خشونت، خط قرمز جنبش سبز است

نویسنده
مریم محمدی

» گفتمان ضد خشونت در مصاحبه با پژوهشگر کنش های اجتماعی

حوادثی که روز یکشنبه در خیابان های تهران به وقوع پیوست از دو جنبه عام و خاص قابل بررسی است. جنبه عام و ملموس آن خشونت شدید حکومت در مواجه با تظاهر کنندگان سبز بود؛ از دیگر سو تصاویری که از مواجهه سبزها با ماموران انتظامی و شبه نظامی منتشر شد تفاوت های آشکاری با رفتارهای پیشین جنبش سبز به ویژه در راهپیمایی 25 خرداد، سی خرداد، روز قدس و سیزدهم آبان داشت. خشونت متقابل که برخی تعبیر “دفاع مشروع”  را برای آن برگزیدند یکی از وجوه بارزی بود که برخی را به حمایت از آن واداشت و دیگرانی رانیز نگران کرد، چراکه این وجه جدید با رویکرد مدرن و مسالمت آمیز جنبش سبز در تناقض است. پرسش هایی در این باب را با علی هنری، پژوهشگر حوزه کنش های جمعی و جنبش های اجتماعی در میان گذاشته ایم.

 

آقای هنری بسیاری  از طیف های مدنی جنبش سبز نگرانی خود را پیرامون بروز رگه هایی از واکنش خشونت آلود جنبش سبز ابراز کرده اند. آیا شما نیز در این نگرانی سهیم هستید؟

به نظرم هر عضو جنبش سبز و هرکس که دغدغه پایایی و توانمندی این جنبش را دارد از تزاید خشونت ها نگران خواهد بود، چرا که یکی از پایه های این جنبش مبارزه غیر خشونت آمیز است و به باور من اگر این ستون سست شود احتمال فروریزی این جنبش خواهد بود. گفتمان ضدخشونت از عناصر هویت ساز این جنبش است و بدون آن هویتش را از دست خواهد داد. مسلما بخش افراطی این حکومت نیز از این مساله آگاه است و با اعمال خشونت بیشتر، واکنش خشونت آمیز جنبش را انتظار میکشد تا جنبش از مزایای گفتمان و رفتارهای غیرخشونت آمیز بی بهره گردد. در صحنه هایی که از تظاهرات ظهر عاشورا دیدیم هم نشانه هایی از برخی رفتارهای خشونت آمیز و از آن مهمتر توزیع آن تصاویر و برخی گفتگوهایی که بر سر آن شکل گرفت، گفتمان ضد خشونت را کمی شکننده نشان داد. بخشی از حدت رفتار خشونت آمیز، واکنش به خشونت عریان و با شدت حکومت است ولی توسعه پخش آن تصاویر و نوشته ها و شعارهایی که در کنار آن تصاویر آمد، نشان از تحرک بیشتر یا صاحب صدا شدن گروه ها و افرادی است که اعتقاد عمیقی به رفتار و گفتار خشونت آمیز ندارند که این نگران کننده است.

 

مزایای کنش های مسالمت امیز و غیر خشن از سوی جنبش سبز چیست؟ به دیگر بیان  نقصان گفتمان شارحین خشونت متقابل که این روزها برخی از فعالین سیاسی در خارج ایران آن را تبلیغ می کنند چیست؟

مسالمت آمیز و غیرخشن بودن کنش ها از دو وجه برای پایداری و رشد جنبش مزیت محسوب می شود. اولین وجه آن به انگیزه اخلاقی بخش گسترده ای از جامعه در مشارکت در جنبش سبز بازمیگردد. تحقیقات در بیشتر نمونه های مشابه نشان داده است پس از انگیزه دست یابی به نفع عمومی، که در اینجا همان دموکراسی است،  انگیزه اخلاقی بیشترین سهم را در مشارکت  داشته است. خشونت حکومتگران و رفتارهای مسالمت آمیز در واکنش به آن، که هر دو نوع این دو رفتار متضاد بارها بصورت فیلم، عکس و نوشته در شش ماهه اخیر ثبت و ضبط شد و بسیاری از مردم شاهد آن بودند، انگیزه اخلاقی مشارکت بخش گسترده ای از مردم را از دو جهت افزایش داده است و می دهد. درصورت اعمال خشونت یا دیده شدن برخی از رفتارهای خشونت آمیز از سوی مردم منبع، تولید انگیزه برای جنبش تضعیف خواهد شد.

