راهبرد انتخاباتی تحول خواهان

عمار ملکی
عمار ملکی

مقدمه

شواهد نشان می دهد که انتخابات ریاست جمهوری پیش رو اگر چه مانند انتخاب های پیشین، انتخاباتی “دموکراتیک، آزاد و منصفانه” با حضور سلایق سیاسی دگراندیش نیست، اما یک “انتخابات رقابتی” خواهد بود. در این انتخابات بنظر می رسد که سه جریان اصلی دارای کاندیدا بوده و به رقابت خواهند پرداخت: جریان راست سنتی، جریان طرفداران دولت، جریان اصلاح طلب. اینکه هر یک از این سه جریان چه کسی را بعنوان کاندیدای نهایی معرفی نماید هنوز مشخص نیست و در هفته های پیش رو قطعی می شود.

علاوه بر سه جریان سیاسی نامبرده، جریان سیاسی “مطالبه محور” و دموکراسی خواه و “سبزهای تحول خواه” بخش مهمی از نیروهای سیاسی و مدنی را تشکیل می دهند که نامزد مطلوبشان امکان حضور در انتخابات را نداشته و تایید صلاحیت نخواهد شد. جریان تحول خواه معتقد به تغییرات ساختاری است و به مبارزه مدنی از طریق جنبش اجتماعی باور دارد. این شیوه حضور مدنی تا قبل از شکل گیری جنبش سبز، مورد قبول جریان اصلاح طلبی نبود و آنها تنها بر شیوه مشارکت “انتخابات محور” تاکید داشتند. ظهور جنبش مدنی سبز و شکل گیری اعتراضات مسالمت آمیز باعث شد که بخشی از نیروهای اصلاح طلب، راهبرد جنبش مدنی و اعتراضات فراقانونی را پذیرفته و با آن همراه شوند. اعتراضات مدنی بعد از انتخابات ۸۸ و ایستادگی آقایان موسوی و کروبی در کنار بسیاری از نیروهای سیاسی دگراندیش و تحول خواه، و زندانی شدن آنها باعث شد که شیوه های مبارزه مدنی بخش جداناپذیر جنبش سبز شود.

 

سلامت انتخابات؛ مهمترین چالش پیش رو

اصلی ترین مساله انتخابات پیش رو با توجه به تجربه انتخاب های پیشین و بویژه انتخابات سال ۸۸، مساله سلامت انتخابات است. جنبش سبز زاییده تردید درباره سلامت انتخابات بود که به شکل اعتراضات مدنی بروز یافت. اینکه نتیجه واقعی انتخابات چه بود و چرا تردید درباره سلامت انتخابات با واکنش خشن حکومت مواجه گردید، پرسشی است که افکار عمومی هنوز در ذهن دارند. از این رو سلامت انتخابات و ساز و کار کنترل شمارش آرا اصلی ترین چالشی است که در انتخابات پیش رو مطرح است. جریانات سیاسی که با مکانیزم موجود و تجربه انتخاب های پیشین وارد انتخابات می شوند و کاندیدای مشخصی را معرفی می کنند، باید توضیح دهند که برای مساله سلامت انتخابات چه چاره ای اندیشیده اند. اصلاح طلبان، راست سنتی و طرفداران دولت و جریان های مدافع تحریم همگی خود را صاحب بیشترین میزان آرا می دانند و از طرف دیگر اجازه برگزاری نظرسنجی توسط نهادهای مستقل و بی طرف وجود ندارد و در چنین شرایطی هر یک از جریانات نامبرده نهایتا ادعای پیروزی خواهند داشت و شکست خود را براحتی پذیرا نخواهند بود؛ مگر اینکه یک مرجع مستقل ملی یا بین المللی جهت نظارت بیطرفانه بر انتخابات وجود داشته باشد که متاسفانه از وجود چنین نهاد نظارتی تاکنون خبری نیست. در نتیجه هر گزینه ای برای مواجهه با انتخابات، باید پرونده باز مانده از سال ۸۸ را مورد توجه قرار دهد و درباره سلامت انتخابات آتی و سناریوهای مختلف، تحلیل و پاسخ داشته باشد. 

