گفت وگو♦ سینمای جهان

نویسنده
امیر عزتی

آخرین فیلم پاسکال فران اقتباسی تازه از کتاب فاسق بانو چترلی- رمان مشهور و جنجالی دیوید اچ. لارنس- است که موفق شد در مراسم سزار پنج جایزه اصلی بهترین فیلم، بازیگر زن، فیلمبرداری، فیلمنامه و طراحی لباس را در کنار نامزدی چهار جایزه دیگر برای فران به ارمغان آورد. لیدی چاترلی تاکنون شش جایزه مهم دیگر شامل لویی دلوک، لومیر، ستاره طلایی و بهترین بازیگر زن جشنواره ترایبکا را نیز به چنگ آورده است. به مناسبت پخش جهانی فیلم گفت وگویی با پاسکال فران را انتخاب و ترجمه کرده ایم.

paskal1.jpg

مصاحبه با پاسکال فران کارگردان لیدی چترلی

هارمونی بدن ها واحساسات

پاسکال فران متولد 17 آپریل 1960 است. در سال 1983 از مدرسه ایدک فارغ التحصیل شده و در همان جا که امروز نامش به فمیس تغییر یافته، تدریس می کند. فران در ایدک با پییر تریودیک و آرنو دسپپلشن آشنا شد، کسی که بعدها با او در اقتباس La Sentinelle همکاری کرد. بعد از مدتی کار دستیاری در تلویزیون با ساختن دو فیلم کوتاه- از جمله بوسه-و به موفقیت رسیدن آنها در جشنواره ها به عنوان کارگردان شناخته شد. اولین فیلم بلندش را در 1994 با نام اندکی هماهنگی با مرگ ساخت که در آن به نقش مرگ و نقش و حضور آن در زندگی روزمره پرداخته بود. فیلم برنده دوربین طلای جشنواره کن شد و سال بعد فران دومین فیلمش عصر فرصت ها به زندگی 10 پسر و دختر جوان و فرصت هایی که زندگی در اختیارشان گذاشته، می پرداخت. عصر فرصت ها که گروهی از دانشجویان مدرسه ملی بازیگری استراسبورگ نقش های اصلی آن را ایفا کرده بودند، برنده جایزه فیپرشی جشنواره ونیز شد و سه جایزه دیگر نیز از جشنواره های 7 d’Or Night و Entrevues به دست آورد. این فیلم که تلاش ها و رویارویی جوان ها با مشکلات شغلی و احساسی با پرداختی مستندگونه به تصویر می کشید، توسط شبکه آرته تهیه شده بود. اما بعد از نمایش آن از شبکه تلویزیونی آرته و کسب جایزه بلفورت و ونیز بخت نمایش عمومی در سینماها را یافت.

فران بعد از مدیریت دوبله چشمان کاملاً بسته کوبریک، در سال 2000 فیلم کوتاه دیگری به نام چهار روز در اوسی درباره سام ریورس و تونی هایمز[نوازندگان جاز ساکسیفون و پیانو] ساخت. آخرین فیلم او اقتباسی تازه از کتاب فاسق بانو چترلی- رمان مشهور و جنجالی دیوید اچ. لارنس- است.

paskal2.jpg

ده سال میان این فیلم و فیلم قبلی تان سپری شد. دراین مدت چه می کردید؟

کارهای زیادی انجام دادم. البته در درجه اول تمایلی به تعریف یک داستان دیگر نداشتم. پس مدتی به همکاری در نوشتن فیلمنامه پرداختم. همکاری در سوپت را بخور( اولین فیلم ماتیو آمالری ) ویک پروژه دیگر که به ثمر نرسید. دو سه سالی به همین نحو گذشت. روی یک پروژه شخصی کم کار کردم، اما خیلی زود به خودم گفتم که موفق به نوشتن آن نخواهم شد. بعد یک فیلم مستند درباره موسیقی ساختم. همین طور مدیریت دوبله به فرانسه چشمان کاملاً بسته [استنلی کوبریک] را به عهده گرفتم که تجربه ای فوق العاده قابل توجه بود. سپس به همراه پیتر تریودیک شروع کردیم به نوشتن فیلم نامه Paratonnerre که دو سال کار می طلبید. پروژه کمی گران قیمتی بود.

