افشای طرح جدید

غلامحسین الهام
غلامحسین الهام

نتیجه عمل صالح جامعه ما امروز بارز شده. اما این عمل چه بود و نتایج آن چه شد؟ اجازه بدهید یک مروری کنیم بر وضعیت فتنه هایی که در مقابل انقلاب اسلامی صورت گرفت خصوصا فتنه اخیر که رقم خورد. دشمن از براندازی سخت نظام مایوس شد. اقداماتی که اینها در جنگ هشت ساله انجام دادند، کم از استفاده از بمب اتم نداشت.

 سخت‌ترین مقاومت در برابر این جریان بود. خوب این براندازی های سخت شکست خورد باید این تجربه را به کار می گرفتند که آن چیزی را بزنند که باعث شد مردم این سختی ها را تحمل کنند یعنی هشت سال دفاع ناشی از سلاح و تجهیزات نبود، باور و ایمان بود. این باور باید مورد هجمه و صدمه قرار گیرد؛ چیزی که رهبری فرمودند: جنگ فرهنگی، جنگ فرهنگی یعنی جنگ نرم که با باورها کار دارند؛ مغزها را هدف قرار می گیرد؛ فکر را هدف را می گیرد؛ انسان ها با باورها حرکت می‌کنند توجه قرآن هم به باور ها بیشتر از اقدامات مادی است همین آیه “فالینظر الانسان الی طعام” یعنی انسان باید به غذایش توجه کند یا تعابیری که ائمه در مورد این آیه نقل کرده اند؛ گفته اند که انسان نگاه کند از کجا تغذیه فکری می کند. از کجا علمش را اخذ می کند که از غذای جسم مهمتر است. اگر باور تغییر کند انسان تغییر می کند. از یک سو کار کردن روی این باور سخت است؛ از یک طرف موثر است. چون اگر آدم عوض شد، خیلی چیزها عوض می شود.

جنگ فرهنگی همین را دنبال می کرد. در این جنگ باید در بیرون، نظام را ناکارآمد می کردند که بگویند نظام توان پاسخگویی به نیاز دنیوی مردم را ندارد اسلام هم نفی نکرده که باید دنیای مردم را آباد کرد و هدف را آخرت گرفت اما نباید دنیا را فراموش کرد اگر دنیا نباشد آخرتی نیست، این دنیا باید با عدالت و ارتقا و پیشرفت و بهره مندی از مظاهر مادی نعم دنیایی ساخت. اگر حکومت نتواند دنیای مردم را بسازد، ناکارآمد جلوه می کند و مردم از آن مایوس می شوند. بعد فضا برای ایجاد نظام های ضد مردمی و اسلامی فراهم می شود، پس باید حکومت کارآمد باشد. کارآمدی هم همین ایجاد عدالت و پیشرفت جامعه است. این، با کار و خدمت مهیا می شود، دوم اینکه باید ذهن و باورهای انسان از ارزش‌های متعالی که بر اساس آن این حرکت انقلاب شکل گرفت لبریز باشد، انقلاب یک ارزش فرهنگی بالاتر دارد. اینکه انسان بداند مادیات را در اختیار معنویات به کار گیرد خود این یک عمل فرهنگی است. نفس اینکه باید در برابر ظلم ایستاد یک عمل فرهنگی است. آنچه در انقلاب اتفاق افتاد یک عمل فکری و فرهنگی بود. لذا می خواستند آن را خراب کنند باید ارزش‌ها برگردد و زمانی که برگشت یک سری باورهای جدید جایگزین می شود. اگر این شد، نظام های سیاسی هم تغییر می کند ما این موج را در طول انقلاب داشتیم خصوصا بعد از فوت امام این حرکت شکل گرفت. لذا مهمترین ابزار دشمن تغییر گفتمان های دولت ها و انقلاب است با این طریق نفوذ دشمن فراهم می شود بعد از امام تاثیر عملی این حرکت را در دولتها دیدم یک سری مسئولین سیاسی داشتیم، این تهاجم فرهنگی قبل از اینکه روی مردم اثر کند روی کارگزاران حکومتی اثر گذاشت یا اینکه بارز شد که تغییر کردند.

