بــا اوجگیری انتقادات اقتصادی از دولت نـهـم، انـتــظار میرفــت تــصــمــیــمسـازان و تـصـمـیـمگیـران اقـتـصــادی در ایــن دولــت در مـقـام پاسخگویی برآیند. اما تاکنون پاسخ قابل اعتنا توسط این گروه از دولتمردان ارائه نشده است. البته میتوان حق را به آنها داد زیرا مدیران اقتصادی دولت اگر بخواهند براساس استانداردهای شناخته شده علمی اظـهارنظر کنند احتمالاًچارهای جز تکرار سخن منتقدان نخواهند داشت که در آن صورت قاعدتاً فرجام چهار مدیر برکنار شده - دو رئیس کل بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و رئیس سازمان مدیریت - در انـتـظـار آنـهـا خواهد بود.پس شاید بهتر باشد پاسخگویی به عهده کسانی قرار گیرد که نه تخصص اقتصادی دارند و نه مسئولیت آنها مرتبط با این حوزه می باشد. در ماههای گذشته برخی مشاوران فرهنگی و مذهبی رئیـسجمهور این وظیفه را به دوش گرفته بودند اما در جدیدترین نمونه، وزیر ارشاد به میدان آمده و تلاش کرده است با ارائه آمار و ارقام، یک تنه پاسخ دهها سیاستمدار و اقتصاددان از جناحهای گوناگون در زمینه نحوه مصرف300 میلیارد دلار درآمد نفتی در چهار سال اخیر را بدهد. ممکن است کسی سوال کند «آیا صفار هرندی تاکنون به منتقدان خود در حوزه سینما، نشر، کتاب و مطبوعات، تئاتر و سایر عرصههای فرهنگی جوابهای قانع کننده داده است که اکنون با فراغت از انجام آن وظیفه، به پاسخگویی سیاسی - اقتصادی در برابر متخصصان حوزه سیاست و اقتصاد برخاسته است؟» پاسخ به بـخـشی از این سوال برای دست اندرکاران امور فرهنگی آشکار است. ورود صفار هرندی به کارزار سیاسی با منتقدان احمدی نژاد هم موضوع جدیدی نیست که موجب تعجب گردد. وزیر فعلی ارشاد از 5 سال قبل به روشنی در این بخش مشغول فعالیت بوده است. نخستین بار او در سال 1383 - یک سال قبل از انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری - در یک محفل شناخته شده به سخنرانی پرداخت و رسماً پیشنهاد حذف عناصر با سابقه دو جناح - یا به تعبیر خود او بزرگان دو جناح - از عرصه مدیریت کشور را مطرح نمود. صفـار هـرندی در همان سخنرانی، حضور مدیرانی چون احمدینژاد را موجب حل بسیاری از مشکلات دانست. پس به جای پرداختن به حواشی، بهتر است آقای صفـار هـرندی را به عنوان قدیمی ترین سخنگوی «مدیریت احمدی نژادی»« مورد خطاب قرار داد و از او پاسخگویی به برخی سوالات دیگر را خواستار شد.وزیـر ارشـاد در جـدیـدترین پاسخ خود به کسانیکه سراغ 300 میلیارد دلار درآمد نفتی و محل هزینه آنرا می گیرند به جای پاسخگویی صریح،به جوابگویی »نقضی« پرداخته و محاسباتی انجام داده تا ثابت کند در چهار سال اول از نخست وزیری میرحسین موسوی، درآمد واقعی کشور بیش از 500 میلیارد دلار بوده است. استدلال «وزیرمهندس» که مسئولیت «فرهنگی»دارد و بار پاسخگویی «اقتصادی» را به دوش گرفته، آن است که ارزش واقعی 96 میلیارد دلار درآمد نفتی در سالهای 60 تا 66 ، معادل حداقل 450 تا 500 میلیارد دلار به نرخ امروز بوده و حتی ممکن است تا700 میلیارد دلار هم قابل افزایش باشد! او بدون آنکه مشخص کند رقم 96 میلیارد دلار را از کجا محاسبه کرده خواستار آن شده است که با گذشت 25 سال از آن دوران، مسئولان مربوطه به مردم گزارش دهند با این همه پول چه کرده اند؟ البته کسی نباید از این حامی جدی دولت گله داشته باشد زیرا از عالی ترین تا پایین ترین سطوح مدیریتی دولت نهم، نمی توان کسی را پیدا کرد که در آن دوران حتی تصدی مدیریت های دسته چهارم و پنجم را به عهده داشته است. چنین مدیرانی ناچارند برای ارزیابی امروز و گذشته ، به گزارش هایی اعتماد کنند که توسط عده ای خاص برای آنها تهیه می شود و ایشان نیز در سخنرانی های عمومی به همین گزارش ها استناد می نمایند. یک روز یکی از این »گزارشگران« مدعی می شود »افزایش قیمت کالاها در کشور ناشی از تصمیم غلط یک نفر در کارخانه شیر است که با گرانی 30 تومانی شیر به گرانی ها دامن زده است.« روز دیگر هم لابد بر اساس مبانی مشابه، درآمد 96 میلیارد دلاری کشور در سالهای 60 تا 64 را کشف می کنند و با ضرب کردن آن در 5 یا 8 ، به رقمهایی از 450 تا 700 میلیارد دلار میرسند! آنگاه همین آمار در اختیار تریبون داران دولت نهم قرار میگیرد تا از آن برای کاربردهای تبلیغاتی خود استفاده کنند. آقای صفار هرندی و همکاران بالادست و پایین دست او در آن دوران و دو دهه بعد از آن، در عرصههای مدیریت عالی کشور دستی نداشتهاند اما میتوانند در کوچه و خیابان به سراغ کسانی بروند که دهه چهارم عمر یا دهههای بالاتر از آن را سپری مینمایند و از آنها بپرسند: 1-در آن دوران، کشور ما با چه حادثهای درگیر بود؟ 2-متوسط وضعیت معیشت مردم نسبت به دوران فعلی چگونه بود؟ 3-در دوره اول نخستوزیری، مهندس موسوی توسط چه کسی انتخاب شد و مقام مافوق او چه کسی بود؟پاسخ به سوال اول و دوم ،بسیاری از ابهامات را برطرف خواهد کرد زیرا دوره اول نخستوزیری موسوی مصادف با سختترین روزهای جنگ بود و بخش عمده درآمد کشور صرف آن میشد. در عین حال بسیاری از مردم رضایت بیشتری از وضعیت معیشت خود - نسبت به امروز- داشتند. پاسخ سوال سوم نیز برای کسانی که تلاش میکنند واقعیتهای سالهای نخست دهه 60 را به فراموشی بسپارند مفید خواهد بود.
اگر پیشنهاد نگارنده توسط آقای وزیر و همکاران ایشان در دولت انجام شود آنها از مواجهه مجدد با انتقاد گزنده رئیس صدا و سیما نیز معاف خواهند شد. ضرغامی 2 سال پیش که با ادعای احمدینژاد در خصوص دامن زدن رسانهها به گرانی مواجه شد، اظهار داشت: «آقای رئیسجمهور در منابع اطلاعاتی خود تجدیدنظر کنند. وقتی مردم در کوچه و خیابان گوشت را کیلویی 6 هزار تومان خریداری میکنند ما نمیتوانیم از قیمت 4 هزار تومانی گوشت در رسانه ملی حرف بزنیم». که آقای موسوی رقم دقیق درآمدها و هزینههای دولت خود و سهم جنگ در آن را اعلام نماید. مسئولان دولت نهم هم که اعلام کردهاند «هیچ چیزی از مردم مخفی ندارند» آمار مشابه در اختیار افکار عمومی قرار دهند. اگر این کار صورت گیرد قطعا جوانترها نیز مدیریت حاکمان دهه 60 را بر بعضی مدعیان امروز ترجیح خواهند داد. اما قبل از آن، بهتر است آقای صفار هرندی برای رفع ابهام توضیح دهد که «چرا هر گاه قرار است عملکرد دولت نهم، برجسته شود قدر مطلق ارقام، مورد مقایسه قرار میگیرد تا مثلا ثابت شود ارزش ریالی و دلاری پروژههای اقتصادی در این دولت، دهها برابر نسبت به 16 سال قبل از دولت فعلی افزایش یافته است. اما مقامات همه فن حریف دولت نهم هیچگاه در مقام مقایسه به این نکته اشاره نمیکنند که ارزش واقعی یک ریال یا دلار در دهههای 60 و 70 دهها برابر بیشتر از امروز بوده است. درحالی که همین آقایان به جای پاسخگویی در برابر اینکه با “درآمدهای افزایش یافته نفت” چه کردهاید به یاد کاهش ارزش دلار و ریال در سالهای اخیر میافتند»
منبع: آفتاب یزد-28 اردیبهشت