در بین شعارهایی که در طول دوره اصلاحات از سوی گروههای مختلف مطرح شد، به گمان من هیچکدام به از لحاظ مضمون و محتوا به پای “ایران برای همه ایرانیان” نمیرسید.
این شعار از آن جهت اهمیت داشت که اولا اصالت را نه به تمایزات قومی، زبانی و مذهبی ما میداد بلکه به درستی بر اهمیت و اصالت ملت – دولت ایرانی تاکید میکرد و ثانیا، برابری همه مردم ایران را صرف نظر از همه تمایزات بین آنها، از منظری فلسفه تشکیل ملت – دولت مورد تاکید قرار میداد.
نمیدانم به چه دلایلی دوستانی که این شعار را مطرح کردند، در تبیین ابعاد مختلف و عمیق آن کوششی به خرج ندادند و حتی به سرعت آن را کنار نهادند و فراموش کردند.
شاید واکنش جناح مخالف اصلاحات که این شعار را نوعی “شرک” نامید، سبب عقب نشینی دوستان شد و شاید هم آن را امری انتزاعی یافتند که با ناکامی عینی اصلاحات ناسازگار و نامفهوم جلوه میکرد.
گمان من اما این است که این شعار را به نحوی باید دوباره زنده کرد و به تبیین آن پرداخت چرا که مضمون آن، بزرگترین نقطه قوت هر نوع حرکت اصلاح گرایانه در ایران و بزرگترین نقطع ضعف نیروهای مخالف اصلاح طلبی است.
متاسفانه مخالفان اصلاح طلبی با استفاده از پارهای زمینههای تاریخی توانستهاند خود را در بین برخی از اقشار اجتماعی ایران سخنگوی حقیقی دین معرفی کنند و آن را در خدمت قدرت سیاسی خویش گیرند، اما در مورد مسائل ملی و میهنی چنین توفیقی نداشتهاند.
با این حال، زمینههای قدرتمند میهن دوستی در بین ایرانیان، مخالفان اصلاح طلبی را به وسوسه انداخته است تا در این زمینه نیز خود را پیشتاز میهن دوستی و سخنگوی واقعی منافع ملی معرفی کنند و با تاثیرگذاری بر اقشار وسیع تری از جامعه بر اقتدار خود بیافزایند.
میهن دوستی در عصر جدید اما با اصول و ارزشهایی گره خورده است که مخالفان اصلاح طلبی قادر به قبول و تحمل آن نیستند، اصول و ارشهایی که در شعار ایران برای همه ایرانیان نهفته است.
کسانی که شعار ایران برای همه ایرانیان را شرک مینامند، سخن صرح و آشکارشان این است که ایران باید فقط برای بعضی از ایرانیان باشد! منظور از بعضی هم خودشانند و همراهانشان. به عبارت دیگر آنان خواهان یک نظام حقوقی کاملا تبعض آمیزند که اکثریت ایرانیان را از حقوق طبعی و خدا دادی شان محروم میکند.
مسلما کسانی که نگاه تبعیض آمیز به ایرانیان دارند و شعار ایران برای همه ایرانیان را شرک میدانند با هیچ تفسیر و تعبیری نمی توانند مدافع ایران دوستی و میهن خواهی شوند.
گمان نمیکنم در شرایط امروز جامعه ایرانی، مخالفان اصلاح طلبی قادر باشند که به طور صریح و علنی با اصل ایران برای همه ایرانیان مخالفت کنند، زیرا ادعای اخیر میهین خواهی شان، چنین امکانی را برای آنان محدود کرده است.
با این حال، اگر آنان بر مخالفت خود همچنان اصرار ورزند، در معرض افکار عمومی به نگاه تبعیض آمیز به ایرانیان و مخالفت با پایه های میهن دوستی متهم میشوند و این یعنی بی اعتنایی به اصول ملی و میهنی و نقض مبانی عدالت طلبی، اما اگر با آن موافقت کردند پس باید الزامات پذیرش این اصل را تبیین کرد و با آنان به محاجه پرداخت.
اصلاح طلبان ایرانی به جای آنکه مبنای گفتگوی و مشاجرات سیاسی خود را با مخالفان اصلاح طلبی بر این اصل قرار دهند و از این طریق گفتمان حاکم بر جامعه ایرانی را عوض کنند، با آنان وارد بحثهای بی مورد و بی پایهای میشوند که اگر هم طرف پیروزی در آن بحثها ظهور کند، همان مخالفان اصلاحات هستند نه طرفداران اصلاحات!