حال در مواجهه با انتخابات ریاست جمهوری آینده این سوال مطرح است که نیروهای تحول خواه چه راهکار و گزینه ای را می توانند بکار گیرند تا در چهارچوب مبارزه مدنی و مطالبه محوری باشد؟ چه گزینه (های) دیگری به جز دوگانه کلاسیک “انتخاب بین بد و بدتر” یا “تحریم انتخابات” پیش روی جریان تحول خواهی است؟ چه راهکاری وجود دارد که نه در تقابل با اصلاح طلبانی باشد که مدافع شرکت در انتخابات هستند و نه مخالفان مدنی خواهان تحریم انتخابات را نفی کند، بلکه حتی بتواند بخشی از بدنه اجتماعی این دو گروه را همراه سازد؟ با در نظر گرفتن سناریوهای مختلف درباره سلامت انتخابات، چگونه میتوان گزینه قابل قبول و تاثیرگذاری یافت؟ در این مطلب تلاش می شود که با تأمل درباره این پرسش ها، یک راهبرد گام به گام برای مواجهه تحول خواهان با انتخابات ارایه گردد.

 

گام اول: معرفی یک کاندیدای ملی و تحول خواه با شعار تغییرات اساسی

 در هر انتخاباتی نیروهای منتقد و دگراندیش باید کاندیدای خوشنام و توانایی را معرفی کنند که حاضر باشد تحقق مطالبات مدنی مردم و “تغییرات ساختاری” را در برنامه خود قرار دهد و اراده ایستادگی و مقاومت برای پیگیری این مطالبات را داشته باشد. این فرد باید حمایت شخصیتها و جریانات ملی و دموکراسی خواه را همراه داشته باشد. اینکه شورای نگهبان چنین فردی را رد صلاحیت میکند، دلیل موجهی برای صرفنظر کردن و کوتاه آمدن از حق کاندیداتوری نیست و این اقدام باید اولین گام نیروهای سیاسی تحول خواه در انتخابات باشد. حضور چنین نامزدی با طرح مطالبه اصلاحات ساختاری، در اصل “سنگ محک” ادعای آزادی انتخابات است.

البته در فضای بسته سیاسی موجود که کاندیداهای معترض دوره قبل هنوز در حصر خانگی هستند، میتوان تقریبا یقین داشت که نامزد تحول خواهان تایید صلاحیت نخواهد شد، اما به هر حال باید زحمت و هزینه رد صلاحیت چنین فردی را بر دوش شورای نگهبان گذاشت.

 

گام دوم: طرح مطالبات اساسی و مدنی و ارزیابی شعارها و برنامه های نامزدها

نیروهای تحول خواه باید با طرح مطالبات اساسی و مدنی مردم، به ارزیابی شعار و برنامه های نامزدهای دیگر پرداخته وآنها را از منظر مطالبه محوری مورد پرسش قرار دهند. تنها در صورتی میتوان از یکی از کاندیداها حمایت کرد که وی دارای شرایط زیر باشد: 

۱ـ درباره مساله سلامت انتخابات و راهکارهای نظارت بر شمارش آرا و پیگیری تخلفات انتخاباتی برنامه داشته باشد و مردم را از آن مطلع سازد.

۲ـ به هویت معترضان و تحول خواهان احترام گذاشته و حاضر شود که از مطالبات مدنی آنها بطور شفاف حمایت کند. برخی از سرفصل های این مطالبات عبارتند از:

ـ گشایش فضای سیاسی، آزادسازی حصرشدگان و زندانیان سیاسی و عقیدتی و برسمیت شناختن حق تجمع و تشکل

ـ ایجاد فضای باز در جامعه مدنی و گسترش آزادی های اجتماعی، فرهنگی و رسانه ای

ـ برنامه شفاف برای حل بحران هسته ای و تنش زدایی با جهان جهت رفع تحریم ها

ـ سامان دادن وضعیت اقتصادی و کوتاه کردن دست نظامیان و نهادهای غیرپاسخگو از اقتصاد

ـ احقاق حقوق مدنی مردم شامل حقوق صنفی، حقوق اقوام، حقوق زنان، حق تحصیل و استقلال دانشگاه و رعایت اصول حقوق بشر

ـ رفع موانع موجود بر سر راه آزادی انتخابات (۱)

 با توجه به فضای بسته سیاسی و امنیتی موجود، بسیاری از کاندیداها تایید صلاحیت خود را در گرو اعلام مرزبندی با نیروهای تحول خواه و جنبش سبز می دانند. از اینرو بعید بنظر میرسد که نامزدی حاضر باشد از خواسته های تحول خواهان و مطالبات مدنی مردم بطور علنی حمایت کند. حتی برعکس میتوان انتظار داشت که تا زمان تایید صلاحیت ها، کاندیداها تلاش کنند تا مرزبندی خود را با جنبش سبزو تغییرخواهان نشان دهند. دراینصورت رای دادن معترضان و سبزهای تحول خواه به نامزدی که برای مساله سلامت انتخابات برنامه ای نداشته و همچنین حاضر نباشد در شعارهای انتخاباتی اش از مطالبات مدنی معترضان حمایت کند، اقدامی بی معناست.

