نگاه

نویسنده

نگاهی به فیلم “آقای الف”ساخته علی عطشانی

بارمعنایی، قربانی تکنیک های فنی!

فیلمنامه: امیرعلی محسنین، کارگردان: علی عطشانی، مدیرتصویربردای: محمد فضیله، طراح تصاویرسه بعدی: بابک محقق، مسئول تروکاژ: آیدین آریایی نژاد، منشی صحنه: شیدا یوسفی، عکاس: بابک برزویه، مدیرتولید: عباس کلانتری، مدیرصدابرداری: حمید رضا اسلامی نژاد، طراح چهره پردازی: امیرترابی، طراح صحنه ولباس: امیرحسین غلامی، تهیه کننده: سعید شرفی کیا.

بازیگران: پوریا پورسرخ، شاهین نجومی، لیلا اوتادی، مهدی فقیه، مهران رجبی، خشایار راد، مهدی مقدم و نیما شاهرخ شاهی

خلاصه داستان: آقای الف که شخص مشهوری درجامعه است با پدیده مرگ مواجه می شود. این رویارویی او را در وضعیتی قرارمی دهد که باعث بازگشت اوبه گذشته اش می شود.

درسینمای امروزدنیا برای آنکه فیلمسازی بتواند اثری تأثیرگذاررا تولید کند علاوه برآنکه به عناصر سخت افزاری نیازمند است، درروند تولید ایده وپرورش آن که به فیلمنامه نهایی می انجامد، باید هوشمندانه عمل کند. حال اگرفیلمسازی تنها به یکی ازدووجه ذکرشده بپردازد وازدیگری غافل بماند مخاطب با اثری رودررومی گردد که فاقد انسجام ساختاری ست ودرحوزه ارتباطی کمترین تأثیررا براودارد. آقای الف اولین فیلم سه بعدی سینمای ایران است که توسط علی عطشانی ساخته شده است. فیلمسازی که تا چندی پیش فیلم تلفن همراه آقای رییس جمهور را برپرده سینماها داشت. فیلم می تواند به عنوان اثری جریان سازدرحوزه فنی سینمای ایران به حساب آید، اما درحوزه فیلمنامه وتلفیق عناصر سینمایی با ناکاستی های فراوانی روبروست. عطشانی برای ساخت اثرش به سراغ مضمونی رفته که بارها درسینما ازآن استفاده شده است. پرداختن به مقوله مرگ وچگونگی برخورد انسان با آن، همیشه یکی ازجذاب ترین موضوعاتی ست که بشرهمواره با آن درگیراست. جهان داستانی آقای الف بر موقعیتی استوارمی گردد که توازن وانسجامی میان نیروها وشخصیت های درون موقعیت وجود ندارد. شخصیت آقای الف که ناخواسته دربهشت زهرا حاضرمی شود با پرسش ها وگره هایی رودرروست که هیچکدام ازآنها پاسخگوی نیازهای روانی مخاطب نیست. درواقع نویسنده تنها رویه ظاهری ساختمان قصه اش را طراحی کرده اما نقص محوری زمانی نمود پیدا می کند که شخصیت ها، گفتگوی میان آنها، انتخاب فضاها وانتخاب نشانه ها با توجه به رویکرد دراماتیک طراحی وچیدمان نشده اند. نمونه بارزچنین نقصانی را می توان درسکانس های فضاهای داخلی خانه آقای الف مشاهده کرد. گفتگوی میان وی با همسرش تنها پیشبرنده خط روایی اثراست وهیچ تأثیری درروند شناخت مخاطب ازدرونیات وانگیزه های کاراکترها ایفا نمی کند. درواقع انتخاب چنین تمهیدی ازسوی نویسنده باعث می گردد تا شخصیت محوری وهدف اصلی او رویارویی با مرگ تنها درپوسته ظاهری ساختمان اثرباقی بماند. اینکه آقای الف با چه هدفی دراین مقطع اززندگی اش تصمیم دارد با مرگ روبروشود؟ گذشته کاری وخانوادگی وی چه بوده است؟ و… سئوالاتی ست که تا فصل پایانی اثربرای مخاطبان بی پاسخ می ماند. درحوزه کارگردانی هم عطشانی گزینش های نامناسبی همانند حوزه نوشتاری اثر انجام می دهد. اودرمقام کارگردان بیش ازآنکه تلاش کند تا معناهای ضمنی فیلمنامه را بصری کند، مقهورجذابیت فنی تصاویرسه بعدی گردیده است. تمامی عناصرساختاری اثردرحوزه تولید به خدمت تصاویرسه بعدی کم محتوایی درآمده که ازبار معنایی کمرنگی برخوردارهستند. عطشانی درانتخاب زوایای دوربین، قاب بندی ها، گزینش رنگ در ترکیب بندی درون قاب، چیدمان بازیگران درقاب، نحوه برش واتصال نماها به یکدیگرموفق عمل  می کند؛ اما درپردازش وانسجام فضاها، شخصیت ها ورویدادهای فرعی قصه توفیق چندانی ندارد. گویا قصد اصلی وی درمقام کارگردان ساختن اولین اثرسینمایی سه بعدی درسینمای ایران بوده است. نکته دیگرعدم توجه وی به زمان نمایشی درساختارروایت است. شخصیت ها، فضاها، ریتم درون قاب، انتخاب بافت مناسب با رویدادها و… به درستی درکناریکدیگرقرارنمی گیرند. نتیجه چنین چیدمانی، ساختاری نامنسجم وکسالت باراست که تنها جذابیت سه بعدی بودن تصویرمخاطب را واداربه همراهی می کند. عنصردیگری که باعث کندی رویدادها دردرون قاب می شود، بازی یکنواخت وبدون تنوع بازیگران درفصل های گوناگون قصه است. گروه بازیگران بیش ازآنکه درپی ساختن کاراکتری جدیدی درفضایی نوباشند، با بکارگیری قواعد ورویه های کلیشه ای سعی دربازنمایی شخصیت ها دارند. اتفاقی که امروزدراکثرفیلمهای سینمای ایران به اتفاقی بدیهی بدل گشته است. آقای الف بیش ازانکه درصدد دستیابی به فضاها وتجربه های جدید درسینمای ایران باشد، ژست روشنفکرانه یی ست که تنها درپی تسخیر نام خود به عنوان نخستین فیلم سه بعدی درتاریخ سینمای ایران است.