در برخورد با متهم سیاسی، بازجو (یا چنانکه در اصطلاح اداری و رسمی، تلاش میشود معرفی و تکثیر شود، “کارشناس پرونده”) همهکاره نیست؛ اما بیگمان، ویژگیهای شخصی و خصلتها و خصوصیتهای روانشناختی بازجوها در نحوهی برخورد با متهمان، نقشی ویژه ایفا میکند. اگر “سطح”ی از برخورد با متهم، توسط رأس هرم دستگاه امنیتی “طراحی” شده، درنهایت این بازجوست که در تعامل با متهم، ایفاگر نقش و فاعل و قادر میشود.
اینکه بازجو چه پیشینهی خانوادگی دارد، از کدام لایهی اجتماعی برخاسته، میزان وابستگی اقتصادی و ایدئولوژیکاش به حاکمیت به چه میزان است، میزان و کیفیت تحصیلات او چه بوده، چه کامیابیها و ناکامیهایی در زندگی شخصی داشته، و به چه میزان از فضائل اخلاقی برخوردار است یا چه فاصله و نسبتی با رذائل اخلاقی دارد، همه و همه در چگونگی تعامل بازجو با متهم موثر است. البته اینکه فردی رضایت دهد در دستگاه اقتدارگرا و سرکوبگر، چونان “ابزار”ی استخدام شود، به قدر لازم بازجوها را به هم شبیه و همراستا میکند؛ اما نمیتوان از تفاوتها میان بازجوها سخن نگفت. این را تمامی متهمان سیاسی در زندانها، تجربه کردهاند.
روی سخن این یادداشت بازجوهایی است که یکسره فضائل اخلاقی را کنار نهادهاند، انسانیت و ارزشهای انسانی را از سر مستی قدرت، نادیده میگیرند، و خود را امپراتورهای سلولهای انفرادیها و بازجویی میدانند. آنهایی که به وضع وخیم نرگس محمدی و حال و روز فرزندان خردسالش نیمنگاهی انسانی نمیاندازند؛ حسین رونقی ملکی را در بدترین وضع جسمی رها نمیکنند و با وجود قول و وعده، هفتهای از عمل جراحیاش نگذشته به زندان روانهاش میکنند؛ دانشمند جوانی چون امید کوکبی را از آنرو که به تهدیدهایشان تمکین نمیکند، با شدیدترین مجازاتها پاداش میدهند؛ مصطفی تاجزاده را بهخاطر پا پس نکشیدن از مواضع صریحاش، با محدودیتها و فشارهای مشدد تنبیه میکنند؛ سعید مدنی را بهخاطر تن ندادن به اعتراف دروغین همچنان در بند امنیتی تحت فشار قرار میدهند؛ به درخواست و اعتصاب غذای محمدصدیق کبودوند آنهم تنها برای دیدار فرزند بیمارش، بیتوجهی نشان میدهند؛ نسرین ستوده را از امکان در آغوش کشیدن فرزندان و مادرش محروم میسازند؛ و… آنهایی که از هیچ توهین و تحقیر و فریب و دروغ و تهمت و فشار جسمی و روانی بر متهم، دریغ نمیکنند
آیا این بازجوها لحظهای خود را در موقیت متهم مینشانند؟
آیا لختی درنگ کردهاند که اگر به هر علت و دلیل، روزی روزگاری بر صندلی متهم نشستند، چگونه “سین ـ جیم”ی را انتظار میکشند؟
آیا دقیقهای مکث کرده و اندیشیدهاند که “قدرت” ایشان همیشگی نیست؟ که اگر بود، اینان امروز بازجو نبودند.
معتقدان و متشرعان ایشان، آیا به “محاسبه” و “روزی دیگر” باور دارند؟ روزی که به توصیف آمده در سوره معارج: “هیچ دوست صمیمی از دوست صمیمی [حال] نپرسد؛ آنان را به ایشان نشان میدهند، گناهکار آرزو میکند که کاش برای رهایی از عذاب آن روز می توانست پسران خود را عوض دهد؛ و [نیز] همسرش و برادرش را؛ و قبیلهاش را که به او پناه میدهد؛ و هر که را که در روی زمین است همه را [عوض میداد] و آنگاه خود را رها میکرد؛ نه چنین است…”
آیا بازجوها بهقدر یک نفس عمیق به “فردا”ی ممکن و محتمل داوری در مورد کردار خود در همین جهان، فکر کردهاند؟
آیا خود را برای دقیقهای جای سعید امامی، فردای بازداشتاش، نشاندهاند؟ و جای همکارانش؟
آیا همسر و فرزند خود را بر صندلی همسر سعید اسلامی و فرزند متهمان پرونده قتلهای زنجیرهای تصور کردهاند؟ از آخرین باری که بازجوها فیلم بازجویی از همسر و تیم همکار سعید امامی را دیدهاند، چقدر میگذرد؟ فیلم بازجوییها در یوتیوب در دسترس است ـ اگر البته نسخهی کاملش را در اختیار؛ به چیزی میاندیشند پس از بار دیگر دیدن تصاویر غریب و دردآورش؟
آیا بازجوها از قدرتی که به آنان تفویض شده، بهقدری که انسانیت را پاس دارند، سود جستهاند؟
بازجوها بیمادر پا به این دنیا نگذاشتهاند؛ لحظهای مادران خویش را در موقعیت مادران زندانیان سیاسی، مادران سیاسی زندانی، و مادربزرگها نشاندهاند؟
قریب به اتفاق بازجوها متأهلاند؛ خود را بهجای زندانیان سیاسی متأهل ـ دور از همسر و فرزند ـ، و همسر و فرزند خویش را در موقعیت همسران و فرزندان زندانیان سیاسی، تصور کردهاند؟
از این دست پرسشها کم نیست. اگر ـ و تنها اگر ـ بازجوها در راهی که میروند، و کاری که میکنند، لختی درنگ نمایند؛ برای دقایقی مستقل از دستگاه امنیتی که از آن ارتزاق میکنند، خارج از چهارچوب ایدئولوژیکی که در آن میاندیشند، بیرون از سامان تحلیلیای که ذیل آن اقدام و برخورد میکنند، و برکنار از روش و منشی که بهواسطهی نوع زندگی خویش در پیش گرفتهاند، در آنچه میکنند و چگونگی برخوردشان با “همنوعان” خویش ـ که البته “هموطنان” آنانند ـ تأمل کنند.
تذکر مشهور امام علی در نامهاش به مالک اشتر، کم درسآموز نیست: “نسبت به مردم چونان حیوان درندهای مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا مردم دو گروهند: یا برادر دینی تویند، یا همنوع تو.”
پینوشت:
قرآن، سوره معارج، آیات 3 تا 11: «وَلَایسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا؛ یبَصَّرُونَهُمْ یوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یفْتَدی مِنْ عَذَاب یوْمِئِذٍ ببَنِیهِ، وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ، وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْویهِ، وَ مَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ ینجِیهِ، کَلَّا…»