فیلم در چه موردی بود؟

یک جور قصه شب کریسمس بود. یک داستان عاشقانه و شخصی که دارای قدرت های فرا طبیعی است. فیلمی با جنبه تیره و تار شخصیت زن و جنبه شاد و شنگول شخصیت مرد. به صورت هم زمان هنر پیشه ها را هم انتخاب کردیم اما موفق به جذب سرمایه لازم برای ساخت آن نشدیم. اگر شرایط ساخت مهیا می شد، سه چهار سال پیش تمام شده بود. بعد از این ناکامی بود که کتاب لیدی چترلی و مردان جنگل را خواندم.فورا داستان شروع کرد به رسوخ کردن در من. خیلی سریع به این پروژه تمایل پیدا کردم. آن را خیلی زود نوشته و آماده کردم. این ده سال به هیچ وجه صرف آماده سازی این فیلم نشده.

paskal3.jpg

چقدر زمان برای نوشتن فیلم نامه لازم بود؟

نه ماه برای نوشتن هم زمان فیلم نامه نسخه سینمایی وهمین طور نسخه تلویزیونی. زمانی که برای یک کتاب پانصد صفحه ای زیاد نیست. همین که مرحله نوشتن به پایان رسید. از فردای آن روز شروع کردم به گزینش بازیگرها. وقفه ای درکار پیش نیامد و مراحل خیلی سریع یکی بعد از دیگری انجام شد.

سرمایه تولید پروژه به چه صورت تامین شد؟

وضعیت این فیلم یک مورد استثنائی بود. دو سرمایه گذار برای آن پیدا شد. اتفاقی که بسیار نادر است. نیمی از سرمایه گذاری از طرف تلویزیون برای نسخه تلویزیونی و نیمه دیگر از طرف سینما برای نسخه سینمایی صورت گرفت. برای پیدا کردن سرمایه گذار نسخه تلویزیونی از آن جا که کانال آرته خیلی زود درگیر پروژه شد، کوچکترین مشکلی نداشتیم.

paskal4.jpg

کانال آرته ای که قبلاً عصر فرصت ها را سرمایه گذاری کرده بود.

عصر فرصت ها یک سرمایه گذاری کوچک بود. و برای کانال آرته یک تجربه کاری با بازیگران جوان تلقی شد. آن فیلم به پول کمی نیاز داشت و آرته از آن استقبال کرد.چیزی که حقیقت دارد این است که به لطف عصر فرصت ها بود که با پیترشوالیه ملاقات کردم که واحد فیلم های تلویزیونی آرته را اداره می کرد. شخصی که توانستم با او روابط کاری بسیار دوستانه ای برقرار کنم. برای اولین مرحله از سرمایه گذاری بیش از داشتن همراهی و اشتیاق از طرف آن ها نمی شد از این راحت تر چیزی را تصور کرد. آرته بیش از پنجاه در صد از سرمایه گذاری فیلم را به عهده گرفت و ماند سرمایه گذاری از طرف سینما که قضیه آن کمی پیچیده تر بود. سرانجام تهیه کننده موفق به جذب کمک های استانی وهم یاری یک تهیه کننده بلژیکی شد. هنوز سه میلیون فرانک ( معادل 450 هزار یورو) کم داشتیم. تهیه کننده فکر می کرد که ساده ترین راه دخالت دادن کانال پلوس یا فرانس 3 یا یوروایماژ است. کافی بود که یکی از این سه وارد پروژه شود تا خیال مان راحت شود.این فیلمی بود که بودجه آن با حداقل ها تنظیم شده بود. هیچ کدام از آن ها به دلائل مشخصی در پروژه شرکت نکردند. کانال پلوس وارد پروژه نشد چرا که نسخه تلویزیونی به آرته تعلق داشت. اگر آرته سرمایه گذاری نکرده بود واضح بود که کانال پلوس به راحتی مشارکت می کرد. پس مانده بودیم که چگونه شروع کنیم… اما بعدا کانال پلوس حقوق نسخه سینمایی آن را خرید.