 

گام سوم: گزینه ای برای “مشارکت اعتراضی” در انتخابات

اگر شرایط ذکر شده در گامهای اول و دوم تحقق نیابد، بسیاری از تحول خواهان و مردم معترض حاضر نخواهند بود به یکی از کاندیداهای موجود رای دهند. در این صورت تحریم انتخابات شاید بعنوان تنها گزینه ممکن جهت اعتراض به وضع موجود مطرح شود.

تحریم انتخابات مانند شرکت در انتخابات یک حق مدنی است و هر جریان سیاسی حق دارد که مردم را دعوت به «رای دادن» یا “رای ندادن” کند. تحریم انتخابات اگر به طور هماهنگ و فعال از سوی بخش قابل توجهی از جریانات سیاسی و با همراهی مردم صورت گیرد، میتواند یک کنش سیاسی اعتراضی باشد و در صورت سالم بودن نسبی انتخابات و عدم دستکاری موثر در میزان آرا، به وزن کشی معترضان تبدیل شود. تحریم انتخابات معمولا با هدف مشروعیت زدایی از انتخابات انجام میشود و نوعی از “مبارزه منفی” و “عدم همکاری” است.

اما در شرایطی که بدلیل فضای بسته سیاسی، امکان تبلیغ علنی برای تحریم وجود نداشته باشد و از طرف دیگر جریانات سیاسی همگی برای تحریم انتخابات هم نظرنباشند، رای ندادن ممکن است به اقدامی منفعلانه تبدیل شود. به هر حال در هر انتخاباتی بخش قابل توجهی از مردم، یا بدلیل مخالفت با سیستم سیاسی موجود و یا از روی بی تفاوتی در انتخابات شرکت نمیکنند. اما اینکه “رای ندادن” عنوان یک کنش سیاسی و با هدف اعتراض جمعی انجام پذیرد، امری متفاوت است و نیاز به یک “توافق فراگیر” دارد.

تحریم انتخابات اگر به یک گزینه تکراری در هر انتخاباتی تبدیل شود، قابلیت بسیج اجتماعی خود را از دست میدهد و حتی میتواند به بی عملی تعبیر شود. نیروهای تحول خواه و مطالبه محور و بدنه اجتماعی معترض که حق داشتن کاندیدای مطلوب خود را در انتخابات ندارند و همچنین خواستار تغییرات ساختاری اند، نیازمند گزینه ای هستند که بتوانند بعنوان شکلی از “مشارکت اعتراضی” و “کنش مدنی فعال” از فضای انتخابات بهره ببرند. نیروهای تحول خواه و مطالبه محور و مردم معترضی که خواهان تغییر هستند و میخواهند به حقوق اساسی و مطالبات صنفی ـ مدنی ـ اقتصادی شان احترام گذاشته شود، باید به گونه ای در انتخابات حضور پیدا کنند که رای آنها هم نمادی از “اعتراض” باشد و هم اینکه در معادله نهایی انتخابات “تاثیر گذار” شود. این حضور باید به شیوه ای انجام پذیرد که جریانات سیاسی حاضر در انتخابات برای کسب رای مردم ناراضی و تحول خواهان وادار شوند که به مطالبات و خواسته های اساسی آنها توجه نشان دهند. گزینه ای که ویژگیهای ذکر شده را دارد، دادن “رای باطله” یا “رای اعتراضی” است.

 

ویژگی های گزینه “رای باطله” یا “رای اعتراضی”

“رای باطله” پر کردن برگه رای با عبارتی بجز نام کاندیداهای تایید شده است. رای باطله در علوم سیاسی با نام «رای اعتراضی” شناخته می شود که جهت ابراز نارضایتی از وضع موجود به صندوق ها ریخته میشود. رای اعتراضی بدلایل زیر می تواند گزینه مناسبی در انتخابات پیش رو برای مردم معترض و نیروهای تحول خواه و مطالبه محور باشد:

