ازهمه جا

نویسنده

گزیده ی فیس بوک به انتخاب هنر روز

مثال واژه ای فانی؛ ایستاده در تاریکی….

یک – هیلا صدیقی :

مرا به خواب زمستانی ببر ، در آغوشی که نفس هایم را شماره می کند و سینه اش با تپش هایم آشناست … مرا در مامن بازوانت جا بده و به خواب زمستانی ببر و کوه خستگی هایم را به گرمی دستانت ذوب کن … بهار که آمد می خواهم چشم بر روی گونه های تو باز کنم

دو–  مینیمال هایی برای زندگی:

خاطره ی پدرم پیچیده لای کاغذی سفید
مثل لقمه ای که سر ِ کار می بری َ ش

درست مثل شعبده بازی که از کلاهش
خرگوش و برج بیرون می کشد
او از تن نحیفش عشق بیرون کشید
و دو نهر دستانش
آکنده از کردار نیک بود .

Yehuda Amichai یهودای آمیخای
ترجمه :محمد رضا فرزاد

 

سه  -  محسن عمادی:

زنان! مثل واژه‌ای فانی، ایستاده در عریانی

که جامه‌هاشان را

پرتاب کردند به بازوان شهوت‌مان

و گفتند:

من عشق نیستم!

هولان

چهار – مریم منصوری :

دوست داشتن که شاخ و دم ندارد
اگر داشت
من دیو کوچکی بودم
که عاشقانه تو را دوست دارد
گاهی ز ل می زنم به این عکس، به خنده ی پسرک. به شیطنت و دوست داشتنی که توی چشم هایش موج می زند. قربان صدقه ی زیر شلواری پیله دارش می روم، قربان صدقه لب و لوچه کثیف اش. دلم ضعف می رود برای این خنده ش، برای حسی که توی چشم هایش و لبخندش پنهان شده. دوست داشتنی که اگرچه بچه گانه است، اما پررنگ است. و بعد نگاهم می چرخد روی این همه خوشبختی دخترک. به این همه لبخند پررنگ و عشوه و موهای ژولیده اش حسودی ام می شود. من به عشق این دو تا فینگول حسودی ام می شود. من به همه چیز این عکس حسودی ام می شود.
شعر:افروز ارزه گر….

عکس: حمید سلطان آبادیان

 

پنج– کارتون با طعم لیمو :


شش–کلک خیال انگیز:

قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده
حروف «عشق» به خطّ‌ِ عتیقه خشک شده
دوباره زخم تو گُل کرده «دوّم» ماه است
زمان به‌روی «دو و دَه دقیقه» خشک شده
کنار پنجره‌ای، ماه می‌وزد… داری
به سمت کوچه نگاه عمیقِ خشک شده
از آن قرار برای تو این فقط مانده است:
گُلی که بر سر جیب جلیقه خشک شده
هجومِ خاطره‌ها… چشم‌های تو بسته‌اند
و دست‌های تو روی شقیقه خشک شده
برای «عشق» تو سرمشق تازه می‌خواهی
قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده

نجمه زارع

 خط : استاد اسرافیل شیرچی

هفت  – مجله ی فیلم:


شکستن پیوند بین صدا و منبع صدا در درخت گلابی

روند فیلم درخت گلابی با روایتگری پیش می رود. روایت از خاطرات. خاطرات یک مرد پنجاه ساله از دوازده سالگی اش. صدای راوی، صدای مرد پنجاه ساله است، اما قهرمان داستان پسری دوازده ساله. افعال روایت مضارعند، یعنی روایت در زمان حال برای پسر دوازده ساله رخ می دهد ولی صدا، صدای مردی است پنجاه ساله. انگار نوعی فلاش فوروارد صوتی داریم. درخت گلابی از جمله فیلم هایی ست که در آن، فیلمساز، پیوند عِلی- معلولی بین صدا و منبع صدا را می شکند. در صحنه هایی که محمود شایان، روایتگر و شخصیت اول داستان، با صدایش روایت می کند (صدای ضبط شده یا همان voice over) صدایش رواییِ ذهنی (subjective diegetic) است. یعنی آوایی که قرار است خودش تجربه کند، اما تنها در ذهنش. ولی اکنون، ما نیز به عنوان محرمِ داستانش، با او در شنیدن این آوا همراه شده ایم.