درگیری ها میان نیروهای نظامی سپاه پاسداران و پژاک، و همچنین حملات توپخانه ای جمهوری اسلامی که به گفته سرمقاله نویس روزنامه کیهان در “عمق خاک دولت اقلیم کردی” صورت گرفته، در سومین هفته خود همچنان ادامه دارد.
حکایت های متفاوتی در مورد آمار کشته و زخمی شدن نظامیان وجود دارد و هنوز هم منابع مستقل، آمار دقیق خسارات انسانی این درگیری ها را اعلام نکرده اند؛ اما آنچه دیده می شود حکایت از یک درگیری شدید، چیزی شبیه یک جنگ اعلام نشده، دارد.
نظامیان دوطرف روزانه کشته می شوند، اما بر اساس گزارش صلیب سرخ جهانی 180 خانواده روستایی در کردستان عراق هم ناچار به ترک محل زندگی خود شده اند، ساده تر: آواره شده اند و بی خانمان. مقامات اقلیم کردستان شمار آوارگان را بیش از 1000 نفر تخمین زده اند. بر اساس آمارهای منابع پزشکی در این منطقه تا کنون دست کم پنج شهروند غیر نظامی هم کشته و زخمی شده اند. سال گذشته نیز بر اثر حملاتی مشابه سه شهروند غیرنظامی کشه شدند.
البته گلوله باران مرزهای مشترک با کردستان عراق مورد تازه ای نبود اما این بار حمله مستقیم زمینی سپاه و همچنین هشدار قبلی به مرزنشینان مبنی بر لزوم ترک منطقه، حکایت از وضعیتی متفاوت داشت و از همین رو از همان ابتدا با واکنش فعالان کرد و برخی فعالان غیر کرد روبرو شد. همه، از روزنامه نگار و فعال حقوق بشر تا احزاب و فعالان حوزه زنان، نظامی گری و حمله نظامیان جمهوری اسلامی به مناطق مرزی ایران و کردستان عراق را محکوم کردند.
از سوی دیگر این رویداد در روزهای اول، به ویژه پس از اعتراض رئیس حکومت اقلیم کردستان و اعلام قبلی سپاه پیرامون درگیری با پژاک، در راس اخبار رسانه های عمده فارسی زبان خارج از کشور قرار گرفت، اما پس از چند روز برغم افزایش درگیری ها، جایش از تیتر اصلی، به ستون خبرهای کوتاه تغییر پیدا کرد.
از طرفی به دنبال موج اعتراضی فعالان کرد حول این بایکوت نسبی رسانه ای و حقوق بشری، شماری از فعالان سیاسی و مدنی در شبکه های اجتماعی با استدلال هایی نظیر اینکه پژاک یک گروه “تجزیه طلب” و “مسلح” است و یا تشبیه این حزب با گروه هایی چون “جندالله” نه تنها مراتب اعتراض خود را اعلام نکردند، بلکه به نوعی با سکوت در برابر آن، جنگ رسمی جمهوری اسلامی را “مشروع” جلوه دادند.
البته تصور تجزیه طلبی از هر عمل اعتراضی کردها محدود به دوره اخیر نیست؛ بیش از سی سال است دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی و حتی قبل از آن سلطنت پهلوی در تلاش برای تثبیت این تصور بوده اند. اینک نیز برخی از رسانه های فارسی زبان با ارائه زمینه خبر و چسپاندن عناوین و صفات مختلف بعد از اسم پژاک در جهت شدت بخشیدن به این تصور گام بر می دارند.
حال جدا از آنکه پژاک بر خلاف تصور رایج یک حزب جدایی طلب نیست[۱] و هدف این نوشته هم ارزیابی عملکرد این حزب و تبرئه آن از اشتباهات سیاسی این سالها نیست[۲]، موضوع اصلی این است که حملات توپخانه ای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی باچه هدفی و در راستای چه نگرشی صورت می گیرد؟
رهبران برخی دیگر از احزاب کرد در روزهای گذشته بارها تاکید کرده اند که هدف نهایی حملات جمهوری اسلامی حزب حیات آزاد کردستان نیست؛ جمهوری اسلامی در نظر دارد با نقض “حاکمیت ارضی عراق” از راه تضعیف حکومت اقلیم کردستان به سرکوب کل جنبش اعتراضی کرد بپردازد؛ همان کاری که در طول همه این سال ها انجام داده و به جای توجه به خواست های مردمان سرزمین مان، در همه مراحل راه سرکوب را برگزیده است. برخی از فعالان کرد بر این نظرند که اگر چه پژاک به دلیل فعالیت مسلحانه سالهای اخیر اصلی ترین هدف فعلی حملات است اما هدف غایی نیست.
