کاهش مقبولیت ایران در میان اعراب

نویسنده

» نگاه کریستین ساینس مانیتور به تغییراتی در منطقه

اسکات پترسون

 

ایران از زمان انقلاب اسلامی سال 1357، خود را به عنوان  الگوی مدینه فاضله به نمایش گذاشته است. آیت الله روح الله خمینی، بنیانگذار انقلاب که محدرضا شاه پهلوی و رژیم طرفدار غرب  وی در ایران را سرنگون کرد، از همان اولین روز تأسیس «دولت خدا»، ایرانیان را «الگوئی برای مظلومان جهان» خواند. تهران با مقابله همیشگی با اسرائیل و به چالش کشیدن ایالات متحده، در برخی از نقاط خاورمیانه به چنین موقعیتی دست یافت.

اما اکنون، تقریباً شش ماه پس از ناآرامی های متعاقب انتخابات ریاست جمهوری که رهبران کشور را بیش از هر زمان دیگری پس از تولد حکومت اسلامی به چالش کشیده است، ادبیات جدیدی در جهان اعراب پا به عرضه گذاشته و ایران را دیگر یک روئین تن خدا گونه نمی داند. خصوصاً ظرف ماه های گذشته با سرکوب خونبار معترضان طرفدار دموکراسی، برجای ماندن ده ها کشته، شکنجه و حتی اتهامات وارد شده درخصوص وقوع تجاوز در زندان های مخفی، ایران در حال از دست دادن نفوذش در میان برخی از دوستان است و شاهد تشدید خصومت ها با دشمنانش در منطقه است.

علی انصاری مدیر مؤسسه مطالعات ایران در دانشگاه سنت آندرو اسکاتلند می گوید: «من فکر می کنم نهایت قدرت جمهوری اسلامی را در رفتارهای فعلی آن دیده ایم. نفوذ ایران به شیوه بسیار بدی از دست رفته است. دولت های عربی آن را برجسته تر کرده اند… این برای ایران عواقب زیانبار بسیار بزرگی دارد. مردم خلیج فارس در شوک بزرگی به سر می برند. آنها هیچوقت فکر نمی کردند رژیم ایران با مردم خودش اینگونه رفتار کند. فکر می کردند فقط دولت های خودشان این رفتارها را می کند اما ایران یک رژیم انقلابی است. ناگهان متوجه شدند هیج تفاوتی میان ایران و حکومت های خودشان وجود ندارد.»

شیخ حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان مدت کوتاهی پس از انتخابات بحث انگیز ریاست جمهوری ایران در خرداد ماه گذشته، پیام تبریکی را به آیت الله علی خامنه ای رهبر عالی کشور ارسال کرد. او یکی از اولین کسانی بود که پیام تبریک فرستاد.

اما تنها چند روز بعد، وی که شخصیت ویژه ای در لبنان دارد و یکی از محبوب ترین چهره های سیاسی  خاورمیانه است، خاطر نشان کرد ایران در بحبوحۀ یک «بحران» است و ظاهراً نخواست از هیچ طرف جانبداری کند. این اقدام، پنجره ای را به سوی احساس تزلزل و ابهام موجود در سراسر منطقه  گشود، آن هم در زیر سایه ادعای پیروزی چشمگیر احمدی نژاد و ناآرامی های بوجود آمده پس از آن.

آنچه رژیم اسلامی با دقت تمام ظرف 30 سال گذشته صرف شکل دادن به نوعی مشروعیت پرطرفدار مردمی کرده بود، به تدریج شروع به محو شدن کرد. پلیس، شبه نظامیان و چماقداران طرفدار رژیم به خیابان ها ریختند تا «دشمنان» ایرانی خود را وادار به تسلیم کنند. ده ها نفر زیر سایه ادعای مربوط به وجود تجاوز و شکنجه در زندان ها کشته شدند، 4000 نفر دستگیر شدند، 140 نفر در دادگاه های فله ای به نمایش درآمدند تا به دست داشتن در یک «کودتای مخملی» برای سرنگونی رژیم کشور اعتراف کنند.

رژیمی که همواره به اعتبار دموکراسی نیم بند خود غره بود، با به کار گرفتن روش های آنچنانی در فضای پس از انتخابات، بسیاری از افراد خارج از کشور را در شوک و حیرت فرو برد.

روزنامه الحیات که تحت مالکیت سعودی هاست، نوشت: «از دست رفتن طرفداران ایران در قبل و حین انتخابات اخیر، درسی از دموکراسی و الگوی قوانین اسلامی به دنیا می دهد. آنها شکوه و اعتبار خود در میان کشورهای عربی را از دست دادند. خصوصاً دسته ای که رویای شرکت کردن در بازی سیاسی و یا وارد شدن به حلقه قدرت را داشتند، اکنون بیشتر روگردان شده اند.» 

روزنامه مصری الاهرام با شماتت «واقعه ناگوار برای دموکراسی» نوشت، رژیم ایران باید موج خشونت ها و خونریزی ها را متوقف کند و به نقطه نظرات مخالفان در نپذیرفتن نتایج انتخابات، گوش کند.

با وجود تمامی اختلافات در داخل ایران، یک سؤال اصلی پیش روی حاکمان تهران قراردارد: آنها تا چه اندازه باید بر روی ایده صادرات انقلاب شان متمرکز شوند؟ معترضان در جریان تظاهرات پس از انتخابات روشن کردند از هزینه کرد دولت شان برای حمایت از مقاومت در برابر آمریکا و اسرائیل نگرانند، خصوصاً در دوره ای که اقتصاد کشور خودشان با معضلات عدیده ای روبروست.

آن ها در اعتراضات شعار می دانند: «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران.»

یک تحلیلگر با سابقه نظامی در تهران می گوید، هرچند او نارضایتی بسیاری از ایرانی ها در داخل را درک می کند، اما دلایل رژیم برای ادامه گسترش نفوذ نیز قوی است. وی گفت: «آنها فکر می کنند در دنیا دشمنانی دارند و بهتر است نقاط اصطکاک از مرزها دور شود و دشمنان را در فاصله دورتری نگاه دارند.»

سؤال مهم تر این است که کشور باید به کدام سو حرکت کند؟ حتی مشروعیت خمینی، که از سوی برخی طرفداران سرسخت وی، امام خوانده می شود، در داخل با منازعات سفت و سخت روبرو شده است. آیا آنطور که بسیاری از اصلاح طلبان و معترضان اعتقاد دارند، پدر انقلاب ایران زیر بار یک «تحول» طبیعی و همراه اعتدال رفته است؟

یا اینکه ارزش های افراطی بدست آمده از جنگ دهه 1980 با عراق و نیز تعبیر روحانی از آنها که ناباواران را از حکومت کنار می گذارد و اجازه ضرب و شتم «دشمنان» و حتی خودی های سابق را می دهد، باید همچنان جاری باشد؟

طرفداران هر دو دیدگاه، دلایل متنوعی برای خود دارند. کارشناس ایرانی می گوید: «بسیاری از کسانی که اکنون در زندان هستند، خود را دنباله رو امام خمینی می دانند. تمام کسانی هم که مشغول شکنجه این زندانیان هستند، خود را دنباله رو امام می دانند.»

 

منبع: کریستین ساینس مانیتور- 29 نوامبر