هاشمی جدید برای دموکراتیزاسیون

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

هاشمی پس از ردصلاحیت، هاشمی پیش از آن نیست. چنان که هاشمی پس از ۲۲خرداد ۸۸ با هاشمی پیش از آن فاصله گرفت. او از همان نماز جمعه مشهور پایتخت در تیرماه سال پرحادثه، گفتمانی برگزید که او را به‌ شکلی محسوس از جریان تمامیت‌خواه مسلط در حاکمیت متمایز می‌ساخت. نگاه و رویکردی که سرانجام در انتخابات ۹۲ منجر به عدم تایید صلاحیت وی توسط شورای نگهبان شد.هاشمی در هنگامه‌ای ویژه نامزد انتخابات شد. نگارنده با این سخن خاتمی همدل است که چندی پیش در مورد نامزدی هاشمی تصریح کرد: “جناب آقای هاشمی شجاعانه به صحنه آمدند. می‌دانم که از نظر شخصی نمی‌خواستند بیایند، ولی به‌خاطر کشور فداکاری کردند و منافع ملی و خیر کلی را بر خواست شخصی ترجیح دادند.”

این حضور معنادار، توسط شهروندان تغییرخواه و معترض به وضع موجود به‌خوبی فهم شد و مورد استقبال قرار گرفت. و این استقبال چنان بود ‌که هراس تمامیت‌خواهان حاکم از تکانه‌های جدید اجتماعی را موجب شد. کمتر کسی از شهروندان آگاه و ناظران مستقل، در شانس بالای پیروزی هاشمی، هراس اقتدارگرایان از موج اجتماعی شکل گرفته در حمایت از او، و برخورد تمامیت‌خواهانه با وی به کمک “نظارت استصوابی”، تردید کرد. تا آن‌جا که به‌روایت دیروز انصاری، در نشست اعضای ستادهای هاشمی، “تروریست‌های حیثیتی امروز حق دارند عصبانی باشند. وقتی خبر نظرسنجی بسیج را خواندند که هاشمی ۵۷ درصد رای قطعی و حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد هم افزوده خواهد داشت و در مرحله اول با ۷۰ درصد پیروز انتخابات خواهد بود، به صرافت برای تغییر روند انتخابات افتادند.” هاشمی “نماد” تغییرخواهی متراکم در جامعه زیر سرکوب شد. نمادی از امکان تغییر مسالمت‌آمیز اوضاع؛ اوضاعی که در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و بین‌المللی، چشم‌اندازی تیره برای شهروندان آگاه ترسیم می‌کرد.

هاشمی در موقعیتی متفاوت با پیش از نامزدی ایستاد؛ اما این پایان کار او نبود. ردصلاحیت هاشمی، بار دیگر صلاحیت شورای نگهبان را به پرسش کشید و اهمیت لوازم انتخابات آزاد و سالم را برای ایرانیان بازخوانی کرد و فاصله‌ی انتخابات در جمهوری اسلامی را با این استانداردها آشکار کرد.

فرجام این وضع، تنها ردصلاحیت هاشمی نبود. هاشمی جدیدی متولد شده، یا دست‌کم آن‌که امکان تولد هاشمی جدیدی پدیدار شده است. هاشمی حالا تنها ملزم به پیگیری حقوق اساسی خویش نیست؛ بلکه او به سبب اقبال عمومی معناداری که ـ به‌دلایل گوناگون ـ متوجه وی شده، مکلف به پیگیری حقوق مدنی و اساسی میلیون‌ها شهروند ایرانی است؛ شهروندانی که وی را چونان امکانی برای تغییر برگزیدند و مورد حمایت مستقیم و غیرمستقیم قرار دادند. او نه از منظر اخلاقی و نه از زاویه‌ی ملی، نمی‌تواند نسبت به وضع تلخ جدید (سوء استفاده تمامیت‌خواهان از امکان نظارت استصوابی شورای نگهبان، و منتفی ساختن امکان گذار دموکراتیک) چون وضع ناگوار پیش از ثبت‌نام، سکوت پیشه کند.