۱ ـ رای باطله هویت اعتراضی دارد و نه حمایتی. در عین حال رای باطله بر معادله انتخابات تاثیر دارد و میزان آرای باطله جزو کل آرای اخذ شده بحساب می آید و در نتیجه در میزان درصد آرای هر یک از کاندیداها تاثیر میگذارد. دادن رای باطله تایید هیچ یک از کاندیداها نیست و در عین حال مجموع این آرا همانند یک بازیگر مستقل وارد معادله انتخابات میشود که میتواند نتیجه انتخابات را تغییر داده و آنرا به دور دوم بکشاند. درحالیکه گزینه “رای ندادن” برای تاثیرگذاری نیازمند یک توافق فراگیر و حداکثری است، رای اعتراضی اگر فقط توسط ۱۰ درصد از رای دهندگان به صندوقها ریخته شود، میتواند در معادله انتخابات تاثیر جدی داشته باشد. رای باطله گزینه ایست که به جای نشستن در خانه و تحریم خاموش، یک حضور اعتراضی را خلق میکند و پیوند دهنده دوباره مردم معترض در عرصه عمومی است. رای اعتراضی را می توان شکلی از “تحریم فعال” دانست.

۲ ـ با در نظر گرفتن چالش سلامت انتخابات، درباره انتخابات آینده دو حالت را میتوان در نظر گرفت: در حالت اول فرض می شود که بدلیل رقابت شدید بین جناح ها و جریانات حاکم، انتخابات از سلامت نسبی برخوردار خواهد بود چرا که هر جریانی سعی میکند برای حفظ منافع خودش، سلامت انتخابات را کنترل کند. حالت دوم این فرض است که انتخابات به شکل کاملا مهندسی شده و ناسالم برگزار گردد و نتایج اعلام شده ربطی به میزان آرای ریخته به صندوق ها نداشته باشد.

میتوان استدلال کرد که در صورت سالم نبودن انتخابات، هر سه گزینه “رای ندادن”، “رای حمایتی” و “رای اعتراضی” تا حدی علی السویه خواهند بود چرا که نتیجه انتخابات و میزان آرای کاندیداها و میزان مشارکت ربطی به رای دادن یا ندادن ندارد و در جای دیگر تعیین می شود. در این حالت شاید عده ای استدلال کنند که گزینه “رای ندادن” معقول تر است چرا که وارد بازی بیهوده نباید شد. اما از طرف دیگر میتوان استدلال کرد که با عدم شرکت در انتخابات شاید زمینه و بستر آرام و بدون دردسری برای “مهندسی انتخابات” فراهم شود و در نتیجه زحمت و هزینه “مهندسان انتخابات” کمتر گردد. از این منظر برای کسانیکه معتقدند از فرصت و فضای انتخابات باید جهت ابراز نارضایتی و به چالش کشیدن حاکمان استفاده کرد، “حضور اعتراضی” و دادن رای باطله می تواند تاثیرگذارتر از “عدم شرکت” باشد و “مزاحمت مدنی” ایجاد کند.

۳ ـ دادن رای باطله میتواند تقلب در انتخابات را سخت تر کند. از آنجاییکه تعداد برگه های رای میزان محدودی دارد، اگر یک جریان سیاسی بخواهد در انتخابات تقلب کند و صندوقها را پر کند، وجود برگه های رای خالی و سفید میتواند بستر مناسبی برای تقلب ایجاد کند. اما اگر تعداد بیشتری از مردم حاضر شوند که «رای اعتراضی» بدهند و در اصل برگه های رای را “باطل” کنند، خودبخود از میزان برگه های سالم کاسته میشود و در نتیجه امکان تقلب میتواند کاهش یابد. البته اگر سطح تقلب بسیار وسیع باشد و میزان برگه رای چاپ شده بسیار بیشتر از میزان استاندارد در یک انتخابات سالم باشد، این مساله تاثیر چندانی نخواهد داشت. اما با در نظر گرفتن این فرض اولیه که رقابت جدی و شدید میان جریانات سیاسی وجود دارد و آنها مراقب تخلفات یکدیگر هستند، چاپ برگه های رای گیری بیش از ظرفیت استاندارد آسان نخواهد بود.

۴ ـ گزینه رای باطله برای کسانیکه کاندیدای مطلوب و محبوبشان در انتخابات حضور دارد، یقینا گزینه مناسبی نیست.