رویداد های این روزها یادآور جنگ دو طرفه جمهوری اسلامی و احزاب کومله و دمکرات در اوایل انقلاب است. آن زمان که مردم در سایر نقاط ایران سرمست انقلاب بودند، مردم و احزاب در کردستان خواهان تشکیل یک نظام سکولار غیر دینی بودند که حقوق اقلیت ها را به رسمیت بشناسد. این جنگ بعد از فرمان تاریخی آیت الله خمینی در 28 مرداد سال 1358 مبنی بر حمله همه جانبه به کردستان، رسما به کردها تحمیل شد و فجایع زیانباری برای دو طرف به بار آورد.
نقطه اشتراک در این دو برهه زمانی را شاید با کمی اختلاف، بتوان در سکوت در برابر کشتارو جنگ علیه کردها مشاهده کرد. آنزمان نیز جمهوری اسلامی افکار عمومی را متقاعد کرده بود که کردهای سنی علیه تمامیت ارضی ایران شوریده اند، تجزیه طلب اند و یکپارچگی ایران را نشانه گرفته اند. شاید علت بسیج آن همه نیروی نظامی نیز همین استدلال ایدئولوژیک آمیخته با مذهب بود.
اینک بعد از گذشت بیش از سی سال از سرکوب همه جانبه کردها، اعتراضات و خواست های مردم کردستان با دگردیسی های چشمگیری، همچنان زنده، پویا و پابرجاست. احزاب کرد در جامعه حضور دارند و انکار وجود آنها تنها پاک کردن صورت مساله است. پس نباید در این مورد تردید به خود راه دهیم که تداوم این حملات نه به نفع ایران و نه به سود رشد مبارزه مدنی و مسالمت آمیز درایران و از جمله در کردستان است.
در طول دو سال گذشته و همزمان با شکل گیری جنبش سبز، همگرایی کم سابقه ای در میان کردها و سایر ایرانی ها مشاهده شده است. این همگرایی قبل از هر چیز ماحصل تلاش نسل جدید ایران در راستای آشنایی زدایی از مفاهیم ایدئولوژیک دستگاه تبلیغی جمهوری اسلامی است.
در چنین شرایطی برخورد دوگانه با مساله کرد، حمله جمهوری اسلامی به مرزهای مشترک با عراق، کشتار نظامیان دو طرف و قتل و عام غیرنظامیان در کردستان عراق به طور قطع کمترین هزینه ای که به بار خواهد آورد، شکستن دیوار اعتمادی است که فعالان سیاسی و مدنی دست کم یک دهه است در بدترین شرایط آن را ساخته اند.
فعالان کرد هم نباید فراموش کنند که محکوم کردن حملات اخیر جمهوری اسلامی اگر با انتقاد از عملکرد پژاک و سایر احزاب کرد در آینده همراه نباشد، تلاش این روزهای آنها در نهایت حمایتی بی استراتژی، احساسی و چشم بسته از سیاست های یک حزب خاص تلقی خواهد شد.
پانوشت ها
1- آنطور که در اساسنامه پژاک آمده، این حزب با هدف “محدودنمودن و متحولساختن نقش و اختیارات نظام جمهوری اسلامی ایران و دمکراتیزه کردن آن در چارچوب چهار رفرم بنیادین در دولت, ملت, جامعه و شهروند” خواهان حل مسئله کرد در چارچوب “کنفدرالیسم دمکراتیک خلق کرد بدون تغییر در مرزهای رسمی موجود” است.
2- پژاک در سال 2005 تشکیل شده و بر خلاف دیگر احزاب کرد، مشی مسلحانه را در چارچوب “دفاع مشروع” از دستور کار خود خارج نکرده است. این حزب در طول سالهای گذشته در برابر حملات توپخانه ای جمهوری اسلامی که به گفته رسانه های کردستان عراق از سال 2007 تقریبا به صورت مداوم ادامه داشته، تنها بیش از پنج مورد حمله یک طرفه به پایگاه های نظامی داشته است. در عین حال شائبه هایی در مورد وابستگی این حزب به حزب کارگران کردستان در ترکیه وجود دارد، اما پژاک این وابستگی را تکذیب می کند. با این وجود همین اندک تحرکات نظامی در داخل مرزهای ایران که همواره محدود کردن اندک فضای مدنی موجود در کردستان را به دنبال داشته، مورد انتقاد احزاب رقیب و منتقدان در جامعه مدنی قرار گرفته است.