البته از خیل شهروندان تغییرطلب و ناظران سیاسی، کسی منتظر نیست که هاشمی پا در راه کروبی و موسوی گذارد. حتی خاتمی نیز بر سیاق رهبران جنبش سبز نرفته است. نه هاشمی مرد برآشفتن بر مرکز ثقل قدرت و تمامیت‌خواهان حاکم است، و نه در شرایط اجتماعی ـ سیاسی کنونی، اعتراض تند وی واجد دستاورد ملموسی خواهد بود. اما چشم بستن وی بر این ظلم جدید کودتاچیان ۸۸ و سکوت وی نیز روا نیست.

با نقطه عزیمتی که هاشمی نامزد انتخابات مهم ۹۲ شد، انتظار از او نیز بالا رفته است. این انتظار به‌خصوص در وضع بحرانی ایران ـ که اتفاقا خود هاشمی در دیدار چهارشنبه با اعضای ستادهای انتخاباتی‌اش موارد و محورهایی از آن را برمی‌شمارد ـ تشدید شده است. انتظاری که بی‌راه نیست. هاشمی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است؛ او تریبون‌های مهم‌تر و امن‌تری برای سخن گفتن دارد، و به حصر و حبس بردن وی، آسان نیست (هرچند منتفی نیز نیست). هاشمی اما می‌تواند دست‌کم در نقطه‌ای متمایزتر از قبل بایستد و وضع موجود را نقد کند و از مخاطرات پیش‌رو، صریح‌تر و بی‌پرواتر سخن بگوید. تهدیدهایی که در همین سخنان جدید و مهم وی اشارتی بدان رفته است. ازجمله این‌که می‌گوید: “در مجلس سنای آمریکا دو طرح خطرناک وجود دارد؛ منتظر انتخابات بودند که تکلیف روشن شود و گویا از این پس فعال می‌شوند. می‌خواهند سیستان و بلوچستان و آذربایجان را تجزیه کنند. بعد هم قرار است اگر اسراییل به ایران حمله نظامی کرد به او کمک نظامی کنند.” او همچنین می‌تواند از کنج مجمع تشخیص مصلحت به‌در آید و تحرک اجتماعی بیشتری پیشه کند. هاشمی جدید می‌تواند در کنار رنج‌های مردمان سرزمین‌اش، بلندگویی بلندآوازه برای سخن گفتن از درد ایرانیان و بحران‌ها باشد، و مبلّغی مشهور برای دموکراسی.

از منظر پیش گفته، هاشمی جدید همچنین می‌تواند همراه خوش‌وزن و مهمی برای گذار دموکراتیک و پیشبرد دموکراتیزاسیون باشد و شود. لازمه‌ی این امر، تداوم عزم هاشمی برای حضور سیاسی موثر است. او همان‌گونه که مخاطبان خود را به حفظ “امید” فرامی‌خواند، باید خود پیش از دیگران و بیش از آنان، پیگیر رفع دغدغه‌هایی شود که به‌خاطر آن‌ها پا به میدان رقابت انتخاباتی گذاشت.

در کوله‌بار امروز هاشمی، سرمایه اجتماعی قرار دارد که بخشی از آن متکی است به حضور جسورانه‌ی وی در انتخابات؛ بخشی مبتنی است بر موج حمایت لایه‌های اجتماعی گوناگون از وی؛ و بخشی هم از حمله‌ی کیهانیان و همین ردصلاحیتی که جنتی و همراهانش اعلام کردند، و نیز سکوت معنادار و توام با رضای رهبر جمهوری اسلامی، ناشی می‌شود. پاسداشت و مراقبت از این سرمایه اجتماعی توسط هاشمی، و حسن استفاده‌ی ملی و مسئولانه از آن، می‌تواند در روزهای سخت پیش‌رو، یاریگر گذار دموکراتیک در ایران باشد. هاشمی جدید می‌تواند همراه مهم و ارزشمندی برای دموکراتیزاسیون باشد، اگر هاشمی بخواهد و قدر “هاشمی جدید” را بداند.