این عمل همچنین برای مخالفانی که نگاهشان به “رای ندادن” حیثیتی و هویتی است و “رای دادن” و نشستن “مهر جمهوری اسلامی” در شناسنامه را خیانت می دانند، مطلوب نیست؛ اما کسانیکه “رای دادن” را یک کنش سیاسی میدانند که میتوان به آن محتوای “اعتراضی” بخشید، باید به گزینه رای باطله بعنوان راهکار مواجهه با انتخابات بیاندیشند. رای باطله گزینه ایست برای کسانیکه دغدغه اصلی شان، به قدرت رسیدن جریان یا کاندیدای خاصی نیست بلکه مساله شان این است که با حضور فعال و تاثیرگذار در فضای انتخابات، نارضایتی و اعتراض خود را نشان داده و مطالبات اساسی و مدنی شان را مطرح کنند.

۵ ـ رای اعتراضی این پتانسیل را دارد که شخصیتهای سرشناس سیاسی معترض و تحول خواه در داخل و خارج کشور را با خود همراه کند. رای اعتراضی میتواند گزینه ای برای “معترضان سبز” باشد که نسبت به حوادث پس از انتخابات ۸۸ و زندانی شدن و کشته شدن هموطنانشان معترضند. این گزینه میتواند مورد حمایت راهبران محصور جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی هم قرار گیرد.

همچنین رای اعتراضی میتواند بعنوان راهبرد فعالان و شخصیتهای ملی و تحول خواه مطرح شود و بدنه اجتماعی آنها را همراه سازد. این مجموعه از فعالان میتوانند با ارایه سرفصل مطالبات اساسی و مدنی خود و اعلام شرکت از طریق “رای اعتراضی” در انتخابات، یک ائتلاف ملی و پویش اجتماعی را سامان دهند. جریانات سیاسی مختلفی که در دور دوم انتخابات نیاز به جذب آرای اعتراضی خواهند داشت، نیازمند تعامل و گفتگو با این ائتلاف ملی و شخصیتهای شناخته شده آن خواهند بود.

از سوی دیگر این گزینه هزینه “مشارکت اعتراضی” در انتخابات را کاهش می دهد. مقامات جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی نمیتوانند بطور علنی با کسانیکه اعلام کنند رای باطله می دهند برخورد کنند، چرا که رای دادن در انتخابات حق هر کسی است و دادن رای باطله نیز یکی از گزینه هاست.

۶ ـ گزینه رای باطله، برای نیروهای اصلاح طلب که معتقد به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن هستند و نیروهای تحول خواهی که منتقد اصول غیردموکراتیک قانون اساسی بوده و خواهان اصلاحات ساختاری هستند، هویت متمایزی ایجاد میکند و در عین حال این دو جریان را در تقابل هم قرار نمیدهد. اتخاذ گزینه رای باطله توسط تحول خواهان و دعوت مردم معترض به دادن رای اعتراضی، باعث میشود که نوع تعامل میان نیروهای اصلاح طلب و تحولخواه متوازن شود. این رویکرد نشان میدهد آرایی که ممکن است توسط تحول خواهان به نفع کاندیدای اصلاح طلبان (در دور دوم انتخابات) به صندوق ریخته شود، الزاما به معنای حمایت از نگاه سیاسی آنها نیست بلکه یک رای مشروط است. کسانیکه در دور اول انتخابات رای باطله میدهند، در دور دوم انتخابات نقش تعیین کننده و استراتژیک خواهند داشت و جریانات سیاسی مختلف مجبورند مطالبات آنها را مورد توجه قرار دهند.

۷ ـ گزینه رای باطله تعداد آرای کلی را افزایش میدهد و در نتیجه ممکن است با این انتقاد مواجه گردد که این عمل موجب مشروعیت بخشی به ساختار حاکم می شود. اما تجربه انتخابات پیشین نشان داده است که مساله مشروعیت و مقبولیت حاکمیت با افزایش میزان آرا الزاما اضافه نمیشود، همانطور که مشارکت بالا در سال ۸۸ باعث افزایش مشروعیت حکومت نشد. مشروعیت حکومت از طریق احترام به حقوق اساسی و مدنی مردم و برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و عادلانه بدست می آید. رای اعتراضی ماهیتش نگاه انتقادی به وضع موجود و شیوه حکومت داری صاحبان قدرت است و به چالش کشیدن “انتخابات غیر آزاد” است. ریختن “رای باطله” به صندوقها، اعتراض به آزاد نبودن انتخابات است. رای اعتراضی، رای به تمامی کاندیداهایی است که امکان کاندیدا شدن را ندارند.

