم بار در زمان حکومت ولایی است که اتفاق می افتد. بار اول در ابتدای انقلاب بهمن 57 با زدن بر کوس انقلاب فرهنگی دانشگاهها را تعطیل کردند و دانشجویان و اساتید منتقد را به بند کشیدند و عده بسیاری از فرزندان ایران زمین را از دم تیغ گذراندند. حرکتی که به تعبیر درست اولین رئیس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب یعنی دکتر محمد ملکی (که خداوند ایشان را حفظ کند) یک کودتای فرهنگی بود نه انقلاب فرهنگی. آن روزها دانشجویان، نه ستاره دار که اخراج و زندانی و اعدام شدند. اساتید را نه تنها بازنشسته و اخراج که زندانی کردند و تنی چند از ایشان را کشتند. اما آیا این همه موجب شد که دانشگاه ساکت بماند؟
امروز سه دهه از آن روزها می گذرد و باز اساتید اخراج و بازنشسته، دانشجویان ستاره دار و اخراج و بر کوس انقلاب فرهنگی دوم کوبیده می شود. آیا تجربه سه دهه قبل برای حاکمان ایران کافی نبوده است؟ آیا به این نتیجه نرسیده اند که دانشگاه را نمی توان خاموش کرد و مطیع؟ از سال 1313 که دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه در ایران تاسیس شد تا امروز چند بار حکومت های مختلف در تلاش بودند تا دانشجویان را و دانشگاه را و اساتید را به سکوت بکشانند و ارعاب کنند؟ از 16 آذر 32 تا 13 آبان 57 و تا مثلا انقلاب فرهنگی ابتدای پیروزی انقلاب و 18 تیر 78 و 18 تیر 82 و آذر ماه 86 و 18 تیر 88 و…. چند بار ؟ یک اشتباه را چند بار باید تکرار کرد تا آقایان بفهمند که دانشگاه را نمی توان ساکت کرد؟ که اخراج اساتید مستقل و آزادیخواه و عدالت طلبی چون محمد شریف چاره کار نیست؟ که می بایستی حرف دانشجویان و اساتید را شنید و در پیشگاه علمشان فروتنانه سر فرود آورد؟ دانشگاه سنگر آزادی است و دانشجویان و اساتید سنگربانان این سنگر. این سنگربانان به لطف خدا بی شمارند. هر چه از این گلستان آقایان گل بچینند، باز هم این گلستان پر از گلهایی است که بوی خوششان فضای دانشگاه را معطر می کند.
اخراج محمد شریف نیز یکی از این دانه های تسبیحی است که خبر از یک کودتای دیگر در عرصه دانشگاه می دهد. شریف مرد شریفی است و همدرد و همراه زندانیان سیاسی. اگر آقایان حتی یک نقطه سیاه (و حتی خاکستری) در زندگی شریف می یافتند و یافته بودند تا الان امانش نمی دادند و اینگونه با اخراج شریف خود را مفتضح نمی کردند. شریف خداباوری است ایستاده در کنار خلق. مسلمانی است که مسلمانی را نه از قوم الظالمین دروغ گوی مدعی مسلمانی، که از علی ابن ابی طالب آموخته است. شریف شاگرد مکتب علی و حسین است. با اخراج سر فرود نمی آورد. آقایان با اخراج شریف خودشان را و ماهیت زشتشان را نشان دادند.
استاد محمد شریف برای همیشه به پاس همه مردانگی ها و شرافت مثال زدنیش در قلبهای همه ایرانیان می ماند. خداوند می داند چه کسی را عزیز و چه کسی را ذلیل کند. شریف از مصادیق آیه شریفه و من المومنین رجال صدقوا است که بر عهد خویش با خدای خود وفا کردند. روزگار ما متاسفانه چنین مردان با شرفی را در خود قلیل می بیند. باید گشت تا با شرافتانی چون استاد صدر حاج سید جوادی، دکتر محمد ملکی و استاد محمد شریف و… را به چشم دید. مردانی که نامشان را و نانشان را در خطر ایمانشان افکنده اند. مردانی که با کسبه دین، با حمله تعصب و عمله ارتجاع هم آواز نشدند و اهل سکوت در برابر ظلم هم نبوده اند. شریف از همرهان این رهروان عشق است.
باشد که شریف اجر خود را از خدای قادر متعال دریافت کند.
و سیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون