هیچ شک ندارم که این انبوه مطالبات اقتصادی، اجتماعی که از جانب گروههای نیرومند تر جامعهی مدنی ایران چون زنان و دانشجویان طرح شده و همگی مورد قبول هر دو نامزد اصلاحطلب قرار گرفته است، به تمامی قابل اجرا نیست. نه از جانب موسوی و نه از جانب کروبی.
این بحث جانگزا هم بماند که به یمن عدم حضور سازمانها و احزاب سیاسی نیرومند و اثرگذار، یکی از بزرگترین کمبودهای جامعهی ما، یعنی مطالبات سیاسی، نه تقاضایش طرح است و نه وعدهاش در میان! مطالبات کارگری نیز وزن و اعتباری متناسب با هزینههایی که بهویژه در این چهارسال دولت عوامفریبی پرداخته است، ندارد! هیهات است و این هر دو افسوس الزام و ضرورت بازگشت قهرکردگان و رنجیدگان از هر چیز و هر کس را به پای صندوقهای رأی روشن و روشنتر میکند.
بعد از این اشارهی تلخ، بپردازم به اینکه علیرغم اعتماد کامل به عدم تحقق همهی وعدههای کروبی چرا باید به او رأی داد؟
قبل از هر چیز، طرح این نکته شاید بد نباشد که معضلی که اصلاحطلبان در این دوره با آن روبرو شده اند ـ نسبت به دوران مشابه با توجه به فربه شدن روز به روز هیولای عوامفریبی ـ انتخابی میان خوب و خوبتر است! خیلی مراتب دیگر را هم میتوانم در گیومه بگذارم که تلاش در جهت رفع اتهام دنبالهروی من از این و آن محسوب شود، اما کمبود وقت و حوصلهی کافی یک جوری در فضا موج می زند یا حس من این را میگوید که بهتر است قطع امید کنم و برگردم به امر اصلی و ضروری و معنی نهایی انتخابات ریاست جمهوری که عبارت باشد از نوشتن فقط “یک نام” و انداختن آن درون یک صندوق.
این تأکید و اصرار درمورد امری که همه میدانند، از بابت همان معضل مبارکی که گفتم برای اولین بار اصلاح طلبان با آن مواجه شدهاند، برای من الزامی میشود! ابهام میان دو نامزدی که به اکثر و در بعضی مراتب به همهی مطالبات مطروحه پاسخ مثبت داده اند، موجب بروز پدیده ای شده است که در بیانیه “نهضت آزادی ایران” به شکل پیام مرددی میان دو نامزد اصلاح طلب بروز یافته است. موضعگیری بیسابقهای که به نظر می آید امکان تکرار آن توسط گروههای سیاسی دیگر و نیز مهمترین فعالان اجتماعی، یعنی زنان وجود دارد.
البته این امر که این بار در ایران و در صحنه اپوزیسیون دیگر طرح تحریم به عنوان یک راهکار سیاسی مطرح نیست و نگرانیهای موجود در مورد احتمال باقی ماندن رئیس جمهور، حتا بیتفاوتی و انفعال را نیز در این دوره بر نمیتابد، عامل یاریگری است که می تواند مانع از برد احمدی نژاد در مرحلهی اول بشود. امیر محبیان تحلیلگر سیاسی اصولگرا که رفتار اجتماعی و منطق سیاسیاش شباهتی به احمدینژادیها ندارد ولی انتخابش احمدی نژاد است! در مصاحبه با رادیو زمانه تحلیل میکند که:
“اینکه آقای احمدینژاد در دور اول پیروز خواهد شد یا در دور دوم، به میزان مشارکت مردم برمیگردد. تعداد کسانی که میتوانند رأی بدهند، چهل و شش میلیون است. اگر بیست و سه میلیون، یعنی پنجاه درصد شرکت کنند، به نظر من، آقای احمدینژاد در دور نخست پیروز خواهد شد. اما اگر میزان شرکت از مرز شصت درصد عبور کند و به مرز هفتاد درصد برسد، مقداری دشوار است که ایشان بتواند رکورد سابق خود را تکرار کند و در دور نخست پیروز شود، به دور دوم خواهد رفت. در دور دوم وضعیت ایشان مقداری دشوارتر میشود. به خاطر اینکه تعدد و تکثر آرا بین رقبای آقای احمدینژاد از بین میرود و هواداران رقبای ایشان به سمت یک فرد مایل میشوند و حالت دو قطبی پیش میآید که ممکن است وضعیت را برای ایشان مقداری دشوارتر کند.“۱
یعنی، مثل روز روشن است که مهمترین عامل شکست یا پیروزیِ این بدترین گروه محافظهکاران، صاحبان مخربترین سیاستها، عاملان تخریب و تحدید جامعهی مدنی و نابودی سرمایههای مادی و معنوی کشور، قریب به نیمی از جمعیت رأی دهندهی همین سرزمین است که به هر دلیل در انتخابات شرکت نکرده است. این پیام فرخنده از جامعهی مدنی شنیدنی است که این موج بلند، امواج عوامفریبی و گداپروری رئیس جمهور را به زیر خواهد کشید. براین امید بمانیم و ببینیم که میان دو نامزد اصلاحطلب، در مجموعهی “شرایط موجود” که حاکی باشد از توانایی آنها، خواست شان و امکانات مادی و ذهنی خودشان، کدام یک می تواند سهم بیشتری از مطالبات را متحقق کند؟! در این ترسیم شرایط، باید فرض کنیم که مقاومت نیروی ما در مقابل هر دو کاندیدا یکسان است.
در توضیح مزیت گزینش کروبی بر موسوی، غلامحسین کرباسچی، رئیس ستاد انتخاباتی مهدی کروبی نامه سرگشاده ای را در سطح وسیعی منتشر کرده است. با عنوان تکان دهندهی “نگران ایران” که بسیاری از خواندن آن منقلب شدهاند. در آن نامه او بدون انگشت نهادن به واقعیت تلخ انبوهی ترسناک مشکلات کشور در سطوح اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، عرصهی خطیر بینالمللی و لابد با این فرض که همه به آن آگاهی دارند، به هفت دلیل از دیگاه خود تکیه کرده است که محک گزینش کروبی است. اولین و به گمان من مهمترین آنها،ادعایی است که بر پایه “پراگماتیسم” عمل گرایی ـ یکی از عنصریترین قواعد میدان سیاست ـ باید مورد توجه قرار بگیرد :
“چون معتقدم سیاست مرد عمل می خواهد و مهدی کروبی مرد عمل و سیاست است”.
این ادعای کرباسچی واقعیت غیر قابل انکاری است. خیلیها دوست دارند که در بررسی کارنامهی کروبی به مجلس ششم نگاه کنند و بگویند “او حکم حکومتی را پذیرفت” هیچکس دوست ندارد که بگوید در آن شرایط، چه کسی اگر بود نمیپذیرفت و هیچکس نمیخواهد ببیند که اصلاحطلبان در یکی از اولین اقدامهای خود در مجلسی که محافظهکاران از بیم آن خواب نداشتند و جامعهی پر مشکل ایران چشم به آن دوخته بود، چرا به جای آوردن هر لایحه و طرحی برای گشودن گرهای از مشکلات انبوه مردم، قانون مطبوعات را چون شمشیر دموکلس بر استبداد وحشت زده نازل کرد و در حالی که قدرت دفاع از اقدام خود را نداشت، چنان جبهه بیهوده ای را گشود؟ شاید در خارج از کشور، کسی به اندازهی من از اصلاحات و همان اصلاحطلبان دولتی دفاع نکرده باشد. به آن دفاع پایبندم و خود را محق می بینم؛ اما در همان زمان این حرکت اصلاح طلبان را نسنجیده دانستم و بسیار جاها هم بیان کردهام.
دوستان منتقد کروبی از جمله دوست ندارند به یاد بیاورند که وقتی نمایندهی مردم همدان که با رأی مستقیم مردم خود فقط شش ماه بود که به مجلس راه یافته بود، زندانی شد و در شهر خودش ده تا مغازه هم به حمایت از او بسته نشد، کروبی وقتی دید با هیچ حرف و سخنی نمیتواند آزادی او را باز بیابد، در مقام رئیس مجلس تهدید به ترک مجلس و استعفا کرد و آزادی نمایندهی زندانی تنها حاصل شهامت و پیگیری او بود.
دوست ندارند به یاد بیاورند که وقتی هاشم آقاجری به اعدام محکوم شد، در حالی که گروههای فشار و عوامل سرکوب، روزی یک نمایش “اعدام باید گردد” به راه می انداختند و از روحانیون و علما تصدیق می گرفتند،او در مقام رئیس قوهی مقننه و در لباس روحانیت شدیدترین حمله را به منشأ صدور حکم انجام داد و رسماً حکم اعدام آقاجری را “شرمآور” نامید!
یکی از درخشانترین فصلهای اصلاحات دوم خردادی، “مجلس ششم” بود که شیرین عبادی در بارهاش گفت: “یکی از شریفترین مجالس بعد از مشروطیت است.” و کروبی ریاست این مجلس را داشت و همواره در آن جایگاه و پس از آن نیز از حقوق شهروندی همهی آسیبدیدگان دفاع کرد و همین مصداق یکی دیگر از ادعاهای کرباسچی در باره او است و آشکارتر از آن است که نیاز به ذکر شواهد داشته باشد:
”مهدی کروبی در تمامی این سالهایی که همه سکوت کردهاند، همیشه در دفاع از حقوق شهروندان در صحنه بوده و مدافع حقوق شهرندان است.” این راست است و فارغ التحصیلان ادوار تحکیم و دفتر تحکیم وحدت که امشب بیانیهی شجاعانهشان در توضیح همین مورد در شخصیت کروبی منتشر شد، گواهان صالح این مدعا هستند زیرا که موجودیتشان در رفت و آمد به دادگاهها و سپری کردن ایام در بازداشتگاهها گذشته است.
