آقای احمدی نژاد تشریف دارند؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

انتخابات برگزار شد و در یک رقابت فشرده میان آقای احمدی نژاد و آقای “ سید مهدی خاتمی ‏نوری”، آقای خاتمی نوری به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و مراسم تحلیف انجام گرفت و ‏آقای احمدی نژاد از ریاست جمهوری رفت کنار و برگشت به ارادان و رفت لابلای دست ‏خانواده و مشغول ادامه حیات شد و رئیس جمهور جدید مشغول به کار شد. ‏

طبیعتا پس از آمدن رئیس جمهور جدید سبزه های باغ روئیدند و نگهبانان دفتر ریاست ‏جمهوری لباس های تمیز پوشیدند و در و دیوار را تمیز کردند و همه چیز به خوبی و خوشی ‏پیش می رفت. تا اینکه یک هفته پس از روی کار آمدن رئیس جمهور جدید، یک هموطن ‏اینجانب، به نگهبانی مراجعه کرد و گفت: ‏

هموطن عزیز: سلام برادر! ببخشین، آقای محمود احمدی نژاد تشریف دارن؟

نگهبان گفت: نه برادر عزیز! ایشون دیگه رئیس جمهور نیستن و اینجا نمی آن.‏

هموطن عزیز گفت: یعنی دیگه ایشون رئیس جمهور نیستن؟

نگهبان گفت: نه آقا، اگر فرمایشی دارید می تونین با رئیس جمهور جدید ملاقات کنین….‏

هموطن عزیز گفت: نه، من هیچ فرمایشی ندارم، خداحافظ…. و در حالی که با نگهبان دست ‏می داد سری تکان داد و رفت.‏

فردا ظهر بازهم نگهبانان دفتر ریاست جمهوری لباس های تمیز پوشیده بودند و آسمان آبی بود ‏که دوباره همان هموطن عزیز اینجانب، به نگهبانی مراجعه کرد و گفت: سلام برادر! حاج آقا ‏محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور، تشریف دارن؟‏

نگهبان گفت: نه برادر عزیز! همونطور که دیروز هم گفتم ایشون دیگه رئیس جمهور نیستن و ‏اینجا نمی آن. الآن رئیس جمهور دیگه ای به جای ایشون اومده….‏

هموطن عزیز پرسید: یعنی دیگه ایشون اصلا رئیس جمهور نیستن؟

نگهبان گفت: نه آقا، اگر فرمایشی دارید می تونین وقت بگیرین و با رئیس جمهور جدید ‏ملاقات کنین….‏

هموطن عزیز گفت: نه، من کار خاصی ندارم، خداحافظ…. و هموطن عزیز در حالی که با ‏نگهبان دست می داد سری تکان داد و لبخندی زد و رفت.‏

روز بعد، بازهم نگهبانان دفتر ریاست جمهوری لباس های تمیز پوشیده بودند و باز هم آسمان ‏آبی بود که دوباره همان هموطن عزیز اینجانب، به اسم اصغر آقا، به نگهبانی مراجعه کرد و ‏گفت: سلام برادر! جناب آقای حاج محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور، تشریف دارن؟‏

نگهبان عصبانی شد و گفت: نه آقا! دیروز و پریروز هم گفتم که ایشون دیگه رئیس جمهور ‏نیستن و دیگه اینجا نمی آن. متوجه هستید؟

هموطن عزیز گفت: بله، ببخشید، می خواستم ببینم دیگه ایشون رئیس جمهور نیستن؟

نگهبان گفت: نه آقا، ایشون دیگه اصلا رئیس جمهور نیست، اصلا. ‏

هموطن عزیز گفت: خیلی ممنون، خداحافظ…. و هموطن عزیز در حالی که با نگهبان دست ‏می داد، سری تکان داد و لبخندی زد و رفت.‏

روز چهارم، بازهم نگهبانان دفتر ریاست جمهوری لباس های تمیز پوشیده بودند و باز هم ‏آسمان آبی بود که دوباره همان هموطن عزیز اینجانب، به اسم اصغر آقا میانجی، به نگهبانی ‏مراجعه کرد و گفت: سلام! خیلی عذر می خوام، جناب آقای محمود احمدی نژاد، رئیس ‏جمهور تشریف دارن؟

نگهبان خیلی عصبانی شد و گفت: نه آقا! دیروز و پریروز و پس پریروز هم گفتم که ایشون ‏دیگه رئیس جمهور نیستن و اینجا نمی آن. مثل اینکه شما متوجه نمی شید من چی می گم؟

هموطن عزیز گفت: چرا برادر، من متوجه می شم که شما چی می گین.‏

نگهبان گفت: پس اگه می دونین که ایشون دیگه رئیس جمهور نیست، برای چی دوباره همین ‏سووال رو می کنی؟ ‏

هموطن عزیز گفت: من می دونم که ایشون رئیس جمهور نیست و دیگه اینجا نمی آد، ولی ‏خوشم می آد این حرف رو باز هم از شما بشنوم. ‏

نگهبان در حالی که با او دست می داد، لبخندی زد و گفت: پس تا فردا خداحافظ!‏

عذرخواهی از دوستان ملی مذهبی

آقا! ما معذرت می خواهیم. من از دست این آقای ملکی بخاطر نوشته اش در مورد انتخابات ‏ناراحت بودم و می خواستم به او پاسخ بدهم، اما از عنوان کلی “ ملی مذهبی ها” استفاده ‏کردم. یکی از دوستان تذکر داد که این روش روش درستی نیست و اصولا آقای ملکی با بقیه ‏دوستان فرق دارد. ‏

به عرض می رسانم که من به هیچ وجه منظورم دوستانی مثل دکتر یزدی، احمد زیدآبادی، ‏رجایی، کاظمیان، خانم نرگس محمدی و سایر دوستان نبود، منظورم بطور مشخص آقای ‏ملکی بود و از اینکه از عنوان کلی “ ملی مذهبی ها” استفاده کردم، بطور خاص عذر می ‏خواهم. اگر دوستان آزرده خاطر شدند، مرا ببخشند. ‏

من هم قول می دهم در اولین فرصتی که به ایران برگشتم، قول می دهم یک روز بیایم خانه ‏شان و ضمن عذرخواهی نه تنها تمام خانه شان را تمیز کنم، بلکه شیشه های خانه شان( حتی ‏اگر طبقه دهم آپارتمان باشد) پاک کنم.‏

‏ ‏