وجه دیگر که تا حدی به جمعیت شناسی مشارکت کنندگان در جنبش نیز مربوط است، به عامل میزان خشونت حکومت مرتبط است که آن هم نقشی تعیین کننده درمیزان مشارکت جامعه در جنبش سبز دارد. رفتارهای خشنی که از جنبش سبز سر زند، تاحدی خشونت حکومت را موجه می کند و بالاتر رفتن خشونت حکومت با میزان مشارکت جامعه نسبت عکس خواهد داشت. مشارکت کنندگان جنبش از اعضای سازمانی یا کادرهای سیاسی تشکیل نشده اند که خود را برای پرداخت هزینه های سنگین آماده کرده یا دارای انگیزه سازمانی مانند رسیدن به قدرت در آینده باشند. طبقه متوسط شهری، دانشجویان، جوانان و زنان و اصولا افرادی که دارای خواست های مدرن هستند و بیشتر درگیر این جنبش هستند، توانایی تحمل خشونت بی حد و مرز از سوی سرکوب کنندگان را ندارند. بیشتر اعضای این جنبش پیش از شرکت در تظاهرات یا مشارکت در جنبش سبز به هر نحوی، میزان سرکوب و هزینه محتمل را ارزیابی میکنند. بی جهت نیست که تظاهرات های خیابانی، مختص مناسبت های تقویمی شده، چرا که مناسبت های تقویمی راهکاری است که به مردم اطمینان می بخشد که تعداد شرکت کنندگان بالا خواهد بود و درنتیجه هزینه حضور کمتر است. با افزایش خشونت های حکومت به شکل افسارگسیخته این هزینه به حدی افزایش می یابد که بسیاری حاضر به پرداخت آن نیستند.

 

ا ما برخی بر این باورند که جنبش  هایی همچون قیام سال 57 با وجود خصلت های غیرمسالمت آمیز، همچنان انگیزه اخلاقی ایجاد کرده است و مردم به طور گسترده در آن حضور داشته اند. این تناقض چگونه توضیح داده می شود؟

یکی از مشکلات و معضلات تحلیلی ما مقایسه جنبش اخیر با جنبش هایی است که اصولا از جنس متفاوتی هستند. جنبش سبزی که از پس حوادث انتخابات ایران ظهور کرد و خواستش در وهله اول احترام به پایه دموکراسی، یعنی صندوق رای بود و پس از آن به پایگاهی برای مخالفت با هرگونه آثاری از ضد دموکراسی بدل شد، با انقلاب پنجاه و هفت و هرگونه بسیج سیاسی توده ای با آن شکل متفاوت است. جنبش کنونی از نظر جمعیت شناسی مشارکت کنندگان، هدفی که برای خود برگزیده، نقش رهبری و سازماندهی و از همه مهمتر گفتاری که پشتوانه فکری آن است با انقلاب پنجاه هفت تفاوت دارد.

 

به بیان دیگر شما اساسا جنس این دو جنبش را متفاوت می دانید و به نوعی گفتمان غیرخشونت آمیز را به عنوان بخشی از ماهیت یک جنبش با مختصات مدرن جنبش سبز توصیف می کنید؟