کروبی نشان دادهاست که باکی از دشنام و تهدید و تکفیر ندارد و موقعیت نسبتاً با اهمیت او هم به عنوان یک روحانی مؤثر در امور کشوری، اجازه بسیاری پرده دری های گروههای آشکار و نهان فشار را نخواهد داد و این نه تنها فرصتی برای او که امکانی برای ثبات و ارامش در بستر انجام امور است. این امکان فرصت دمی آسودن در این جامعه پرتنش ما فراهم می کند و اجازه می دهد تا ثباتی که کمترین دموکراسی و توسعه به وجود آن نیازمند است برقرار شود.
اما استناد دیگر کرباسچی به توانایی کروبی، شاید مهمترین دلیلی باشد که در انتخاب هر رئیس دولتی و در هر شرایط مفروضی باید نقش بازی کند. او می نویسد:
“چون به اداره کشور براساس برنامه اعتقاد دارم و مهدی کروبی کسی است که با برنامه های شفاف و مصداقی به میدان آمده است (و یک تیم 50 نفره تدوین برنامه های او را به عهده دارند) برنامه هایی برای همگان از حفظ محیط زیست تا توسعه و بهبود وضعیت مناطق محروم، از اصلاح قوانین تا بسط آزادی و حقوق شهروندان، از تامین امنیت برای مردم تا تامین امنیت برای رشد و تقویت جامعه ی مدنی ؛ برنامه هایی برای رفع تبعیض از زنان (از حقوق زنان تا زنان سرپرست خانوار و زنان خانه دار)، برای رفع تبعیض از اقوام ایرانی و اقلیت های مذهبی، برای دانشگاه و دانشجو (از اساتید و کارکنان دانشگاه تا دانشجویان آزاد و سراسری و…)، برای کارگران، معلمان، پرستاران، اصناف و بازار، برای آزاد سازی فضای فرهنگ، اندیشه، ادبیات و هنر، برنامه هایی برای بازگرداندن اعتماد به مردم، برای کار و مسکن و ازدواج، برای ایجاد نشاط و امید در جامعه، برای رفع تحریم های بین المللی علیه ایران، برای بازگرداندن اقتدار ملی ایران در سطح بین المللی برای سازندگی و توسعه همه چانبه و در یک جمله تغییر برای ایران. “
این مورد اما امری نیست که من به عنوان شهروندی که زندگی اش در خوب و بد سیاست های نظری گذشته است، شخصاً به آن آگاهی داشته باشم. اما اینجا شهادت دهنده خود گواه قابل تأملی برای پذیرفتن این شهادت است!
غلامحسین کرباسچی یکی از تواناترین و پی گیر ترین مدیران اجرایی است که کشور ما لااقل پس از انقلاب به خود دیده است ست. به عنوان یک شهروند تهرانی که پس از انقلاب در سفر به هر کجای ایران شاهد توقف کمترین امور ساخت و نگاهداری آبادی و آبادانی های کشور بود، در سفری که در نوروز سال شصت و هشت با جمعی از دوستان به اصفهان کردیم ناگهان شهری را دیدم که انگار از نو متولد شده است! در برخورد با اهالی هم می دیدی که چطور به شهر و شهرداری خود غره هستند! همان سال شصت و هشت بود گمانم که با چهره عبوسش به شهرداری تهران آمد و در مدت زمان کوتاهی رنگ و شادابی را به چهره پایتخت در رکود و کدورت فرو رفته ما نشاند. تهرانی ها به یاد دارند روزانه شاهد بودند که گرد و زنگ و خاک از برگ درختان تا کوچه و خیابان ها برگرفته می شد، زباله ها از محدوده شهر به سرعت های باور نکردنی محو می شدند. وآسفالت های خیابانها مرمت می شد. به گوش خودم در نماز جمعه تهران شکایت خطیب جمعه را از رادیو شنیدم که می گفت: “برادران ما دارند در فلسطین می میرند ما “زیباسازی شهر تهران را می خواهیم چه کنیم؟” از امام جمعه که گمانم آیت الله “امامی کاشانی” بود شنیدم که می گفت: من به این جوان می گویم زندان اوین هم هست ها….
هم شهادت چنین عنصر اجرایی مجربی بر کارایی کروبی ارزشمند است و هم حضور و همگامی این دو با هم.
ای کاش زنان ایرانی نیز که مهر خود را به مطالبات و طرح های این دوره از انتخابات زده اند و خود نیز همچون دانشجویان از قربانیان دائمی تبعیض و خشونت و بی قانونی هستند، توان و نیروی سازنده خود را در این دور ازانتخابت به امکانات و توانایی های مهدی کروبی پیوند بزنند.