به اعتراف جان لیمبرت سفیر اسبق آمریکا در ایران، مشکل او بعنوان یک اسیر در طول بحران گروگانگیری ایران از شکست بزرگ مذاکرات آغاز شد. لیمبرت در مذاکره هسته متفکران مؤسسه صلح آمریکا خاطر نشان می کند:” در سال 1979، به رغم نصیحت بسیار گویا و واضح بروس لانگئین کاردار وقت ما، یک نفر (خود لیمبرت) تصور می کرد که ایده خوبی است به شاه ایران اجازه بدهیم برای معالجه پزشکی به آمریکا بیاید.”
لیمبرت اکنون کاردار سفارت آمریکا در خارتوم پایتخت سودان است. او که در زمان انقلاب ایران 36 ساله بود، خود را برای مذاکره با گروهی از “جوانان ایرانی ناراضی” در جلوی درب مهر و موم شده سفارت آمریکا در ایران دید. این جوانان به زور وارد مکان سفارت شده بودند و تأکید می کردند که تنها خواهان تحصن هستند. لیمبرت می گوید:“کار من مذاکره با آنها بود.“
نتیجه مذاکره این شد که لیمبرت و 51 تن از دیپلمات های دیگر آمریکا 444 روز در اسارت به سر بردند. از زمان تسخیر سفارت ایالات متحده، ایران و آمریکا در وضعیت “نه جنگ، نه صلح” بوده اند. دشمنی و بدگمانی عمیقا ً در هر دو طرف ریشه دوانده است و هر یک دیگری را به اشتباهات گذشته متهم می کند.
لیمبرت در گزارشی با عنوان “مذاکره با جمهوری اسلامی ایران: بالا بردن شانس موفقیت- یادآوری 15 نکته” درباره تجربه خود از مذاکرات با ایران و توصیه هایش بحث می کند. او در این گزارش به سه نکته مهم اشاره می کند:1) موعظه را رها کنید و دیدگاه فرد را از مشکل جدا کنید. 2) گذشته اهمیت دارد، بنابراین نسبت به سابقه ایران آگاه باشید. 3) برای هوش بازیگر مقابل ارزش قائل شوید.
لیمبرت می گوید:” ایرانیان افرادی متعصب و نادان نیستند. برای هوش آنها ارزش قائل شوید. بنظر می رسد یک رسمی درباره نحوه برخورد با ایرانیان وجود دارد – و فقط هم متعلق به ما نیست – گویی که آنها واقعا ً چیزی نمی فهمند.”
سلطه ایران و اهداف رئیس جمهور تندروی این کشور به مسائل مهم و ضروری برای سیاست گذاران آمریکا که چالش برنامه هسته ای ایران را پذیرفته اند، تبدیل شده اند. واشنگتن برای تغییر دادن رفتار و منش ایران “دیپلماسی زور” مانند تحریم های اقتصادی را دنبال کرده است، اما نتیجه این تحریم ها نیز نامعلوم است. آیا تحریم ها رفتار جسورانه ایران را تعدیل خواهند کرد یا اینکه موضع گیری تندروها را تحکیم خواهند بخشید؟
از برخی از محافل سیاسی واشنگتن، زمزمه هایی درباره عادی سازی روابط با ایران و یا دست کم مذاکره با این کشور شنیده می شود. اما بنظر می رسد تجربه محدود دیپلماتیک، برخی از مقامات آمریکا را به شدت نسبت به قصد و نیت و صداقت ایران بدگمان کرده است.
الن لایپسن کاردار اسبق آمریکا که هم اکنون ریاست مرکز استیمسان را به عهده دارد، می گوید:“فقط آن مقاطع بحرانی تاریخی نیستند که ما در آن دوره واقعا ٌ اقدامات بدی در مقابل یکدیگر انجام دادیم، بلکه تجربه اخیر مذاکرات هم هست. من در بهار سال 1995 در کاخ سفید بودم که رئیس جمهور کلینتون دو دستور اجرایی در خصوص تشدید تحریم ها را بر علیه ایران صادر کرد و نقشی را که وارن کریستوفر (وزیر امور خارجه وقت) ایفا کرد، واقعا ً چشمگیر بود. او به شدت تحت تأثیر تجربه مذاکره اش با ایرانیان در خصوص موافقتنامه الجزیره بود و عمیقا ً به ایرانیان بدگمان بود. تصور می کنم این علت بود که توصیه ها و اولویت های سیاسی او را شکل می داد.”
مایکل رابین، عضو هسته متفکران مؤسسه انترپرایز آمریکا، اعتقاد بیش از حد به مذاکرات را زیر سؤال می برد چرا که معتقد است مذاکرات می توانند ابزار مناسبی برای رژیم ایران باشند. او می گوید:” شما چگونه درباره صداقت قضاوت می کنید؟ چگونه درباره موفقیت قضاوت می کنید؟ اگر مذاکره برای یک طرف به تاکتیک اتلاف وقت تبدیل شود و اگر صداقتی در میان نباشد، آنوقت مذاکره بیش از حد درصد موفقیت را پایین خواهد آورد.” رابین همچنین به مشکل مذاکره با مراکز مختلف قدرت در ایران اشاره کرده است. او می گوید:” من نمی گویم که ایرانیان باهوش نیستند یا اینکه احمق هستند، آنها قطعا ً اینگونه نیستند، اما وقتی ما درباره مسأله هسته ای صحبت می کنیم، آن چیزی که همیشه من را نگران می کند این است که چه کسی در این موضوع مسئول است؟ آیا این موضوع، برنامه هسته ای ایران است، برنامه هسته ای سپاه پاسداران است یا اینکه برنامه هسته ای دفتر رهبری است؟”
به گفته تحلیلگران، تاریخ و فرهنگ ایران و آمریکا دو عاملی هستند که به شدت در مذاکرات این دو کشور مؤثرند.
منبع: آسیا تایمز، 15 فوریه، 2008