ملاحظاتی بر مرگ سردار همدانی ‎

حسین علیزاده
حسین علیزاده

جان باختن سردار پاسدار حسین همدانی در سوریه که جایگاهی ممتاز در مقامات عالیه سپاه داشت، ناگزیر انسان را به فکر وا می دارد که چرا سپاه پاسداراران اینک دچار چنین خسارت های جانی در سوریه می شود؟ این پرسش آن گاه مهم تر است که بدانیم افزون بر سردار همدانی، مقامات ارشدی از دیگر سردارن سپاه از جمله محمد علی الله دادی، عبدالله اسکندری، اسماعیل حیدری و حسن شاطری در سال های اخیر در سوریه جان باخته اند. همچنان که حزب الله لبنان متحد استراتژیک تهران نیز تاکنون متقبل خسارت های جانی سنگینی شده است.

 از این رو، با در نظر گرفتن ابعاد چنین خسارت ها جانی، استبعادی ندارد چنین رویدادی بار دیگر نیز تکرار شود. این همه در حالی است که سپاه پاسداران مدعی است تنها “حضور مستشاری” در سوریه دارد و نه حضور نظامی. حتی اگر حضور سپاه حضور مستشاری در سوریه باشد، پرسش بالا به قوت خود باقی است که چراسپاه پاسداران متقبل این خسارت ها می شود؟

 

ژئوپولتیک خاورمیانه و سه پیمان نظامی

ژئوپولتیک خاورمیانه دستخوش تحولات ژرفی شده است به گونه ای که اینک نه تنها مرزهای جدیدی در حال شکل گرفتن هستند بلکه رقابتی شدید در میان کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای به طور هم زمان و به وضوح دیده می شود تا آنجا که کشوری به دوری استرالیا نیز اینک در عملیات های نظامی در منطقه مشارکت کرده و روسیه از میانه دریای خزر با موشک های بالستیکی خود اهدافی را در سوریه مورد حمله قرار داده است.

این حضور نظامی ناشی از سه ائتلافی نظامی است که اینک در منطقه شکل گرفته؛ ائتلاف هایی که می توانند تحولات ژرفی را بیش از آنچه تاکنون منطقه به خود دیده رقم خواهد زد. این سه ائتلاف عبارتند از:

 

ملاحظاتی بر ائتلاف های سه گانه

یکم؛ نکته درخور توجه در شکل گیری این ائتلاف های سه گانه، این است که دو ائتلاف از سه ائتلاف را کشورهایی در اندازه مسکو و واشنگتن (دو ابرقدرت جنگ سرد) رهبری می کنند. راهبری دو ائتلاف توسط این دو کشور مهم امری کاملا قابل فهم است.

اما، دیگر ائتلاف را که “ائتلافی منطقه ای” است کشوری همچون عربستان برعهده گرفته که تا چندی پیش از این، جزو محافظه کارترین کشورهای جهان به شمار می رفت.

معنای شکل گرفتن ائتلافی نظامی به رهبری عربستان این است که دیگر ریاض کشوری محافظه کار نیست. یکی از ویژگی های کشورهای محافظه کار اجتناب از جنگ است و در صورت اقتضای جنگ، کشور محافظه کار در پشت سر کشور بزرگ تر سنگر می گیرد نه اینک خود راسأ ورود در جنگ کند. در طول تاریخ تاسیس دولت سعودی هرگز شاهد نبودیم که این کشور رأساً ورود در جنگ با کشوری دیگر کند چه رسد به اینکه ائتلاف نظامی را رهبری کند.

در دهه ها گذشته اگر خبری از نظامی گری یک کشور عربی به گوش می رسید، نام مصر و عراق به گوش می خورد و نه عربستان.

دوم؛ هدف ائتلافی که عربستان رهبری می کند، بازگرداندن هادی منصور به قدرت در یمن است. تا اینجای کار پس از سپری شدن هفت ماه، عربستان عدن را پس گرفته و دولت در تبعید هادی را به یمن بازگردانده است.

اما، نکته درخور تأمل این است که تاکنون به هیچ وجه خبری مبنی بر جان باختن یک مقام ارشد نظامی سعودی در این کارزار مخابره نشده است. گو اینکه لشگرکشی عربستان تلفات جانی در ارتش این کشور برجا گذاشته اما، این تلفات در اندازه کوچک و در مناطق مرزی بوده و نه از میان فرماندهان ارشد.

حال میزان تلفات لشگرکشی عظیم عربستان به یمن را مقایسه کنید با حضور مستشاری! ایران در سوره که هیچ مرز مشترکی با هم ندارند و تا اینجا پنج مقام ارشد نظامی جان باخته اند. آمار های دقیقی از جانباختگان بسیجی و یا حزب الله لبنان در دست نیست.

سوم؛ حضور ایران در ائتلاف به رهبری روسیه در حالی شکل گرفته، که مسکو یکی از بانیان تحریم های فلج کننده بین المللی علیه ایران در پرونده هسته ای بود. چنین رفتاری را امریکا با همپیمانان خود در ائتلافش انجام نداده است.