اگر کارنامه انقلاب را از لحاظ اشخاص مرور کنید و آدم ها را تجزیه و تحلیل کنید، تحت تاثیر شخصیت افراد هم قرار نمی گیرم امام علی(ع) گفت حق وباطلی هست و هر کدام اهلی دارد، آدم را باید با حق محک زد، حق را بشناسیم و با معیار بسنجیم هر کس دور این معیار چرخید می شود بر حق، ما هم ملاک های حق را داریم.

یک آقای هاشمی داریم که شخصیتی دارد در 57 که بحث های عدالت اجتماعی و غیره را پیگریی می کند یک شخصیتی دارد در دهه آخر 60، همین آدم را در76 ارزیابی کنید، از 83 که دوباره به صحنه باز می گردد بازهم ارزیابی کنید ببینید که این یکی منحنی خطی است یا سینوسی است، یک معیار هم داریم، حق هم یک تجلی عینی دارد و آن هم ولایت است، مرعوب شخصیت هم نشوید، فلسفه آقایی و آقازادگی را کنار می گذاریم و حق را می سنجیم، امام هم گفتند که من افرادی را تایید کردم ملاک من در تایید اینها تعهد به اسلام بوده بعد احساس کردم اغفال شدم، بعدا فهمیدم ملاک حال فعلی افراد است، این وصیت مانده برای ما، خیلی مهم است که امام رهبر بر حق، افرادی را تایید کند، مهمتر این است که این ملاک ها را حفظ کند، خوب ما این تغییر گفتمان را در این شخصیت ها ببینیم، انقلاب با نوساناتی مواجه شد، در ظاهر کار گفتمان های دولت ها تغییر کرد، سازندگی، اصلاحات، قبل از اینها وجه قالب عدالت بود، در اینجا یک آدم هایی همیشه هستند و ثابت اند، مثل تیم کارگزاران، در گفتمان عدالت هستند، در سازندگی هستند در اصلاحات هستند، این چه ملاکی است، درست است که برخی می گویند ما نوکر آقاییم، ملاک برای آن‌ها مهم است، این نوسان ملاک ها برای آنها سوال است، چه می‌شود که در تحولات گفتمانی اینها همیشه هستند، نظام عوض شده؟ مردم عوض شده اند؟ این ها عوض شدند؟ چی تغییر کرده است؟ نظام که هست و مردم هم هستند، لذا باید اینها خود را شفاف کنند اگر این کار را نکند یک موجی از نفاق، فراگیر خواهد شد، و اینجا شبهه ها پیش خواهد آمد و فتنه از اینجا بروز می کند.

این مشکلی است که ما داشتیم، خیلی آدم ها تند تند تغییر گفتمان دادند، تغییر فکر دادند اما بر اساس شرایط خود را همان آدم قبلی نشان دادند، اعتبارشان را از امام گرفتند ولی حرکتشان حرکت قبلی نبود. گفتند ما در پرتو امام بزرگ شدیم. ما در محضر امامیم، آمدند جلوتر دیدند هیچ نسبتی رفتارشان با امام ندارد، این دوگانگی و نفاق است، ما مشکلی داشتیم که عده ای تلاش کردن بر اساس فضا خود را به گونه ای نشان دهند که جلب رای بکند در عمل راه دیگری رفتند.

