حکومت دیوانگان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

دلایل زیادی در دست است، که حکومت ایران را اگر نگوئیم سادیست ها، یا مازوخیست ها یا سادومازها، حداقل می توانیم بگوئیم که این حکومت را دیوانگان اداره می کنند، به این ده دلیل فکر کنید:

یک، در همه جای دنیا یک زندانی وقتی به جرمی اعتراف کند، او را زندانی می کنند، و اگر ثابت کند بیگناه است، آزادش می کنند، در ایران وقتی یک زندانی ادعا می کند بیگناه است آنقدر او را آزار می دهند که به کارهایی که نکرده اعتراف کند، و وقتی اعتراف کرد، آزادش می کنند.

دو، در همه جای دنیا حکومت ها افراد یا گروهها را سرکوب می کنند، یا آزار می دهند، مگر اینکه سرکوب یا آزارشان موجب بدنامی حکومت شود، در ایران، حکومت افرادی را که شناخته شده هستند آن قدر آزار می دهد، تا آبروی کشور و حکومت از بین برود، وقتی این اتفاق افتاد او را یواشکی آزاد می کنند.

سه، در همه جای دنیا وقتی کسی دشمن حکومت است، با او آنقدر مذاکره می کنند تا تبدیل به مخالف حکومت شود، و بعد به عنوان مخالف خطرش کم می شود، در ایران وقتی حکومت دشمن ندارد، مخالفان عادی اش را دستگیر می کند و بعد آنقدر تحت فشار قرار می دهد، تا آنها تبدیل به دشمن حکومت شوند، بعد که این اتفاق افتاد، خیال شان راحت می شود و با او می جنگند.

چهار، در همه جای دنیا حکومت ها افراد با استعداد و نخبه را برای قدرت پیدا کردن حکومت جذب می کند و به آنها کمک می کنند تا دانش کافی کسب کنند، به آنها بورس می دهد که تحصیل کنند و در خدمت حکومت بمانند، در ایران حکومت به نابغه هایی که دوست دارند به کشور خدمت کنند، این قدر فشار می آورد که آنها از ایران فرار کنند و وقتی فرار کردند، آنها را به سفارتخانه های خودش دعوت می کند و از آنها درخواست می کند که به ایران برگردند، و وقتی برگشتند این قدر به آنها فشار می آورد تا به آمریکا برگردند و تا آخر عمرشان به کشورشان دیگر پا نگذارند.

پنج، در همه جای دنیا حکومت ها وقتی مجبورند کارهایی را انجام بدهند که از نظر دیگران بد است( مثلا بریدن سر و دست در عربستان) سعی می کنند خبرش در دنیا پخش نشود، حتی اگر هر هفته آن اتفاق رخ بدهد، در ایران وقتی اتفاقی موجب بی حرمت شدن کشور می شود، مثلا اعدام در ملاء عام، سنگسار، شلاق زدن، حتی اگر آن کار ممنوع هم شده باشد، برای اینگه آبروی کشور بطور کامل برود، حداقل هر سال یک بار آن را انجام می دهند، و حتی اگر نباشد اعلام می کنند، که آن کار را کردند.

شش، در همه جای دنیا اگر کسی یک اقدام خلاف بین المللی بکند، مثلا تولید سلاح اتمی، کمک به تروریسم، تربیت نیروهای عملیات استشهادی، معمولا این کارها را کاملا مخفی انجام می دهند، در ایران حتی اگر حکومت صریحا تصمیم گرفته باشد علیه این کارها هم اقدام کند، اول یک سال حتی شه به دروغ خبر این رفتارها را اعلام می کنند، بعد وقتی بقیه، مثلا آمریکایی ها ثابت کردند ایران بمب اتمی ندارد، باز هم تاکید می کنند که داریم…

هفت، در همه جای دنیا اگر یک حکومت برای جنگ تلاش می کند، آن را پنهان می کند و حتی اگر برای صلح هم تلاشی نکند، طوری رفتار می کند انگار همه فعالیت هایش برای صلح است. در ایران حکومت حتی اگر در حال صلح هم باشد، چنان رفتار می کند، انگار دارد خودش را برای جنگ جهانی آماده می کند.