بله. از انقلاب پنجاه و هفت حتی به جنبش تهیدستان یاد کرده اند درحالیکه امروز اگر هم در این ادعا که طبقه متوسط شهری و فرادستان جامعه در این جنبش بیشتر درگیرند شک داشته باشیم، گزینه مخالفش عدم وجود چنین دسته بندی هایی است.باید به مشارکت کنندگان در جنبش و خواست هایشان و هویتی که از خود بروز می دهند توجه کرد. به تفاوت های نقش رهبری، سازماندهی و ایدئولوژی در این دو گونه متفاوت جنبش توجه نشان داد. جنبش اجتماعی نوین نیازی به سازماندهی و کادرسازی ندارد، اگر در انقلاب های کلاسیک ما شاهد شبکه های خوشه ای چندسطحی هستیم، در جنبش کنونی شبکه به هم متصل تک سطحی را شاهد هستیم. امروز با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی، اکثریت بسیار بالایی از جنبش در کنار هم و همسطح هم قرار گرفته اند و همه به یک اندازه به یکدیگر و اطلاعات دسترسی دارند. این شبکه مدرن اجتماعی با شبکه محله ای و منبری و مسجدی انقلاب 57 به کل متفاوت است. مشارکت کنندگان با دخالت عقل خود و ارزیابی آن با پارادایم اصلاح طلبانه و مداراجویانه نسبت به کنش های خود تصمیم گیری میکنند. این ها ویژگی هایی است که یک جنبش سنتی (کلاسیک) را از یک جنبش نوین که مختص گروه هایی است که مطالبات مدرنی دارند متفاوت می کند. در انقلاب پنجاه هفت مطالبات مدرن توسط حجم کثیر خواست های سنتی و توده ای خورده شد. ضمن آنکه در انقلاب پنجاه و هفت مدارا، تکثر، رفتار ضد خشونت و اصلاحات معنا نمی داد و اینها گفتمان غالبی را شکل نداده بودند که انگیزه مشارکت میلیونی مردم را به وجود انگیزه اخلاقی با این فهم جدید مرتبط بدانیم.به باور من در انقلاب پنجاه و هفت بیشتر انگیزه اجتماعی که با پیروی از رهبر فرهمند بود انگیزه حضور را تقویت میکرد. امروز، اعدام اقدامی خشونت آمیز است. در آن تاریخ بسیاری از مردم از موج اعدام ها خرسند و خشنود می شدند. اصولا پدران و مادران ما و بزرگترهایشان بخاطر نمی آورند در آن زمان سخنی از ادبیاتی که اکنون تقریبا کل جنبش را فراگرفته است بوده باشد. برخلاف انقلاب 57 که درست و نادرست را رهبر فرهمند تشخیص می داد و همه گوش به فرمان او بودند، امروز هر عضوی از جنبش سبز با استناد به پارادایم حاکم با ویژگی های مسالمت جویانه، اصلاح طلبانه، احترام به تکثر و غیره و با رجوع به عقل خود صحیح و غلط را تشخیص و محاسبات خود را انجام می دهد و رفتار خود و دیگران را ارزیابی می کند. این گونه است که نقش رهبری با آن زمان بطور کل متفاوت شده است. همانطور که رهبران نمادین جنبش چون آقای موسوی و کروبی هم به خوبی این را درک کرده اند و آقای موسوی از خلاقیت های افراد جنبش سخن می گوید چرا که می داند آنچه عقلانی باشد به سرعت در این شبکه اجتماعی مدرن دست بالا و مورد پذیرش عموم خواهد گرفت.

 

یکی از پرسش هایی که افرادی مردد میان گفتمان مبلغان خشونتِ واکنشی جنبش از سویی و حامیان کنش های مسالمت آمیز از دیگر سو به طور جدی مطرح می کنند این است که جنبش وقتی با حجم عظیم و نامطلوبی از خشونت نیروهای حاکم مواجه می شود چگونه باید خویشتن داری کند و به روند مسالمت آمیزش ادامه دهد؟ آیا اساسا چنین امری ممکن است؟

به باور من به دلایلی که پیش از این گفتم، رفتار مسالمت آمیز و غیرخشونت طلبانه بعنوان یکی از خطوط قرمز جنبش سبز باید تبلیغ شود. راز زنده ماندن جنبش سبز و پویایی آن در این است که بر اصولی چون مسالمت جویی تاکید ورزد، چگونه؟ شاید بتوان گفت از طریق همان ابداعات و خلاقیت هایی که آقای موسوی از جنبش انتظار دارند و از آن یاد می کنند، ما موظفیم بر گفتمان ضد خشونت مان، بر گفتمان حقوق بشری، بر مشی اصلاح طلبانه مان و احترام به تکثر تاکید کنیم و پای فشاریم. تلاش ما باید به سویی باشد که این پارادایم هر چه بیشتر تقویت شود. روز عاشورا با روز سی خرداد  از نظر میزان خشونت اعمال شده از سوی حکومت، شاید بتوان گفت تغییر چندانی نداشته است. اما آن روز بسیاری راه هایی را پی می جستند که از صدمه  خوردن بیشتر پیشگیری کنند ولی در عین حال پایداری خود را در ادامه جنبش بیشتر به نمایش بگذارند. باید تلاش کرد گفتار و رفتار جنبش بر مبنای اصولش تقویت یابد. تاکید بر تصاویری که مردم از خشونت حکومتیان آسیب می بینند و حتی می گریزند ولی باز هم ادامه می دهند، برای تقویت جنبش بسیار اثرگذار تر است تا تصاویری که نشان از واکنشی خشن از سوی تظاهر کنندگان دارد. چه شده است که ما شاهدیم تعداد بیشتری از تصاویری که حالت دوم، یعنی فرار نیروها یا به آتش کشیدن مقری را نشان می دهد، برای تحریک کردن مردم یا امیددادن یا هر دلیل دیگری استفاده می شود؟ به باور من گفتمان ضدخشونت تا حدی تضعیف شده و گروه های دیگری که به دنبال طی کردن راهی طولانی در یک شب هستند و اصولا هیچ گاه چنین گفتمان و مشی نداشته اند، اجازه بروز یافته اند.