در عمل شاهد بودیم در دوره سازندگی و اصلاحات به نحو تکاملی خط تغییر نظام از درون دنبال شد، اشکال مختلف، یک وقت امام گفت تفکر بسیجی ابزار فلاح و رستگاری کشور است، یک وقت بعد از امام اوایل دهه هفتاد یادتان هست که آقای هاشمی در نماز جمعه گفت، حزب اللهی های جولونبر، بسیجی های چسبیده به بیل، تفکر بسیجی تفکر نوک دماغ بین است و فهم سازندگی را ندارد، لذا باید حذف شوند تا کشور پیشرفت کند، به تدریج دیدیم که ارزشها چیزهای دیگری شد، در سیاست خارجی مسایل به گونه دیگری بروز کرد جلوتر آمدیم در اصلاحات شفاف تر شد، گفتند ولایت فقیه، شورای نگهبان، بسیج و غیره، این سمبل های اساسی را تخطئه کردند و می خواستند حذف کنند، بعد به تدریج گفتند ما به سمت فرهنگ تغییر نظام می رویم کنشهای جابجایی نظام، که نظام اسلامی به نظام دموکراتیک تبدیل شود، گفتمان توسعه و دموکراسی جایگزین گفتمان عدالت و حق و انقلاب قرار گرفت، بعضی مسایلی که مطرح شد پیامهای بسیاری داشت، یک حرفی را آن آقایی که امروز جزء اطاق فکر کودتا است که منکر امام زمان است، در اصلاحات گفت، “ما تلاش می کنیم که خمینی را به گونه ای تفسیر کنیم که مخالف با دموکراسی نباشد، خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد برداشتهای ما از سخنان اوست، اما او به هر حال یک روزی به موزه خواهد رفت، و هیچ کس نمی تواند جلوگیری کند، این یک تکامل تاریخی است” آن یکی از مبتکران فکری آنها که در نهایت ازش بابیت و صهیونیسم در می آید، می گوید “فرهنگ شهادت خشونت آمیز است اگر کشته شدن آسان شد کشتن هم آسان می شود” مهاجرانی که امروز به این روز افتاده می گوید “سر دادن شعار مرگ و آتش کشیدن پرچم آمریکا زشت و خشونت بار است” خود خاتمی می گوید “اگر حجاب مانع بروز شخصیت زن شود قطعا مضر است مشکلی نیست” از این دست مقوله ها در تبیین دیدگاه فکری آنها که صراط مستقیم را به صراط های مستقیم تغییر دادند زیاد است کدیور می گفت ائمه و امامان تنها در کلیات اسوه اند، و لذا با این گفتنمان آمدند که نظام را تغییر دهند و یک کمی هم عجله کردند، تند هم آمدند کودتای 18 تیر را به راه انداختند که از دل وزارت کشور هدایت می شد، خشن ترین رفتار را انجام دادند.

در دوره آقای هاشمی آمدند گفتند رئیس جمهوری وی مادام العمر شود، هاشمی دائم بماند که رهبر جلوی آن را گرفت، بعد در دوره ششم، مجلس را به دست گرفتند و برای دوره هفتم گفتند جلوی انتخابات را می گیرم چون ما توی آن نیستیم، یعنی تعطیل انتخابات توسط کسانی که شعار دموکراسی می دهند، حالا آمدیم در انتخابات نهم، همه ظرفیت ها به کار گرفته شد که بازگشتی به گفتمان امام انجام نشود، مردم در صحنه آمدند، انتخابات برای اولین بار به دور دوم رسید، این پیام مهمی برای آقای هاشمی داشت، نشان داد که مردم از او برگشته اند، و نمی توانند این کارکرد را قبول داشته باشند، آنهایی که خود را بی رقیب می دانستند خود را به محک گذاشتنند و دیدیم که چقدر از ارزشها عدول کردند، درآن دوره هاشمی انقلاب شد هاشمی 2005، این چه نسبتی داشت با انقلاب را نفهمیدیم.

خوب حالا شما آقای هاشمی رای نیاوردید که نشان داد مردم شما را نمی خواهند، دور دوم هم این را نشان دادند، خوب اینها باید این واقعیت را می فهمیدند، در این دوره می خواستند فضا را بشکنند و نگذارند در این دوره نظام به جای اصلی برسد، در این دوره شعارهای انقلاب برنده شد. رهبری از گفتمان عدالت خوشحال شد و در همان دوره نهم هم فرمودند که اگر احمدی نژاد پیروز هم نمی شد، از این جهت که ارزشها ی امام و انقلاب را زنده کرده خود پیروزی است، ببینید چقدر رهبر در تنگنا قرار گرفته بودند که احیای شعار عدالت را هم پیروزی می دانستد، این نگرانی ایشان از اشرافیت در دولت است، نگران فراموش شدن ارزش ها است، دولت ها را در کارشان حمایت می کردند، حمایت مقام معظم رهبری از دولتها همیشه بوده چون دولت ها نمی تواند بدون حمایت کار کنند اما نگاه ایشان به دو دولت سازندگی و اصلاحات از نظر فکری و گفتمانی انتقادی است، رهبر را در عصر هاشمی ببینید که چقدر جوش اشرافیت، دنیا گرایی، عدالت را زدند، اما نسبت رهبر با دولت نهم از نظر گفتمانی حمایت است، حمایت گفتمانی به طور خاص بارز است، این یک اتفاقی بود که صورت گرفت، این بدین معنا نیست که دولت نهم از آسمان آمده اتفاقا از زمین روییده است، این نیست که ضعف نداشته باشد، جهت گیری اصلاح شد و مهمترین اطمینان خاطر مردم به خاطر تغییر گفتمان بود که تغییر رفتار را موجب شد.

