روز جهانی ترجمه

نویسنده
رحمان حیدری

» شبکه ۲

 

شبکه‌ی ۲ به انعکاس مسائل ادبی هنری روز در شبکه‌های اجتماعی و عکس‌العمل کاربران ایرانی به آن مسائل می‌پردازد.

 

عکس هفته

مراسم خاکسپاری غلامحسین ساعدی، گورستان پرلاشز، 2 آذر 1364.

 

درگذشت بزرگ پورجعفر

اطلاعیه کانون نویسندگان ایران

بزرگ پور جعفر ( ۱۳۰۹ تا ۱۳۹۳) نویسنده، روزنامه نگار، ویراستار، شاعر و عضو فعال و دیرین کانون نویسندگان ایران درگذشت. پورجعفر با همه مشکلاتی که از بابت وضع سلامت خود داشت، در بیشتر جلسه های جمع مشورتی و مجامع عمومی کانون نویسندگان ایران فعالانه شرکت می کرد و همواره بر دستیابی به آزادی بیان بی هیچ حصر و استثناء برای همگان پا می فشرد. هنوز حضور او را در مجمع عمومی هفت شهریور۱۳۹۳ از یاد نبرده ایم. کانون نویسندگان ایران، با دریغ فراوان در گذشت بزرگ پورجعفر را به خانواده و دوستداران او و همچنین به جامعه فرهنگی مستقل کشور تسلیت می گوید. یادش گرامی باد. / کانون نویسندگان ایران

 

شهرام اقبال‌زاده: یادی ازدوست

روز جهانی ترجمه بر همه‌ی مترجم های پر تلاش خجسته باد.بی گمان اگر ترجمه نبود، تالیف به مفهوم امروزیش وجود نداشت. زبان و فرهنگ امروزین ما همانقدر که ریشه در فرهنگ و زبان گذشته ی ما دارد، وام دار ترجمه و مترجم های سخت کوش و زحمت کش است.جا دارد در سالروز در گذشت حسین ابراهیمی، یار سالیان دورم و بنیانگذار “ خانه ترجمه برای کودکان ” از او نیز یاد کنم که بی گمان برای اولین بار در ایران، با برنامه ریزی روشن و هدفمند نقشی جدی و کیفی در تحول ادبیات کودک ایران داشت ، که پیش تر از آن با عنوان “ نهضت نوین ترجمه در ادبیات کودک ” یاد کرده ام. با گرامی داشت یاد همه ی بزرگان و پیشکسوتان از دست رفته، این روز را به همه ی همکاران گرانقدر ادبیات کودک ودیگر کوشندگان قلمرو ترجمه، این ناقلان فکر و فرهنگ شادباش بگویم!

 

اسدالله امرایی: روز ترجمه

روز بین‌المللی ترجمه را به همه دوستان مترجم و کسانی که زحمت کشیده‌اند و مرارت برده‌اند بر گردن ما حق استادی دارند تبریک می‌گویم و برای آن‌ها که امروز در قالب کتاب‌هایشان با ما زندگی می‌کنند درود می‌فرستم!

 

مجله‌ی بخارا: عباس یمینی شریف

شب عباس یمینی شریف صد و شصت و نهمین شب از شب‌های مجله‌ی بخارا بود که با همکاری بنیاد فرهنگی ملت، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه‌ی پژوهشی ایرج افشار در عصر شنبه ۵ مهر ماه ۱۳۹۳ برگزار شد. علی دهباشی این نکوداشت را با خواندن شعر “ما فرزندان ایرانیم” از عباس یمینی شریف آغاز کرد و سپس از هوشنگ مرادی کرمانی دعوت کرد تا اولین سخنران این مراسم باشد.

فرخنده حاجی‌زاده: مژده!

علاقه‌مندان “مجله‌ی بایا” این مجله اجازه انتشار مجدد پیدا کرد؛ به یاد که دارید 7 سال پیش “بایا” لغو امتیاز شد.

 

نصرت احترام: گلشیفته

گلشیفته فراهانی در فیلم “نفس” که توسط “جیهان چوعیب”، کارگردان زن لبنانی-فرانسوی کارگردانی می‌شود، نقش دختری به نام “نادا” را بازی می‌کند که باید به هر دو زبان فرانسوی و عربی صحبت کند.

این فیلم در کوهستان‌های غرب لبنان و در شهری کوچک در مسیر بیروت-دمشق فیلم‌برداری شده است و هم‌اکنون در مرحله‌ی صداگذاری قرار دارد.

“جیهان چوعیب” در خصوص دادن نقش اول این فیلم به گلشیفته گفته که این بازیگر ایرانی را بعد از دیدن فیلم “درباره‌ی الی” در نظر داشته و در حال حاضر زبان فرانسه‌اش به قدری خوب شده که بتواند از عهده‌ی این نقش بربیاید.