اگر مسکو قطعنامه های تحریمی علیه ایران را وتو کرده بود، مسلما قدرت مانور منطقه ای ایران به مراتب گسترده تر از حال حاضر بود. با این حساب آیا تهران می تواند مدعی باشد شریک قابل اعتمادی در ائتلاف خود با مسکو دارد؟ آیا تهران می تواند مطمئن باشد که ائتلافش با مسکو شکننده نیست؟ آیا اگر مسکو در مساله اوکراین تضمین های کافی دریافت کند، حاضر به صرف نظر کردن از سوریه نخواهد بود؟  

چهارم؛ دیر یا زود مساله یمن و سوریه به سرانجامی منتهی خواهند شد، اما، بعید است ائتلاف عربی که عربستان به آن سر و سامان داده، پایان یابد. ائتلاف عربی، آرزوی تشکیل “ارتش عربی” را که از زمان عبدالناصر آرزوی اعراب بود، محقق ساخته است. چرا عربستان باید این آرزو را با خاتمه پرونده یمن، پایان دهد؟

پنجم؛ نکته خطیری که در ادبیات برخی رسانه های عربی به آن دامن می زنند، ظهور “ارتش صفوی” در منطقه است. بنا به این نظریه پردازی ها، جمهوری اسلامی در قالب دولت صفوی به دنبال اعمال هژمونی منطقه ای خود از طریق گسترش شیعه با قدرت نظامی (ارتش صفوی) است.

سرانجام چنین نظریه پردازی هایی این است که قرار است تقابلی نظامی میان ارتش صفوی و ارتش عربی درگیرد. به وضوح می توان خطورت چنین نظریه پردازی هایی را دریافت.

به عبارت دیگر نه تنها منطقه به یک قطب بندی عقیدتی شیعه – سنی گام نهاده بلکه این تقابل عقیدتی منتهی به کارزار نظامی خواهد شد. با این احتساب پایان کارزار سوریه، لزوماً پایان تقابل ارتش صفوی و ارتش عربی نخواهد بود.

چهارم؛ ائتلاف چهارگانه روسیه، عراق، سوریه و ایران، در حالی شکل گرفته که عراق خود در موقعیتی متزلزل قرار دارد. دولت شیعه متمایل به تهران در عین حال روابط حسنه ای با ایالات متحده دارد. قرار نیست دولت عراق منافع امریکا را در منطقه نادیده بگیرد. نزدیکی دولت عراق به امریکا بیش از نزدیکی این دولت به روسیه است. چنین وضعیتی در ائتلاف عربی دیده نمی شود.

این بدان معناست ائتلافی که ایران در آن حضور دارد، به دلیل رویکرد متفاوت روسیه و عراق، می تواند ائتلافی شکننده باشد. اگر روسیه تضمین های خود را از غرب بگیرد و اگر دولت شیعه عراق تغییر کند، ائتلاف مذکور دوام نخواهد آورد. چنین وضعی در ائتلاف عربی مشاهده نمی شود.

 

نتیجه:

تلفات انسانی سپاه پاسداران و متحدش حزب الله لبنان، پرسش مهمی را در برابر ما قرار می دهد که آیا جمهوری اسلامی در جنگ داخلی سوریه ورود کرده است؟ اگر نه آیا استبعادی دارد چندی پس از این جمهوری اسلامی رسماً و به اتکای ائتلاف مذکور ورود خود را در جنگ داخلی سوریه اعلام دارد؟ چه ورود ایران در جنگ سوریه رسمی و یا غیر رسمی باشد، ائتلاف روسیه، عراق، سوریه و ایران تا کجا پایدار است؟

خبرهای غیر رسمی و شواهد در دست، گواه آن است که تهران چیزی فراتر از حضور مستشاری در سوریه دارد. کمک های مالی میلیاردی تهران به سوریه نیز بر کسی پوشیده نیست.

خبرهای شوکه کننده از سوریه از جمله جان باختن مقامات ارشد سپاه، اذهان را به این پرسش مشغول می سازد که آیا جمهوی اسلامی در حال ورود رسمی در جنگ داخلی سوریه است؟ این پرسش در حالی است که افکار عمومی ایرانیان چندان که حاکمیت اهتمام به مساله سوریه دارد، به آن اهتمام ندارد.

لشگر کشی عربستان به یمن بر زندگی عادی مردم، تاثیری ملموسی برجا نگذاشته و شهرهای این کشور شاهد بازگرداندن پیکر جانباختگان در یمن نیست. در حالی که جای تردید نیست در شرایط اقتصاد وخیم ایران، کسری بودجه؛ قیمت نازل نفت، تحریم های بازگشت پذیر و.. شرائط داخلی ایران برای ورود رسمی و غیر رسمی در جنگ داخلی سوریه به کلی با شرایط ورود عربستان در جنگ داخلی یمن متفاوت است.

در شرایطی کمتر از ورود رسمی در جنگ داخلی سوریه، تاکنون تلفاتی در اندازه جانباختن سردار همدانی بر سپاه تحمیل شده است. آیا شرایط از این وخیم تر نیز خواهد شد؟