‏هرزگی تهمتی که یک امام جمعه می زند

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

فرزانه 17 ساله قربانی خشونت خانگی می شود و زهرا بنی یعقوب قربانی خشونت اجتماعی که هر دو ناشی از ‏فر هنک مسلط مرد سالاری در فضای عمومی ایران امروز است. فرزانه برای حفظ آبروی پدر و زهرا بنی ‏یعقوب برای حفظ آبرو و ناموس مردان جامعه جانشان حراج می شود. ‏

اینها، نمونه هایی از نفوذ تفکری هستند که که به خود اجاره می دهد با زن، “هر طور که می پسندد” رفتار نماید و ‏برای اصلاح وی در جامعه و در خانه نیز، در صورت لزوم از مجازات مرگ - آن هم بدون محاکمه - استفاده ‏کند. مجازات خود سرانه ای که بعد از اعمال هم شامل پیگیری قانونی و حکم عادلانه نمی شود. و به همین دلیل ‏هر روز بیش از پیش گسترش یافته و به شکل یک حق برای مردان در می آید. ‏

پدر فرزانه به خود حق می دهد فراتر از قانون را در داد گاه خانواده محاکمه کند و بدون دفاع او را به مرگ ‏محکوم کند. دختر جوانی که داماد خانواده به اعتراف پدر او را دزدیده و ده روز او را پنهان کرده است و به دلیل ‏عشق یک مرد دیگر از مدرسه محروم می شود. هر روز تحقیر را تحمل میکند، کتک می خورد و در نهایت به ‏جای داماد که باید به مراجع قانونی معرفی شود در رختخواب خفه می شود. ‏

زهرا نیز به وسیله یک مامور امر به معروف و نهی از منکر به دلیل راه رفتن با یک پسر که “گناه” و است ‏روانه باز داشتگاه شده و دو روز بعد جنازه اش تحویل خانواده داده میشود. ‏

امروز خشونت علیه دختران و زنان جامعه ما و حتی مردانی که از برابری دفاع می کنند آرام و بی صدا در سایه ‏قانون و تبلیغات و اراده آقایانی که زن را مطیع و بی اراده می خواهند اعمال می شود و فضای امنیتی به فعالان ‏زن و مرد اجازه نمی دهد تا آنچنان که باید علیه این خشونت و قوانین و رویه جاری عکس العمل را نشان دهند. ‏سایت هایشان را فیلتر می کنند. سازمان هایشان را می بندند. اگر با رسانه های خارجی مصاحبه کنند آنها را ‏آمریکایی و وابسته و مزدور می خوانند و با ارعاب و پرونده های مفتوح و باز جویی فعالیت آنها را کند می کنند. ‏

تهاجم آنچنان ادامه می یابد که امام جمعه “متدین” مشهد، مردی که باید از تهمت و اقترا بپر هیزد، زنانی را که ‏علیه این خشونت ها و تبعیض ها فعالیت می کنند “هرزه” می خواند. هرزه هایی که عامل استکبار هستند. ‏

زمانی که افرادی چون آقای علم الهدی چنین اظهار نظر هایی می کنند از قضات، ضابطان قضایی ، داد گاهها و ‏صدا و سیما و مردمی که پای این منبر ها می نشینند چه انتظاری می توان داشت. ‏

داستان فرزانه و زهرا یک اتفاق نیست، یک داستان دنباله دار که مقدمه اش 30 سال پیش آغاز شده است و شاید ‏بیشتر که هر روز به یک شکلی تکرار می شود و قربانی دیگر برای این تشنه سیراب شدنی هدیه می برد. ‏

امروز منزلت اجتماعی زنان به بهانه رنگ و اندازه و مدل لباسها واندیشه و نگاهشان به خود و جامعه زیر پا می ‏رود و توهین وتحقیر در سایه حفظ مصلحت نظام به امری روز مره تبدیل شده است تا جایی که با اتهام هرزگی از ‏سوی یک روحانی آنهم در تریبون نماز جمعه رو برو می شوند.‏

این روحانی، حتی طبق قانون مجازات اسلامی، به خاطر نسبت دادن ناروای فسق به دیگران، مر تکب عمل ‏مجرمانه شده و قابل تعقیب قضایی در دادگاه ویژه روحانیت است. اما در کمال تاسف، توهین هایی از این دست با ‏عکس العمل به موقع افراد و ساز مان هایی که در زمان انتخابت و مانیفست های مختلفشان از حقوق زن صحبت ‏می کنند روبه رو نمی شود. ‏

این افراد و گرو هها که در چنین شرایط حساسی حمایت خود را از فعالان زن دریغ می کنند، چگونه انتظار دارند ‏زنان آنها را باور و به آنها اعتماد کنند؟