۸ ـ گزینه رای باطله، تبلور “همه با هم” است در برابر “همه با من”. کسانیکه آرای باطله به صندوق می اندازند میتوانند بر برگه رای خود، نام کاندیدای مطلوبشان ـ که بدلیل نظارت استصوابی اجازه حضور در انتخابات ندارد ـ را بنویسند. آنها حتی ممکن است که خواهان استقرار نظامی با اصولی متفاوت از نظام موجود باشند. کسانی که انتقاد ساختاری دارند و نسبت به شرایط موجود اعتراض دارند، میتوانند بر برگه رای خود، شعار “رفراندوم” یا “انتخابات آزاد” را بنویسند. این دیدگاههای متفاوت، این اشتراک را دارند که همگی بعنوان رای اعتراضی محسوب شده و باعث اعتبار دادن به کاندیدا یا جریان خاصی در انتخابات نمیشود. رای باطله گزینه ایست برای کسانیکه باور به مبارزه مدنی دارند و سعی میکنند از ظرفیتهای و فرصت های موجود برای تقویت جنبش اجتماعی و نشان دادن اعتراض به شیوه مدنی استفاده کنند. مبارزه مدنی هنر استفاده از هر فرصت و مناسبتی جهت اعتراض به وضع موجود است.

 

جمع بندی

انتخابات ریاست جمهوری با وجود اینکه انتخاباتی آزاد و منصفانه نیست، این امکان را دارد تا صدای نارضایتی نیروهای تحول خواه و مردم معترض را بار دیگر پژواک دهد. در انتخابات پیش رو با رویکردی گام به گام میتوان با مطالبه محوری و مشارکت اعتراضی در فضای انتخابات فعال و تاثیرگذار بود.

اگر هیچ یک از نامزدها اراده تغییر وضع موجود وبرنامه شفاف برای تحقق مطالبات اساسی و مدنی مردم را نداشته باشد، دادن رای اعتراضی یا رای باطله گزینه ایست که بدلایل پیش گفته میتواند به یک کنش اعتراض مدنی و جمعی تبدیل شود. با ریختن آرای باطله به صندوق (حداقل در دور اول)، این امکان وجود دارد که بدون رای دادن به هیچ یک از کاندیداها، بتوان حضور اعتراضی داشت. در گزینه رای اعتراضی، مردم برای رای به کاندیداهای تایید شده پای صندوق نمی روند، بلکه با ریختن آرای باطله، برای رای به “کاندیداهای تایید نشده” و رای به “انتخابات آزاد” و اعلام نارضایتی خود از شرایط موجود پای صندوق رای خواهند رفت!

نیروهای تحول خواه باید با طرح مطالبات اساسی و مدنی مردم و نقد و ارزیابی برنامه های کاندیداها، حضور فعالی در انتخابات داشته باشند. در نبود یک کاندیدای تغییر طلب و مقاوم، راهکار رای باطله، گزینه ای برای نیروهای مطالبه محور، سبزهای تحول خواه و مردم معترض است که به جای دوگانه “شرکت بنفع یک کاندیدا” یا “تحریم خاموش” بدنبال راه سومی هستند که هم با حضور فعال در معادله انتخابات تاثیرگذار باشند و هم آنکه موضع انتقادی و اعتراضی خود را نشان دهند. این گزینه نه در تقابل با اصلاح طلبان است و نه در تقابل با طرفداران تحریم بلکه ظرفیت گفتگو با هر دو گروه را در خود دارد. رای اعتراضی گزینه مستقلی است که هم هویت بخش است و هم تاثیر گذار. این گزینه میتواند قدرت تاثیرگذاری شیوه های مبارزه مدنی را یکبار دیگر نشان داده و نقش نیروهای دموکراسی خواه را از “دنباله روی”، به “بازیگری” ارتقا دهد. آرای باطله در دور اول، میتواند به آرای تعیین کننده در دور دوم انتخابات تبدیل شود، به شرط آنکه کاندیداهای راه یافته به دور دوم حاضر باشند مطالبات مدنی و خواسته های اساسی معترضان را برسمیت شناخته و برای تحقق آنها برنامه ارایه کنند.

نیروهای تحول خواه و مطالبه محور و بدنه اجتماعی معترض باید در زمان باقی‌مانده درباره بکارگیری این رویکرد و مزایا و معایب آن و گزینه های دیگر بحث و گفتگو کنند تا بتوانند به یک کنش مدنی جمعی دست یابند.

 

پی نوشت:

۱ـ جزییات بیشتری از خواسته های مشترک و مطالبات مدنی تحول خواهان در بیانیه “انتخابات و گفتمان مطالبه محور” ملاحظه میشود. این بیانیه توسط مجموعه کثیری از فعالان جامعه مدنی پیش از انتخابات ۸۸ منتشر شد.