قبله حاجات چپ، قله سودای راست

نویسنده

sergebarsoghian.jpg

آمریکای لاتین روزگاری قبله حاجات چپ‌های عالم بود و کوبا قلب تپنده مبارزه علیه امپریالیسم و سرمایه‌داری وحشی. سرخوردگان پس از کودتای 28 مرداد 32 پس از ناامیدی از پیدا شدن <نادر> در پی <اسکندری> گشتند که چریک سبزپوش کوبایی در نگاهشان همان شمایل را داشت. آنان از همرزم ارنستو چه‌گوارا که جوانان تهرانی عکس‌هایش را در عصر دردهای <قیصر> و بدخرامی‌های <گوزن‌ها> بر دیوارهای خانه‌شان می‌آویختند، می‌خواستند نقشه راهی نشان دهد برای برون‌رفت از بی‌سروسامانی‌شان.

هیاتی از حزب توده در دهه 40 به جزیره کوبا رفت تا در خلیج خوک‌ها رسم مبارزه با ساواک را بیاموزد و حاصلش چند مقاله در نشریه “دنیا” ارگان تئوریک حزب توده شد و کوبا شد “جزیره امید”. شاه که به رغم تیر غمزه‌های فراوان از سوی آمریکا دلدادگی چپ‌ها به کوبا را تحمل می‌کرد، حتی گامی فراتر گذاشت و “اصلاحات ارضی” را هم به اصرار جان اف کندی پذیرفت و به رسم متحدان آمریکای جنوبی واشنگتن انقلاب سفیدی به پا کرد تا کوباهای دیگری شکل نگیرند. دولت کوبا در سال 54 سفارت خود در تهران را دایر کرد و با حکومت شاه روابطی عادی داشت ولی بعد از ملاقات فیدل کاسترو با رهبر حزب توده‌ایران در سال 55 روابط دو کشور تیره شد. شاه در اسفند 54 یادداشت اعتراضی از طریق وزارت خارجه به سفیر کوبا در تهران داده بود با این گلایه که هاوانا آواز یاد مستان انقلابی چپ‌گرا می‌دهد و پس از آن در فروردین 55 رابطه سیاسی دو کشور قطع شد.


انقلاب که شد انقلابیون مذهبی ایران با حکومت کمونیست کوبا طرح دوستی ریختند و حتی هیاتی به ریاست ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت به هاوانا رفت تا طرح‌های اجتماعی موفق کوبا را دریابد. پس از آنکه دانشجویان انقلابی سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند برق شوق در چشمان کاسترو صاعقه زد و گفت برایم مهم نیست که این انقلاب فلسفه مارکسیستی دارد یا مذهبی. ژاندارم منطقه منصوب آمریکا، شده بود خط مقدم مبارزه با کاخ سفید و همین امر روابط دو کشور را به رغم فراز و نشیب‌های مختلف از جمله فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مخالفت تهران با مرام کمونیستی گرم نگاه داشت. حال فرقی نمی‌کرد رئیس‌جمهور هاشمی باشد یا خاتمی، کوبا همان کوبا بود و آمریکای لاتین علیه آمریکای امپریال ایستاده بود و همین رمز ماندگاری روابط بود. خاتمی به عنوان اولین رئیس‌جمهور ایران در سال 79 راهی هاوانا شد و سال بعدش کاسترو میهمان تهران بود. از آن زمان موسم ضدآمریکایی بر چهار فصل سیاست آمریکای لاتین چیره شد و رهبران چپ‌گرای انقلابی از صندوق‌های رأی به مسند قدرت رسیدند و چنان شد که تهران به سوی پسرخواندگان کاسترو همچون هوگو چاوز در ونزوئلا دست دوستی دراز کرد. با انتخاب محمود احمدی‌نژاد روابط ایران با کشورهای ضدآمریکایی آمریکای لاتین سیر صعودی یافت. روابط با کوبا از نگاه احمدی‌نژاد <راهبردی و ریشه‌دار> بود و ونزوئلا برادری بود که رئیس‌جمهورش همرزم رئیس‌جمهورمان خوانده شد. خطوط هوایی بین ایران و کشورهای چپ‌گرای آمریکای‌جنوبی با ترافیک روبه‌رو شد و قراردادهای تجاری استراتژیک بین تهران و این کشورها امضا شد. کارخانه‌سازی شد نماد گسترش روابط و جبهه متحد علیه امپریالیسم آمریکا هدف توسعه مناسبات. انتخاب اوو مورالس در بولیوی و بازگشت دانیل اورتگا به قدرت نیکاراگوئه پس از 16 سال همرزمان جدیدی شدند برای احمدی‌نژاد.