هشت، در همه جاهای دنیا رهبر دیکتاتور طرفدارانی دارد که هر چه رهبر بگوید اطاعت می کنند، در ایران رهبر دیکتاتور طرفدارانی دارد که هر چه بگویند رهبر مجبور است براساس همان رفتار کند، در واقع هر کسی از طرفداران رهبر زودتر تصمیم بگیرد برنده می شود.

نه، در همه جای دنیا افرادی در حکومت فاسد و دزد هستند، که فساد و دزدی کنند، در ایران عده ای دزد هستند، و همه هم این را می دانند، حتی اگر مدرکی وجود نداشته باشد، و عده ای پاکدست؛ عدالت طلب و طرفدار پابرهنگان هستند، حتی اگر صدها مدرک دزدی آنها منتشر شده باشد.

ده، در همه جای دنیا قانون چیزی است که نوشته شده است و آن را رعایت می کنند، در ایران قانون دستوری است که زمانی کسی داده است و از آن پس آن دستور اجرا می شود( مثل ممنوعیت کراوات، قانون حجاب، قانون تائید صلاحیت) و چیزهایی توی قانون نوشته شده که ممکن است هیچ کس آنها را اجرا نکند، حتی ممکن است کسی بخاطر اجرای قانونی که در کتاب قانون نوشته شده زندانی شود، توسط کسی که اصلا قدرت قانونی ندارد.

یازده، در همه جای دنیا دزد بودن، یک جرم است، و اگر کسی آن جرم را انجام دهد، مجرم شناخته می شود، در ایران کارهایی که مخالفان حکومت انجام می دهند، جرم است( مثلا مسافرت کردن، فیلم ساختن، مقاله نوشتن، حرف زدن توی خانه شان.) بعدا کارهایی را که مخالفان حکومت انجام می دهند در یک دفتر می نویسند، و نام آن را قانون مجازات می گذارند.

دوازده، در همه جای دنیا وقتی فردی لیاقت ندارد، او را کنار می گذارند، تا فرد با لیاقتی به جایش بگذارند، در ایران وقتی بی لیاقت بودن مدیری مثلا در عرصه اقتصاد ثابت می شود، او را آنقدر در همان موقعیت حفظ می کنند، تا یک بی لیاقت دیگر پیدا کنند و به جایش بگذارند، و او را در یک موقعیت بهتر بگمارند. به همین دلیل همیشه افراد بی لیاقت در پست های مختلف جابجا می شوند، مگر اینکه فردی بتواند ثابت کند یا نشان بدهد که تجربه کافی پیدا کرده، که در آن وقت اخراجش می کنند.

سیزده، در همه جای دنیا برای نامگذاری اسم خیابانها از اسامی مربوط به شخصیت های سیاسی سابق( مصدق)، دانشمندان( رازی)، نویسندگان و شاعران( حافظ)، اتفاقات خوب اجتماعی ( سی تیر )و یا حادثه مهمی که در محلی اتفاق افتاده استفاده می کنند، مثلا در خیابان هایی که سفارتخانه قرار دارد اسم کشور را روی خیابان می گذارند، مثلا اسم خیابانی که سفارت آلمان در آن است، می گذارند “آلمان”، در ایران، اسامی خیابان های را از روی تروریست های خارجی( خالد اسلامبولی)، تروریست های داخلی( نواب صفوی)، اسامی که مورد نفرت یک کشور هستند( مثلا اسم خیابانی که سفارت انگلیس در آن است، می گذارند بابی ساندز)، اتفاقات بد اجتماعی( هفت تیر، روز ترور)، زندانبانان( شهید لاجوردی) استفاده می کنند.

چهارده، در همه جای دنیا زندانیان شبیه به هم را یکجا می گذارند، که تکلیف زندانبانها با آنها روشن باشد، مثلا قاتلها، بدهکاران، دزدها، مخالفان سیاسی، جیب برها، هر کدام در یک بند زندانی می شوند، در ایران زندانی های سیاسی را هر کدام را در یک زندان مجرمین زندانی می کنند، که وقتی قاضی یا بازجو یا زندانبان هم وقت آزاردادن زندانی را ندارد، بقیه زندانیان این کار را بکنند.