فرهاد آئیش از بازیگران تئاتر، تلویزیون وسینما است که غالبا او را درنق های کمدی می بینیم. او کارگردان نمایش هایی همچون، “تقصیر”، سی ودو دقیقه از ماجرا”، چمدانها”، پنجره ها” و… است. آئیش درحال حاضرمشغول ایفای نقش درنمایش “خانواده تت” به کارگردانی همسرش مائده طهماسبی است.
حرف های فرهاد آئیش
همه چیز طنزاست
آقای آئیش لطفا درمورد همکاری هایتان با خانم طهماسبی بگوئید.
از آنجایی که من وخانم طهماسبی هم خانه هستیم وزندگی مشترکی را داریم تمام مدت به مسائلی می اندیشیم که دررابطه با زندگی بشر ونقش انسان درجهان است. آشنایی من وخانم طهماسبی مربوط به پانزده سال پیش است واین مدت ما نمایش ها و فیلم های بسیاری را باهم دیده ایم ودرمورد آنها با هم گپ زده ایم. خب بنابراین توانسته ایم به یک سری نکات مشترکی دست یابیم که از آن نکات درکارهایی که اجرا می کنیم بهره می بریم.
پس ممکن است همانطور که تا به حال واز ورودتان به ایران شاهد این بوده ایم که اغلب تئاترهایتان به صورت مشترک بوده، باقی کارهایی که درآینده تولید می کنید به همین منوال باشد؟
بله. مگر چه ایرادی دارد. به نظرم شناخت طرفین از یکدیگر دریک گروه برای تولید تئاتر بسیار مهم وحیاتی است. اساسا به نظرم بدون شناخت تئاتری شکل نمی گیرد واین بهترین نعمتی است که ما از خداوند هدیه گرفته ایم. مائده طهماسبی نه تنا درزندگی مشترک بلکه درزندگی هنری من هم نقش به سزایی دارد ومن اغلب کارها وانتخاب هایم را به درستی مدیون او هستم.
معمولادر بیشتر کارهای شما درتئاتر وتلویزین وحتی سینما رگه هایی از طنز، آن هم از نوع انتقادی دیده می شود. اینها به صورت اتفاق است یا اینکه برخواسته از درونیات شخصی شماست؟
حتما نشات گرفته از علایق شخصی من است. از آنجایی که من اصولا آدمی هستم که به جنبه های طنز زندگی بشر بسیار خیره می مانم وبا جزئیات آن را متصور می شوم، این امر به کارهایی که درحیطه نمایش می کنم انتقال داده شده است. من دوست دارم که تماشاگرانم با دیدن یک اثر از من سرزنده وپرانرژی از سالن خارج شوند.
دیدگاهها وبرخوردهای شما درزندگی اتان بیشتر از زاویه یک کارگردان تئاتر است یا بازیگر؟
سوال خوبی است اما جواب آن هیچ وقت برایم مشخص نشده است. بارها شده که من درتنهایی به این مساله اندیشیده ام اما درنهایت به این پاسخ رسیده ام که این یک مجموع است که حدومرز خاصی ندارد وباید زندگی کرد وفقط به آن خوب نگریست. من وقتی درجنگل قدم می گذارم پرواز پرندگان، راه رفتن حیوانات وحتی برخوردهای آنان را کاملا طنز می بینم. فلسفه وجودی آنها وانسانها برایم بسیار مهم است. به نظرم زندگی شکلی از اسورد وپوچی به خودگرفته است. انسان قرن بیست ویک دچار نوعی ابسوردیسم شده است واین برایم خنده دار است. انسان دچار یک تراژدی محض درهویت خود شده که دران هزاران نکته فلسفی از دید من است.
نمایشنامه “خانواده تت” از طرف شما بازنویسی شده است. علت آن را چه می دیدید؟
ما تمرینات نمایشنامه را باترجمه روانی از آقای کامبیز زاهدی آغاز کردیم. درهمان جلسات اول متوجه شدم که کارگردان کار از نوع کار راضی نیستند. پس از بحث ایراد را متوجه متن دانستیم. قرار براین شد که با حفظ ووفاداری به معنا ومفهوم اثردرآن رگه هایی از زندگی ایرانی را بگنجانیم تا ارتباط تماشاگر راحت تر برقرار شود. بنابراین قسمتهایی از متن حذف واضافه شد. حتی یک صحنه بسیار بزرگ را از نمایشنامه حذف وخرده های آن را به صحنه های دیگر انتقال دادیم. نمایشنامه حدود سه ساعت بود که من دربازنویسی آن را به دو ساعت تقلیل دادم.
فکر نمی کنید با این کار به ساختمان اثر ضربه زده اید؟
به نظر من هر نمایشنامه ای با فرهنگ خاص ومشخص همان نویسنده خودش نوشته شده است. حتما فرهنگ اجتماعی آن نویسنده درزمانه خودش با فرهنگ گروه مجری آن نمایشنامه دریک کشور دیگر ودر زمان به خصوص دیگری متفاوت است. خب کار کارگردان وگروه مجری تولید یک تئاتر همسان سازی وهماهنگ کردن این دو با هم است، البته با حفظ ارزشها ومفاهیم.
یک نقش چه جذابیتهایی باید داشته باشد تا فرهاد آئیش آن را برای بازی کردن بپذیرد؟
همه نقش های یک نمایشنامه خوب به نظرم جذاب هستند که آن کار یک اثر قابل توجه می شود. اما درموردخودم نقش هایی که تاثیر گذار ودرعین حال بسیار پرانرژی هستند می توانند توجه جلب کنند. اصلا برایم اینکه آن نقش اول یا دم است مهم نیست، بلکه حضور صحنه ای قوی چیزی است که من به عنوان بازیگر به آن فوق العاده اهمیت می دهم.
شما مدت زیادی را درخارج از کشور زندگی کرده اید ودرآنجا هم مشغول اجراهای متفاوتی بودید. به نظرتان تفاوت مخاطبان ایرانی با دیگر کشور ها چیست؟
(می خندد)در یکی از همین شبهای اجرا یک خبرنگار مجارستانی آمد واز من پرسید که به نظر می آید آن چیزی را که اجرا می کنید تماشاگرانتان متوجه نمی شوند وهضم این نکات برایشان سخت است. من دردلم به آن خبرنگار بسیار خندیدم ودرپاسخ به او گفتم اتفاقا مردمان ما بسیار باهوش وزیرک هستند و چیزهایی را که درصحنه می بینند اتفاقا مدتها پیش هضم وفراموش کرده اند. این ما هستیم که باید خوراک فرهنگی گسترده تری را برایشان مهیا کنیم.
ودرجواب سوال من؟
ببین متاسفانه درکشور ما هم مثل همه کشورهایی که من درآنها بودم نوعی گسست طبقاتی وجوددارد. ما هرشب با دوقشر متفاوت ازمردم درسالن طرف هستیم. یکی قشر به اصطلاح روشنفکر که کار آنها تعقیب ودیدن تئاتر های زیاد درطول سال است ودیگری مردمانی که کمتر به تئاتر می آیند وشاید خیلی هایشان هم نمی آیند. این شکاف درمورد همه کشورها است. دربعضی جاها کمتر ودربرخی جاها مثل ایران بیشتر. به نظرم این وظیفه ورسالت ما است که تلاش کنیم آن را ترمیم کنیم.
پروژه بعدی اتان درزمینه تئاتر چیست؟
حتما یک همکاری دیگر با مائده طهماسبی است که از ایشان بپرسید.