کابینه حسن روحانی تفاوت زیادی با کابینه محمود احمدینژاد دارد. در حالیکه دولت احمدینژاد را اکثرا اصولگرایان تشکیل میدادند، اعضای کابینه روحانی کمتر ایدئولوژیک و بیشتر تکنوکرات و وابسته به هاشمی رفسنجانی هستند.
کابینه جدید اولویتهای روحانی را آشکار میکند: ترمیم اقتصاد و یافتن راهی برای خروج از بحران هستهای. از آن گذشته، انتخاب روحانی نشان از بازگشت رفسنجانی به صحنه سیاسی کشور دارد.
دولت روحانی طرفدار غرب نیست اما منافع سیاسی و مشکلات حاضر ایران فرصت یگانهای برای حل مسالمتآمیز بحران هستهای فراهم میآورد.
ریاستجمهوری محمود احمدینژاد به معنی پیروزی و سپس شکست اصولگرایان ایران بود. جمهوری اسلامی از زمان تولد خود همواره بین گروههای رقیب با ایدئولوژیهای سیاسی گوناگون تقسیم شده است. احمدینژاد و متحدانش مخالفان خود را ناپاکانی میدانند که قصد دارند منافع ایران را به جهان غرب بفروشند. اما ایران باثباتترین دوران خود را طی ریاستجمهوری رفسنجانی و خاتمی تجربه کرد.
محافظهکاران تکنوکرات و اصلاحطلبان توانستند اقتصاد ایران را پس از جنگ با عراق بازسازی کنند و روابط با کشورهای مهم همسایه از جمله عربستان را بهبود بخشند و صدور انقلاب را متوقف کنند. روحانی که در آن سالها مشاور امنیتی بود پرسید: “ما در سیاست خارجی خود میخواهیم مبهم باشیم یا شفاف، آیا میخواهیم منطقه و جهان از ما بترسند یا با ما دوست باشند، آیا میخواهیم هر روز ترسناکتر بشویم یا جذابتر؟”
پس از انتخابات سال 2009 با ایجاد جو امنیتی، فروش بالای نفت و برخورداری از حمایت رهبر، به نظر میرسید که محافظهکاران قدرت ابدی یافتهاند.
اما احمدینژاد که با گرایش و سیاست جهانی ناآشنا بود تنها توانست رژیم را زمین بزند. او مانند اکثر اصولگرایان از هزینه سیاستهای خود با خبر نبود یا به آنها اهمیتی نمیداد. انکار هولوکاست، مورد سئوال قرار دادن یازده سپتامبر و سرکوب جامعه مدنی فقط به جمهوری اسلامی ضربه زد.
دولت جدید روحانی توازن دوباره رژیم را نمایندگی میکند. اصولگرایان دیگر قدرت مطلق ندارند. بیشتر وزرای او از جمله وزیر نفت، ارشاد و امورخارجه از نزدیکان رفسنجانی هستند و برخی به سپاه وابستهاند.
ممکن است روحانی و رفسنجانی اتحادی را تشکیل داده و در نظام ایران وزنه سنگینی باشند اما آن را تحت سلطه خود ندارند. خامنهای هنوز فرماندهی سپاه و بسیج را دارد؛ بر امپراتوری تجاری بزرگ سازمان نیمه دولتی مثل بنیاد نظارت دارد؛ گروه های فشار و تشکلهای وفادار روحانیون را دارد و کابینه روحانی با نظر او شکل گرفته است.
رفسنجانی و تکنوکراتها فعلا تحت ریاستجمهوری روحانی به پیروزی رسیدهاند. با این حال، هنوز علاوه بر گروههایی از روحانیون، سپاهیها و بنیادیها، با اصولگرایان زخمخورده و انتقامجو روبرو هستند.
روحانی و رفسنجانی دموکرات نیستند. ممکن است خواهان کشوری باشند که کمتر امنیتی است، اما کشوری را میخواهند که طبق سیستم و هدایت اعتقادی خودشان اداره شود. بنابراین بالا آمدن آنها از درون نظام را به سختی میتوان پیروزی دموکراسی واقعی در ایران دانست. برای ایرانیان طالب دموکراسی، انتخاب روحانی یک واقعیت غمانگیز است نه دلیلی برای جشن گرفتن. با این حال، آمریکا فقط میتواند با ایرانی طرف شود که میبیند نه ایرانی که میخواهد.
به روحانی و رفسنجانی فرصت داده خواهد شد تا مذاکرات و ترمیم اقتصادی را دنبال کنند. اما مخالفان آنها منتظر فرصت هستند. کوچکترین نشانه شکست میتواند خنجرها را بیرون آورد و نه تنها ثبات ایران را بر هم بزند بلکه راهحل صلحآمیز بحران هستهای را نیز به خطر بیندازد.
منبع: ورلد ریپورت - 13 اوت 2013