فیلم روز♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

خون بازی آخرین فیلم رخشان بنی اعتماد نورز امسال در تهران اکران شد. نگاهی داریم به این فیلم.

khonbazib.jpg

نگاهی به فیلم خون بازی

سرگشته

 

کارگردان: رخشان بنی اعتماد، محسن عبد الوهاب، نویسنده: فرید مصطفوی، رخشان بنی اعتماد، محسن عبد الوهاب، نغمه ثمینی، مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری، تهیه کننده: جهانگیر کوثری، بازیگران: باران کوثری، بیتا فرهی، مسعود رایگان و بهرام رادان

خلاصه داستان: نامزد سارا به او خبر می دهد به زودی از کاندا برای ازدواج با او راهی ایران می شود. سارا معتاد به مواد مخدر است و در این راه مادرش سعی می کند با او همراه شود تا سارا اعتیادش را کنار بگذارد. سفری ادیسه وار ما حصل این تصمیم است و تحول مادر و سارا.

بسیاری از منتقدان گیلانه را آنگونه که باید در حد و اندازه های سینمای رخشان بنی اعتماد نمی دانستند. او تصمیم گرفته بود کارگردانی مشترک را تجربه کند و در این راه محسن عبدالوهاب را انتخاب کرده بود که سال ها مستند سازی کرده و از همکاران قدیم بنی اعتماد بود.

پس از گیلانه بنی اعتماد به دلمشغولی های سابق خود باز گشت. سینمای معترض اجتماعی که در آن به دردها و حرمان ها می پرداخت. فیلم خون بازی از این منظر فیلم موفقی است. اگرچه نمیتوان به دلیل شرایط سانسور موجود آنگونه که باید به مسائل اجتماعی پرداخت، اما به هرحال بنی اعتماد و همکاران فیلمنمامه نویسش تا اندازه زیادی توانسته اند از پس موضوع خود برآیند. یکی از مسائلی که سبب شده بنی اعتماد موضوع مطروحه خود را به درستی مورد کنکاش قرار دهد، تمرکز او روی فیلمنامه است. علیرغم اینکه چنین موضوعاتی ذهن را وا می دارد به مسائل حاشیه ای بسیاری بپردازد، اما فیلمسازان با تمرکزروی شخصیت سارا و مسائلی که او به انها مبتلاست از حاشیه روی پرهیز کرده اند. فیلم خون بازی یک فیلم موقعیت به شمار می اید. موقعیتی که شخصیت اصلی فیلم یعنی سارا در بسط و گسترش آن نقشی اساسی برعهده دارد. فیلم هایی که امروز بیشتر بر پرده می روند در پرداخت قراری که خود با مخاطب می گذارند نا موفق هستند. سینمکاگران اینگونه اثار خیلی زود فراموش می کنند که قصد بیان چه مسائلی را داشته اند و تنها می کوشند با تکیه بر بازیگران ستاره و داستان های پیشتر آزموده شده گیشه ای را برای خود دست و پا کنند. اما بنی اعتماد با علم و اگاهی تمام مولفه های جذب واهی تماشاگر را حذف می کند. فیلم خون بازی سیاه و سفید است. چهره ستاره ندارد. داستانی تلخ دارد و همه این ها مسائلی است که می تواند یک تماشاگر را از سالن فراری دهد. اما تعهدی که بمی اعتماد در ساخته خود نسبت به تماشاگر حس می کند سبب شده مخاطب نیز با او همراهی کند.

فیلم با طرح موضوع اعتیاد مدرن به نوعی ناگزیری سارا را به عنوان نماینده نسل جوان نشانه می رود. ناگزیری که هیچگاه شکافته نمی شود و همین ناشناخته ماندن است که به آن وجهی مدرن و امروزی می دهد. ناگزیر بودن ناشناخته ای که جوان امروز به آن دچار است، وجهی درونی است که به خوبی می تواند در شخصیت سارا نمود پیدا کند و طبعاً این ویژگی در کلیت فیلم تأثیر می گذارد و مخاطب را با فیلمی مواجه می کند که نگاهی مدرن به اعتیاد دارد.

فیلمساز با تکیه بر این نگاه از همان اولین گام ساختاری مدرن را برای فیلمنامه انتخاب کرده که کالبد شکافی تک موقعیت داستانی موجود برآمده از همین ساختار است. هرچند سارا قهرمان اول قصه محسوب می شود که به نوعی موقعیت و داستان او مورد کالبد شکافی قرار می گیرد، اما نگاه و ساختار مدرن حاکم بر قصه باعث شده بیش از هر چیز موقعیت او به عنوان نماینده یک نسل مورد تحلیل قرار بگیرد.

فیلمنامه همچنین اشاره مستقیمی به عوامل و دلایل این اعتیاد ندارد ولی حس خودویرانگری و تخریبی که در حضور و بازی باران کوثری موج می زند خود گویای بسیاری از علت هاست. عصبیت او از نگاه مشتاق مادرش به دانشجویان مسافر در قهوه خانه میان راه و نگاه حسرت بار او به کانون مصنوعی خانواده اش در میانه گفت وگوی پدر و مادر جدا شده از هم و فریادهای عصبی اش در میانه جنگل با تکرار کلمه “نمی خوام؛ نمی خوام” تأکیدهای مقطعی اما گویایی است از چرایی و چگونگی رشد و گسترش این پدیده منفی اجتماعی در میانه جوانان. البته فیلم به وادی نسخه پیچی برای درمان این درد نمی افتد و با آن به مثابه واقعیتی که صرفاً باید با آن روبرو شد و مبارزه کرد و زمینش زد برخورد می کند اما در عین حال برای چشمان تیزبین هم در فاصله سفید بین سطور خود حرف های زیادی برای گفتن دارد.

فیلم از نظر ساختار نیز به شکل مستند وفادار می ماند. دوربین دیجیتال کلاری نیز بر این فضا صحه می گذارد. جنس گرافیکی تصاویر با گرین هایی که دارد این حس مستند را تقویت می کند. کلاری علاوه بر اینکه در نما های خود تصویری تیره از شهر رابه نمایش می گذارد بلکه بر موقعیت پادر هوای سارا در زندگی اش نیز تاکید می کند.

“خون بازی” اگرچه به ظاهر و به واسطه بازی برونگرای باران کوثری و حضور کنترل شده بیتا فرهی، فیلم ساده ای به نظر می رسد اما به واسطه نگاه فیلمساز چه در طرح داستان و چه در میزانسن ها جایگاه شاخصی به مادر اختصاص داده است. قبول کنیم که در کشاکش یک ساختار مستندنمای نه چندان شیرین و مطبوع، درآوردن عطوفت یک مادر کاری جالب توجه بوده که بنی اعتماد به خوبی از پس آن درآمده و بخش بزرگی از تأثیر حسی ماندگار فیلم بدون شک مدیون این توجه او و صد البته این درخشان ترین حضور بیتا فرهی بر پرده سینماست.