 

مخالفان گفتمان هایی شبیه به آنچه شما عرضه می کنید  سکوت در مقابل کشته شدن اعضای جنبش سبز و عدم مواجهه مستقیم با قاتلان در خیابان، تا آن هنگام  که نخبگان حاکم از موضع سرکوب عقب نشینی کنند، را ساده انگارانه توصیف و ادعا می کنند هرچه سریعتر این وضعیت خاتمه یابد هزینه ها و خونریزی ها  کمتر خواهد شد. شما چگونه به آن ها پاسخ می دهید.

مسلما از حکومتی که به قدرت به شکل کمی نگاه می کند و با تعداد نیروهای سرکوب و اسلحه خود آن را می سنجد، انتظار می رود هیچگاه سست شدن اقتدار خود را در اعمال خشونت نبیند و هرچه مقاومت بیشتری ببیند سرکوبش را افزایش دهد. این رفتار تا زمانی که این حکومت دچار فروپاشی شود، یا زمانی که افراد دیگری که معقول می اندیشند و به قدرت به نوع دیگری نگاه می کنند در حکومت فرادست شوند و راه حلی سیاسی برای پاسخ به خواست های این جنبش بیاندیشند، ادامه پیدا خواهد کرد. و تا آن زمان ما قادر به فتح نقاط استراتژیک نخواهیم بود تا آن حکومت نظامی را به طور کلی براندازیم، بنابراین ما باید به زمانی طولانی بیاندیشیم. آنانی که وعده پیروزی در سیزده آبان یا روز قدس یا عاشورا را میدهند یا بطور مثال فرمان تسخیر صدا و سیما می دهند، یا نسبت به فضای کنونی ایران کاملا ناآگاهند یا بر این باورند که ریخته شدن خون بیشتر مردم را بیشتر به حرکت وامی دارد. فراموش نکنیم که درصورتی این شهدا و این خون های ریخته شده موجب افزایش انگیزه اخلاقی می شود یا حتی انگیزه رسیدن به منفعت عمومی را تقویت می کند که هم ریخته شدن آن خون در رفتاری عقلانی شکل گرفته باشد و هم حکومت برای استفاده از آن خشونت توجیهی نداشته باشد. بهرحال مخالفان جنبش سبز به صحنه های رفتارهای افراطی و خشونت آمیز استناد خواهند کرد نه آنچه که آن را باعث میشود و توجیهی برای سرکوب خود می آورند. باید زمان را طولانی تصور کرد و به راه هایی اندیشید که در طول زمان از اصول خود گامی پس نگذاشت و در همان حال محکم و استوار ادامه داد. این به معنی دست روی دست گذاشتن و منفعل بودن نیز نیست، این کاملا یک مشی اصلاح طلبانه است که البته با اصل مسالمت آمیز مبارزه ما نیز همخوان است. توصیه هایی چون تسخیر اینجا و آن جا و سخن هایی که دستیابی به اهداف جنبش را یک روزه یا یک هفته ای ترسیم می کند، کاملا برخلاف این مسیر است. ضمن آنکه در آخر باید بگویم، اینکه ما حرکتی مداوم و طولانی داشته باشیم و عده بیشتری توان آن را داشته باشند در جنبش مشارکت داشته باشند نه تنها جنبش را وسیع تر خواهد کرد، بلکه به ادراک مردم از اهداف و اصول جنبش نیز عمق می بخشد. تداوم فضای جنبشی منجر به آن می شود جامعه با پرسش های بیشتری مواجه شود و آن پرسش ها را با عقل دموکراتیک و مدرن روز خود پاسخ دهد. این تعامل هر چه گسترده تر و طولانی تر باشد موقعیت همزیستی آینده را محتمل تر و پایداری آن را هم بیشتر تضمین خواهد کرد. می توان خواست تظاهرات سکوت را همچنان فریاد کرد. این گفتار می تواند جایگزین گفتار فتح و تسخیر و فروپاشی شود. ما در پروسه ای هرچند طولانی تمایل به کرنش واداشتن حکومت به خواست های دموکراتیک داریم و برای احترام به اصولمان که تضمین کننده همزیستی در آینده تحولات ایران است راهی آهسته و محکم را برگزیده ایم. به گمانم بسیاری از مشارکت کنندگان در جنبش سبز که من هم یکی از آنانم اینگونه می اندیشند.