مشکلات تهیه سرمایه چگونه حل شد؟

تهیه کننده شرکت خودش را به گرو گذاشت. خریدار خارجی فیلم هم سعی کرد پول بیشتری بگذارد. یک تهیه کننده فرانسوی هم پیدا کردیم که کمی سرمایه گذاشت. سپس سعی کردیم تا حد ممکن بودجه را کاهش دهیم و آخر کار هیچ پولی برایمان باقی نمانده بود…

با توجه به این که این فیلم بسیار متفاوت با جریان اصلی سینمای فرانسه است، موانع و مشکلاتی را که باید پشت سر می گذاشتید را پیش بینی می کردید؟

برعکس فکر می کردیم برای این فیلم همه چیز به سرعت پیش خواهد رفت. دست آخر هر فیلمی روند خودش را دارد. چیزی که درحال حاضر[وقتی که صحبت از یک فیلم مولف است که کمی گران هم تمام می شود] مانند یک بیماری فراگیر است؛ ترس کانال های تلویزیونی- به جز آرته و به طور مشخص هرتزین-است.

paskal5.jpg

آیا در زمان نوشتن فیلم نامه بازیگر خاصی مد نظرتان بود، یعنی از همان موقع به مارینا هندز فکر می کردید؟

سه چهار بازیگر بودند که هر کدام مدتی ذهنم را به خود مشغول کردند. تصاویرشان در ذهنم قوت می گرفت و بعد ناپدید می شد. سعی کردم خودم را در انتخاب بازیگر آزاد بگذارم. چرا که ملاقات حضوری افراد نقش بسیار تعیین کننده ای دارد.یکی از آن بازیگران که هر از چندی به او فکر می کردم مارینا هندز بود که او را از نزدیک نمی شناختم. ولی به عنوان یک بازیگر خوب از خیلی وقت پیش توجه ام را جلب کرده بود.

مارینا را از تئاتر می شناختید؟

بله از تئاتر، و به خصوص یک فیلم تلویزیونی به کارگردانی نینا کمپانه که بسیار دوست دارمش. فیلم پیک نیک با اوزیریس که نقش اول آن را بازی می کرد. پنج شش سال پیش در این فیلم بازی کرده است. آن زمان بیست و دو سال داشت. بازی او را درآن فیلم به نظرم خیلی برجسته، گیرا و رمانتیک بود. از طرف دیگر نمی دانستم سابقه اش چیست و از کجا آمده، بنابر این بعدها سعی کردم فیلم به فیلم کار او را دنبال کنم.

عموماً بازیگران تان را چطور انتخاب می کنید؟

هیچ قاعده کلی وجود ندارد. بستگی به پروژه و شخصیت ها و بازیگر نقش مقابل دارد.

paskal6.jpg

به عنوان مثال ژان لوئی کولوک در نقش پارکن. چگونه او را شناختید؟

دوست داشتم بازیگری را برای این نقش انتخاب کنم که کسی او را نشناسد تا وقتی که وارد فیلم می شود بتوانیم با نگاهی بدون پیش زمینه قبلی به او نگاه کنیم و نه با تصویری که از او در ذهن داریم. این کمک می کند ما بتوانیم راحت تر او را در قالب نقش بپذیریم. برای آنکه تماشاگر با شخصیت متفاوتی روبرو می شود. در غیر این صورت زمان می برد که تماشاگر جذب پرسوناژ بشود و با او همراهی کند. در میان بازیگران شناخته شده کسی را نمی بینم که بتواند چنین وجهی به شخصیت ببخشد که در هر حال یک شخص روستائی وبا افکاری بسیار قدیمی است.ژان لوئی از یک نوع زیبائی پیش از دوره نقاشی کلاسیک بهره مند است. موقع گزینش بازیگر تنها کار نمی کنم وسر این فیلم با ریشار روسو و سارا تپه همکاری داشتم. سارا مسئولیت انتخاب بازیگران را به عهده داشت که در این زمینه بسیار قوی است. به عنوان مثال بیشتر خدمه قصر از نابازیگران تشکیل می شود. هر دو به نحوی معرف طبقه اجتماعی شان بودند. و همزمان یک هارمونی بین بدن های شان وجود داشت. وقتی هر دوی آن ها را لخت دیدم سریعاً این هارمونی میان بدن های شان به چشمم آمد.سپس چند بار با ژان لوئی ملاقات کردم. هر قدر که هماهنگی فیزیکی آشکار و واضح بود، مسئله کار با بازیگری که تا آن موقع هیچ تعلیمی برای بازی در برابر دوربین ندیده بود، پیچیده بود. از این نقطه نظر بازیگری جوان محسوب می شد. هر چقدر شخصیت پارکن پیچیده می شد، می بایست بیشتر تلاش می کرد.

