تفاوت مناظره و مذاکره

نویسنده

‏‏nematahmadi778.jpg

از بدو پیروزی محمود احمدی نژاد، موضوع مذاکره با آمریکا وسیله ای بوده که رئیس جمهورایران ‏درسخنرانی های خود به آن پرداخته است. احمدی نژاد تا آن مرحله پیش رفت که درآغازین ماههای ‏حکومت خود، نامه ای به جورج بوش رئیس جمهورآمریکا فرستاد؛ نامه هم ظاهراً محرمانه تلقی شد. ‏نامه ای که توسط وسایل ارتباط جمعی - عمدتاً دولتی یا همسو با دولت نهم درایران ـ فاش و ظاهراً ‏نوعی مذاکره تلقی شد.‏

من نمی دانم این نامه چرا و چگونه از پرده استتاردرآمد و قبل از رسیدن به کاخ سفید، همگان از متن ‏آن باخبرشدند. درآن زمان علت برملا شدن متن نامه را، نگارش آن به زبان فارسی و سپس ترجمه آن ‏به زبان انگلیسی می دانستند که حد فاصل ترجمه، متن آن برملا شد. هرچند شیوه نامه نگاری ‏دردیپلماسی براین رویه است که باید به زبان کشورارسال کننده باشد اما لابد نامه ای مهم یا حداقل ‏ازمنظرتاریخی مهم، که توسط رئیس دولت کشوری که بیست و هفت سال مورد هجمه و هجوم ‏تبلیغاتی قرار داشته و حوادث چندی براین دو کشور گذشته باید چنین باشد؛ اما در هر حال باید اولین ‏نامه نگاری رئیس جمهور جدید ایران برای آمریکائیان واقعه مهمی باشد، خصوصاً که ماشین جنگی ‏آمریکا در دو طرف مرزهای ایران – عراق و افغانستان – به حمایت یا حداقل بی طرفی ایران به ‏شدت نیازمند بوده و هست.‏

اما چرا این نامه بی پاسخ ماند؟ محمود احمدی نژاد طی سه سال ریاست جمهوری خود، هرساله در ‏شورای امنیت سازمان ملل شرکت کرده و از تریبون این شورا به ترویج عقاید و شیوه نگرش خود ‏برنحوه حکومت و حتی چگونگی اداره جهان پرداخته و ابائی نداشته و ندارد که به هردعوت سازمانها ‏و نهادها اعم از خصوصی، عمومی یا دولتی آمریکا پاسخ دهد تا بعنوان سخنران به بسط دیدگاههای ‏خود بپردازد.او درداخل هم همیشه اعلام کرده که حاضر است در هرکجا و هرتاریخ با مسئولین ‏آمریکائی مذاکره کند. با این وصف چرا آمریکائیان به این درخواستها روی خوش نشان نمی دهند و ‏حتی وقتی نهادهای غیرحکومتی مانند دانشگاه، از رئیس جمهور ایران دعوت به عمل می آورند دست ‏های پوشیده و پنهان به نحوی عمل می کنند که جلسه سخنرانی به نوعی برگزار شود که اگر فرد ‏دیگری غیر از احمدی نژاد بود به یقین جلسه را با توجه به نحوه برخورد اهانت آمیز ترک می کرد. ‏اما محمود احمدی نژاد نه تنها جلسه ای همانند جلسه دانشگاه کلمبیا را ترک نکرد بلکه ازآن جلسه ‏بعنوان موفقیت خود یاد کرد. آن هم د ر شرایطی که آمریکا دردوره دمکرات ها درهمین شورای امنیت ‏از سید محمد خاتمی آنگونه استقبال کردند که رئیس جمهورآمریکا و هیأت آمریکائی شرکت کننده ‏درشورای امنیت تا پایان سخنرانی سیدمحمدخاتمی مشتاقانه به سخنرانی ایشان گوش دادند اما وقتی ‏رمز حروف الفبا کارخود را کرد تا خاتمی را در عکس یادگاری که هرساله درشورای امنیت از جلسه ‏سران گرفته می شود، کنار رئیس جمهورآمریکا قراردهد، خاتمی به جهت جلوگیری از ایرادات ‏مخالفین داخلی آنقدر عکاسان را منتظرگذاشت تا آن فلاش تاریخی زده نشود و حتی عکسی به یادگار ‏نیز گرفته نشود. آن هم در حالیکه در آن زمان آمریکا کاملاً عقب نشینی و مادلین آلبرایت وزیر ‏امورخارجه آمریکا صریحاً از زخم کهنه ایرانیان که درسال 32 به وسیله آمریکائیان برپیکره حکومت ‏ملی دکتر محمدمصدق وارد آم، یاد کرده بود. نوعی عذرخواهی دیپلماتیک. ‏

عاقبت با رفتن دمکرات ها و آمدن جمهوری خواهان و حضور جورج بوش نئو محافظه کار درکاخ ‏سفید، پرونده مفتوح شده ایران به عذرخواهی، بسته شد و ایران محور شرارت نام گرفت. جورج بوش ‏سه دولت عراق، کره شمالی و ایران را محورشرارت نامید.طرفه اینکه جورج بوش جنگ طلب برای ‏ایران این صفت را قائل شد.‏