آمریکای لاتین در فصل جدید نه آموزشگاه چپ‌گرایان که آزمایشگاه راستگرایان ایرانی شد تا تهران عضو خارجی باشگاه ضدآمریکایی‌ها در حیاط‌خلوت واشنگتن شود. این شور روابط چنان است که ارگان دولت هم دلخوش از سفر رئیس‌جمهور به <متحدان آمریکایی ایران> شده است. در این بین حضور احمدی‌نژاد در نیکاراگوئه پس از تحلیف دانیل اورتگا رهبر ساندینیست‌ها و اشتیاق رئیس‌جمهور نیکاراگوئه به دیدار با وی قابل تامل است که دیدار دو رهبر انقلابی را در رسانه‌های جهانی می‌نمایاند. احمدی‌نژاد هم از کمک ایران به نیکاراگوئه و افق‌های دور گسترش روابط خبر می‌دهد، پس متحد جدیدی در حال زایش است. اورتگا همزمان با پیروزی انقلاب در ایران به ریاست‌جمهوری نیکاراگوئه رسید و تا سال 1990 که تحت فشار آمریکا انتخاباتی برگزارشد و نتیجه را به لیبرال‌های متمایل به آمریکا واگذار کرد، رهبر مارکسیست‌های آمریکای لاتین در دوران جنگ سرد همراه با کاسترو بود. بازگشت وی به قدرت از دید بسیاری از ناظران بین‌المللی بازگشت حال و هوای انقلابی به نیکاراگوئه را نوید می‌دهد، همانند آنچه احمدی‌نژاد در جمع ایرانیان مقیم آمریکا گفت که ایران امروز حال و هوای همان ایران 57 را دارد. اورتگا در سال‌های ریاست‌جمهوری‌اش همچون کاسترو لباسی سبزرنگ به تن می‌کرد، همچون احمدی‌نژاد که کاپشن به تن دارد. اورتگا می‌خواهد سرمایه‌داری وحشی آمریکا را دفن کند، همچون احمدی‌نژاد که با نامه‌نگاری بوش را به راه معنویت و حقیقت مسیحیت رهنمون می‌کند.

اما اورتگای امروز یک تفاوت اساسی کرده؛ به‌رغم تنش‌های فراوان با آمریکا پس از انتخاب با بوش گفت‌وگوی تلفنی می‌کند و مایل به گسترش روابط با واشنگتن به موازات توسعه مناسبات با ونزوئلاست. اورتگایی که 50 درصد جمعیت 5 میلیونی کشورش زیر خط فقر هستند و یک میلیون آواره در کشورهای همسایه را یدک می‌کشد دیگر شعار اقتصاد مارکسیستی و نفی مالکیت خصوصی نمی‌دهد بلکه به اقتصاد آزاد گرایش پیدا کرده و به سرمایه‌گذاری خارجی اهمیت می‌دهد. رئیس دولت نهم که در اندیشه انقلاب سوم و رجعت به ارزش‌های انقلاب 57 است متحدی جدید یافته که در سال 57 جیپ ارتشی سوار می‌شد و در سال 85 مرسدس بنز سوار می‌شود.

گرچه توسعه روابط با کشورهای آمریکای لاتین که در آن بزرگ‌ترین صادرکنندگان نفت خام وجود دارد امری استراتژیک و حیاتی است اما گسترش مناسبات بر شالوده ضدیت با آمریکا آن هم از دریچه اتحاد اولتراراست‌های عدالت‌طلب ایران با چپ‌گرایان عدالتخواه آمریکای لاتین، با منافع ملی متفاوت و اولویت‌های ژئوپلیتیک و استراتژیک مختلف دلبستگی‌ای است که بر آرمان‌های بلندپروازانه استوار است تا عملگرایی واقع‌بینانه.

منبع: اعتماد ملی