دلفین مینویی
سیاست جدید امریکا در قبال تهران به تدریج و بدون برنامه ریزی درحال شکل گیری است. باراک اوباما در زمان انتخابات ریاست جمهوری گفتگو با ایران را یکی از عناصر اصلی کاندیداتوری خود قلمداد کرد. این درحالی است که تنها ۴ ماه به انتخابات ریاست جمهوری ایران باقی مانده و احتیاط همچنان حرف اول را می زند.
انتصاب دنیس راس به سمت مشاور ویژه هیلاری کلینتون در خلیج فارس و آسیای جنوب غربی که ابتدا به نظر می رسید به عنوان نماینده ویژه امریکا در ایران به منطقه اعزام شده، مثال آشکاری از این احتیاط است. دنیس راس، به عنوان مذاکره کننده سابق بیل کلینتون در خاورنزدیک و یکی از مؤسسان گروه “اتحاد علیه ایران اتمی” از دید برخی ناظران، مواضعی نزدیک به لابی طرفدار اسراییل دارد.
استیو کلمونس، کارشناس در بنیاد امریکای نوین که یک مرکز تحقیقاتی ترقی خواهانه در واشنگتن محسوب می شود، در وبلاگش می نویسد: “این یک رویکرد حساب شده و متعادل است و باید بدون صدمه رساندن آن را به کار بست.” از نظر او، اگر قرار است دنیس راس به طور مستقیم نقش نماینده اعزامی را ایفا کند، “این موضوع می تواند بهانه خوبی برای ستاد انتخاباتی پوپولیستی رییس جمهور ایران [محمود احمدی نژاد] در انتخابات ژوئن محسوب شود، زیرا در ایران بدین شکل استنباط خواهد شد که اوباما در مورد تغییر استراتژیک در روابط با ایران چندان جدی نیست”.
پل ریشتر در تحلیلی که روز چهارشنبه در لوس آنجلس تایمز به چاپ رسید، به تصمیم طرفداران اوباما اشاره می کند که نمی خواهند در سیاست جدید امریکا شتاب کنند و بیشتر مایلند مقدمات مذاکره با ایران که هنوز محتویات آن مشخص نیست شامل مرور زمان شود.
موضوع این تحلیل در سرمقاله دیوید ایگناتوس که روز گذشته در واشنگتن پست به چاپ رسیده نیز مورد بحث بوده است. در این سرمقاله آمده بود که مسؤولان کاخ سفید در مورد ایران با شخصی به نام “لی هامیلتون” که به دلیل مواضع میانه روش معروف است مشاوره می کنند. وی همان شخصی است که سال ۲۰۰۶ در زمانی که گروه مطالعاتی عراق را مدیریت می کرد، پیشنهاد مداخله حکومت ایران در مسأله عراق را داده بود. به نوشته ایگناتوس، هامیلتون از آن دسته کسانی است که طرفدار نزدیک شدن تدریجی اند، درست به مانند حالتی که در گذشته با اتحاد جماهیر شوروی پیشنهاد و اجرا شده بود.
حال باید دید مذاکرات مقدماتی به چه شکلی انجام خواهند شد و البته این درحالی است که تجسم یک مذاکره مستقیم بین اوباما و احمدی نژاد یا اوباما و علی خامنه ای کاملاً غیرمحتمل است. به گفته هامیلتون و به نقل از ایگناتوس، واشنگتن برای آغاز مذاکرات باید مواردی را رعایت کند: “احترام ما را در قبال مردم ایران نشان دهد؛ از سیاست تغییر حکومت چشم پوشی کند؛ به دنبال فرصت های مناسب برای مذاکره بر سر مسایل متفاوت باشد؛ نگرانی های امنیتی و همچنین خواسته های هسته ای ایران را به رسمیت بشناسد”.
ولی دولت امریکا همچنین باید با مسأله دیگری کنار بیاید و آن خویشتن داری برخی اعضای کنگره، مقامات اسراییلی و اعراب میانه رو است که دید خوبی از دورنمای گفتگو و مصالحه بین ایالات متحده و ایران ندارند…
به علاوه، سؤال بزرگی در این زمینه باقی می ماند: چگونه مذاکرات را شروع کنیم؟
تعداد و تنوع موضوعات برای آغاز مذاکره بسیارند: مسایل بشری – به عنوان مثال ناپدید شدن رابرت لوینسون، شهروند امریکایی، در ایران؛ دیپلماتیک – پیش بینی افتتاح یک دفتر حافظ منافع امریکا در تهران [که درحال حاضر به عهده سفارت سوئیس است]؛ افغانستان – پرونده ای شناخته شده از دو کشور که قبلاً در سال ۲۰۰۳ روی برخی نکات آن با یکدیگر به مذاکره نشسته اند.
در حال حاضر ایده های متعددی را می توان پیشنهاد کرد، ولی همچنان در ابهامات باقی مانده ایم، چه در جناح امریکا و چه در جناح ایران.
منبع: فیگارو، ۲۷ فوریه