 

نشر چشمه: شهرت دیرهنگام

“شهرت دیرهنگام” عنوان کتابی است از “آرتور شنیتسلر” که به‌تازگی و ۱۲۰ سال پس از نوشته شدن در اتریش منتشر شده است، این رمان با ترجمه‌ی “ناصر غیاثی” نویسنده و مترجم به‌زودی از سوی “نشرچشمه” منتشر می‌شود، ترجمه‌ی فارسی این کتاب احتمالا اولین ترجمه از این کتاب دیریاب خواهد بود. “شهرت دیرهنگام” با اجازه‌ی رسمی ناشر اتریشی منتشر می‌شود. “ناصر غیاثی” درباره‌ی این کتاب می‌نویسد: “شنیتسلر خود بر این کتاب ۱۶۰ صفحه‌ای که ۱۲۰ سال پس از نوشته شدن و بیش از هشتاد سال پس از مرگ او و برای اولین بار منتشر می‌شود، عنوان “داستان شاعر فرتوت” را برگزیده بود اما ناشر عنوان کتاب را تغییر داده و عنوان “شهرت دیرهنگام” را بر پیشانی آن نشانده است. گرچه نزدیک به پنجاه سال پیش در “بایگانی آرتور شنیتسلر دانشگاه فرایبورگ” در لیست آثار باقی‌مانده از این کتاب نام برده شده بود اما آن را اثری گم شده تلقی می‌کردند. شنیتسلر “شهرت دیرهنگام” را زمانی به قلم درآورده که تازه سی سالگی را پشت سر گذاشته و هنوز هیچ یک از آثاری که بعدها شهرت جهانی برای او به ارمغان آورده بودند، ننوشته بود.» آقای غیاثی درباره‌ی داستان “شهرت دیرهنگام” این چنین نوشته است:«داستان “شهرت دیرهنگام”نوول با این جمله آغاز می‌شود: “آقای اِدوارد زاکسبرگر از پیاده‌روی برگشته بود و به آرامی از پله‌ها بالا می‌رفت تا به خانه‌اش برود.” زاکسبرگر کارمند جزء پا به سن گذاشتۀ مجردی است که چند ده سال پیش و در ایام جوانی دفتر شعر کم حجمی با عنوان “پیاده‌روی‌ها” منتشر کرده بود. این کتاب حالا نه تنها از یاد دیگران که از یاد خودش هم رفته بود. سال‌ها بود که دیگر نمی‌توانست بنویسد با این وصف اما خود را استعداد کشف نشده‌ای می‌پنداشت که بر باد فنا رفته است. تا این که یک روز یکی از اعضای جوان انجمن ادبی “شیفتگان” کتابش را در یک دست دوم فروشی پیدا می‌کند و با شوق و ذوق به سراغ شاعر از یاد رفته می‌رود و او را شاعری بزرگ می‌خواند که جهان قدر به شاهکاراش را ندانسته و به آن بی‌اعتنا بوده و حالا زمان کشف دوبارۀ او آن فرارسیده است. به این ترتیب زاکسبرگر در اواخر عمرش می‌شود شمع محفل عده‌ای از هنرمندان جوان وین و به “شهرتی نابهنگام” دست می‌یابد. اما در پی کافه‌نشینی و رفت و آمد و بحث و جدل با اعضای انجمن رفته رفته دستگیراش می‌شود که اعضای انجمن “شیفتگان” نه جوان‌اند و نه صاحب استعداد. آن‌ها نه تنها آثار همکاران خود را نمی‌خوانند بلکه اصلا چندان اهل مطالعه هم نیستند. خود نیز او از درک شعرهایی که این شاعران جوان برای داوری به او می‌دهند، ناتوان است. این انجمن شبی زاکسبرگ را به یک جلسۀ شعرخوانی دعوت می‌کند. جوان‌های شاعرنمایی که خود را چون زاکسبرگر استعدادی کشف نشده می‌پندارند، برای این شاعر فسیل شده کف می‌زنند و هورا می‌کشند و استاداش می‌خوانند.
زاکسبرگر از این استقبال گسترده غافلگیر می‌شود اما موقع رفتن می‌شنود که یکی پست سرش می‌گوید: “بدبخت بیچاره”. این دو کلمه ناگهان پرده را از پیش چشم زاکسبرگ پس می‌زند و واقعیتی تلخ و سرد را پیش رویش می‌گذارد: درمی‌یابد که او نه تنها شاعری توانا و محبوب نیست بلکه به یک دلقک شباهت یافته و “شاعر فرتوتی” بیش نیست. او در قدم‌زدن‌هایش برای یافتن الهامات تازه درمی‌یابد، همگام با مدرنیسم نیست: صدای سوت لوکوموتیو و ترامواهای بخاری مزاحم او هستند و وین صنعتی شده دیگر وین سال‌های جوانی او نیست؛ متوجه می‌شود، گام‌های او همگام با اسبی است که قایقی را یدک می‌کشد. وحشت‌زده می‌ایستد و می‌بیند ناتوان از یافتن آن کلامی است که وصف حال خودش، دنیا، هستی و جهان‌اش باشد.»

بسیاری از آثار شنیتسلر که از مهم‌ترین نویسندگان آلمانی زبان محسوب می‌شود و آثار او جزو کلاسیک‌های مدرن به شمار می‌رود، به فارسی ترجمه شده است. از میان آن‌ها می‌توان از بئاتریس، آناتول، ستوان گوستلر، گریز به تاریکی، بازی در سپیده‌دم و رویا، پرفسور برنهاردی نام برد.