به هر روی از سه دولتی که محورشرارت بودند عراق اشغال شد و کره شمالی هم با گرفتن دلارهائی ‏ازآمریکا و کره جنوبی برنامه اتمی خود را تعطیل کرد. امااز سه دولتی که جورج بوش آنها را ‏محورشرارت نامید، ایران هنوز روابط خود را با آمریکا تغییر نداده است. چرا سومین دولت، یعنی ‏ایران برغم نامه نگاری رئیس جمهورایران و حضور درشورای امنیت و سخنرانی دردانشگاه کلمبیا و ‏تکرار ترجیع بند مذاکره با آمریکا، نتوانسته است علیرغم برگ برنده غنی سازی اورانیوم باب مذاکره ‏را بازکند؟ این به باورمن به تلقی رئیس جمهورایران ازمذاکره برمی گردد.‏

درادبیات عادی نه سیاسی، بین مذاکره و مناظره تفاوت است. درمذاکره طرفین به قصد حل و فصل ‏اختلاف دوریک میز می نشینند اما درمناظره طرفین به قصد برکرسی نشاندن سخن یا ایده خود به ‏گفتگو می پردازند. اشکال اساسی دردرخواست های مکرر اما بدون پاسخ محمود احمدی نژاد از ‏دولتمردان آمریکا برای مذاکره درهمین اختلاف مفهوم مذاکره و مناظره نهفته است. محمود احمدی ‏نژاد خود و عملکرد و ایده هایش را حق می داند و قصد آن دارد که پشت میز مذاکره از ایده خود دفاع ‏کند – هرچند ایده درست باشد – اما طرف مقابل از ابتدا بعنوان بازنده، حاضر به دور یک میزنشستن ‏نیست. آمریکا در قضیه عراق نیاز به ایران داشت و ایران هم نیاز به حضورفعال در صفحه شطرنج ‏دیپلماسی عراق و دیدیم که هردو با اشتیاق شرکت کردند و هیچکدام هم به مناظره نپرداختند بلکه ‏مذاکره صورت گرفت؛ مذاکره ای که بهرحال برای اولین بار نفردوم وزارت امورخارجه آمریکا و یا ‏به تعبیری اگررئیس جمهورومعاون او را نفراول سیاسی کشورآمریکا بدانیم، درسیاست خارجی ‏نفردوم، وزیرامورخارجه و نفرسوم معاون وزیرامورخارجه است، نیکلاس برنزسومین مقام سیاسی ‏آمریکا با هیأت ایرانی دربغداد پشت میز مذاکره نشست و ظاهراً طرفین ازاین مذاکره راضی بودند و ‏آثارخیرآن حداقل درتقابل ایران با آمریکا درعراق پیداست و آمریکائیان هم فواید مذاکره با ایران را به ‏عینه لمس کرده اند. ‏

با این وجود چرا درخواست های مکرر محمود احمدی نژاد حتی تا مرز نامه نگاری با رئیس جمهور ‏آمریکا مورد پذیرش قرار نمی گیرد؟ نکته ظریف، تفاوت تعریف مذاکره با مناظره است. همه نامه ‏محمود احمدی نژاد متنی ارشادی برای رئیس جمهور آمریکا بود، متنی که رویه حکومت آمریکا را به ‏چالش می کشید. به این نمی گویند مذاکره. ادبیات سیاسی ازاین دست، درواقع نوعی هم آوردی است ‏که درگذشته در میادین جنگ قبل ازحمله دیده می شد. اگردولت نهم، ملت امریکا را دوست خود می ‏داند، باید باورداشته باشد- دولت – آمریکا برآیند آراء همین ملت است و اگر قصد مذاکره دارد، باید ‏تفاوت مناظره با مذاکره را در ادبیات سیاسی رعایت کند.‏

وقتی مادلین البرایت از مداخله آمریکا درسال 32 درایران بعنوان نقطه تاریکی در روابط ایران و ‏آمریکا یاد کرد با ادبیات مذاکره وارد شد و سخن گفت، یعنی پذیرفت که در گذشته آمریکا به ایران و ‏حکومت قانونی مردم ایران ستم کرده است. طبیعی بود اگر مذاکره ای هم صورت می گرفت ایران می ‏توانست لیستی ازدیگر عملکردهای آمریکا درایران از سال 32 تا امروز را پشت میزمذاکره ارائه ‏دهد. درنهایت با پذیرش فرمول مذاکره، به جمع بندی قابل قبولی از اقدامات خصمانه آمریکا علیه مردم ‏ایران می رسیدیم که دولت آمریکا باید پاسخگو می بود و این پاسخگوئی در عرف دیپلماتیک تعریف ‏خاص خود را دارد؛ اما متاسفانه ادبیاتی که دولت نهم ازآن استفاده می کند، ادبیات مناظره است نه ‏ادبیات مذاکره.‏

به همین منوال باید ازدیگر نامه های محمود احمدی نژاد به پاپ یا صدراعظم آلمان یا رئیس ‏جمهورفرانسه یاد کرد. درخواست هائی که یا خوانده نمی شود و یا اگر خوانده شود به لحاظ محتوائی ‏که دارند و به مناظره، آن هم ازنوع ارشادی آن تعبیرمی شوند، بی پاسخ خواهند ماند.‏

بر این اساس حتی اگر درآمریکا – اوباما – که با کمک گرفتن از واژه تغییر، یعنی دگرگونی روش ‏آمریکائی حکومت، بخواهد با ایران رابطه داشته باشد به یقین با مناظره پرونده ایران را بازنخواهد ‏کرد. باید پذیرفت تیم سیاسی رئیس جمهور که طی این سه سال با ادبیات مناظره در عرصه بین المللی ‏موفق نبوده است باید ادبیات مذاکره را که در عرف بین المللی حاکم بر روابط دولت ها، حتی دولی ‏است که با هم قطع رابطه کرده اند، درنظربگیرد نه ادبیات مناظره که دربعد سیاسی و بین المللی ‏هوادارندارد.‏