قبل از شروع فیلمبرداری تمرین های زیادی داشتند؟

بله تمرین و دورخوانی زیادی انجام دادیم. به مدت سه چهار ماه تقریباً هر هفته با مارینا و دیگران تمرین داشتیم.سپس یک هفته بصورت فشرده سه نفری[کارگردان به همراه دو بازیگر اصلی] با هم تمرین کردیم.

paskal7.jpg

بیشترین نقش شما به عنوان فیلمساز معطوف به کدام بخش کار شد؟

گفتگوها. این فیلم به صورتی طبیعی در امتداد تعدادی از فیلم های سینمای فرانسه قرار می گیرد. فیلم های چون مهمانی روی چمن ژان رنوار، وان گوگ موریس پیالا و دو دختر انگلیسی و مرد چهل ساله تروفو. برای الهام گرفتن درباره دکور و لباس ها فیلم پیالا و تروفو را دوباره دیدم. فیلم تروفو علیرغم آن که پولی زیادی صرف آن نشده است به هدفی اش در خلق شکوه و جلال یک دوره و هدف من بسیار نزدیک بود. فیلم تروفو را نگاه کردم تا بفهمم چطور مسئله استیلیزه کردن دکور و لباس ها را حل کرده است. همین طور مکان هایی که تاثیر زیادی می گذاشتند و دیالوگ های بسیار مهم فیلم هائی که اکثر اوقات به آن ها فکر می کنم و اولین فیلمی که به ذهنم می رسید Sud sanaeha/ Blissfully Yours ساخته آپیشاتپونگ پونگ ویراستاکول کارگردان تایلندی و فیلم بیماری مناطق استوایی اوست. این فیلم برای من بسیار تعیین کننده است. یک فیلم کوچک از نظر بودجه که در نظر من عظیم می آید. فیلمی که با طبیعت ارتباطی بسیار قوی برقرار می کند؛ بسیار احساسی و به گونه ای طبیعی. او درفیلمش به چیزهایی دست می یابد که شخصاً خودم به هنگام کار به دنبال شان هستم. امکان ساخت صحنه های عشق جسمی بازیگران با حفظ واقع گرائی و ظرافت.

و همین طور فیلم پل های مدیسن کانتی که از فیلم های بالینی من است. خیلی آن را دوست دارم. یک ساعت و نیم اول فیلم مرا دگرگون می سازد. آنچه اشتیاقم را برمی انگیزد صحنه هایی است که این حس را می دهند که همه چیز با سرعت واقعی وقایع پیش می رود، مخصوصاً در دو سه برخورد اول شان. تمایل داشتم این حس و اشتیاق را در بین دو شخصیت لیدی چترلی فراتر ببرم. بعد از آن که یک بار عشق بازی کردند. دومین بار نیز بتواند هم آن شدت وحدت برخودار باشد و شاهد امتداد یک عشق باشیم، نه اغوا و فریبندگی. من مدام در چالش با بسیاری فیلم ها هستم.کارهای مایکل مان هم تاثیر زیادی روی من دارد، کارگردانی که به کارش بسیار علاقه مند هستم. من تقریبا عاشق فیلم های او به خصوص مخمصه هستم.او در زمینه به کارگیری صدا بسیار قوی است. در جائی که بقیه کارگردان های آمریکائی گوش مان را از سروصدا پر می کنند او برخلاف جریان مرسوم، لحظات سکوت و قطع صدا را درفیلم هایش می گنجاند.

آیا به همراه فیلم در خارج از فرانسه نیز حضور پیدا خواهید کرد؟

سعی می کنم این کار را انجام بدهم. اولین باری است که فیلمی از من به این مقیاس در خارج از فرانسه پخش می شود. دوفیلم قبلی ام را چهار پنج کشور خریدند ولی این فیلم را تا این لحظه 24 کشور خریده اند.

آیا پروژه جدید دردست دارید؟

درحال حاضر خیر. من الان در مرحله تامل و پختگی طرح هستم.