خوب خیلی در این دوره فشار آوردند، به یک باره برای رویارویی با دولت دهم یک چهره هایی ظهور کردند، از جمله نخست وزیر دوران دفاع مقدس و با شعار نسخت وزیر امام آمد ان هم با دو دهه سکوت، امد در میدان، رقابت همواره در انقلاب بوده است، در انتخابات چه چیزی پایه قرار می گیرد؟ این یکی از الطاف خدا و از اشتباهات اینها بود که آمدند چالش شان را گفتمانی کردند، نیامدند بگویند ما در عدالت قوی تریم، دست آمدند تکیه را به تفاوت گفتمان ها آوردند، چالش شد گفتمانی، اول گفتند ما حافظ و حامی ارزش های امام هستیم، اولین بیانیه موسوی این بود که می خواهم ارزش های امام را به سفره مردم بیاورم، به جای نفت، خوب این خوب است، اما خیلی زود این چالش گفتمانی به دولت مستقر کشانده شد یعنی همه تلاش ها معطوف شد به نفی دولت موجود، این اولین پرسش برای ما بود، آن کسی که دغدغه خط امام دارد نگران گفتمان انقلاب است چرا بعد از دو دهه می آید؟ در دوره ای که این شعارها زنده شد، موسوی از نظر فکری در جبهه هاشمی قرار گرفت و از او حمایت کرد، خوب اگر دغدغه اندیشه امام دارید چرا آن روز که اندیشه امام در خطر بود، تو در آن جبهه بودی؟ حالا وقتی آمده ای که مردم به این گفتمان امید پیدا کرده اند، در حالی که این امید ایجاد شده است، دولتی برآمده با همین پرچم و شما هم درست در مقابل همین دولت صف آرایی کردید این دولت که همان گفتمان امام را داشت.

لذا اینها مشکل گفتمانی با دولت داشتند؟ چرا چالش گفتمانی؟ می شد چالش اینها کارکردی باشد که بگویند مثلا ما در جهت خدمت به روستاها بهتریم برای مبارزه با فساد همین طور اما خیلی زود آمدند به تخریب این بنیانها پرداختند، سفرهای استانی زیر سوال رفت، سیاست خارجی که با یک قوتی پیش رفت خفت بار نامیده شد، حداقل ما خاکریز دشمن وآمریکا را از پشت مرزهایمان تا آمریکای لاتین عقب رانده بودیم، فضای انقلاب در دنیا پا گرفت، توجه مردم در همه جای دنیا به امام معطوف شده است، و این یک موفقیت بود، در زندگی مردم هم احساس رضایت پا گرفته است و اعتماد عمومی هم بالا رفته بود، تجمل و اشرافیگری بد بود، اینها آمدند به همه اینها حمله کردند، کسانی در گفتمان این آقا جمع شدند، که مورد حمایت آمریکا و اسرائیل و انگلیس بودند و یک باره رسانه های شیطانی حامی اینها شدند، از یک سال پیش بی بی سی فارسی تدارک این جنگ را انجام داد، آیا اینها با امام اند، زود این مساله بروز کرد اگر روی گفتمان تاکید نمی کردند دو تا مشکل پیدا می کردند، اینها می خواستند توده مردم را جذب کنند، دیدند مردم متمایل به گفتمان دولت مستقر هستند باید اعتماد آنها جلب می شد، از طرفی هم دنبال یک رای خاکستری بودند که این با آن قبلی نمی خواند، امر بر مردم مشتبه شد، در رقابت های انتخاباتی یک جرقه ای خورد و مرز بندی ها مشخص شد، اتفاق سال 76 نیافتاد، در آن سال عده ای فکر کردند گفتمان جدید از گفتمان دولت هاشمی فاصله می گیرد، و لابد خاتمی پرچمدار گفتمان مقابل است، اما طولی نکشید که مشخص شد این دولت هم از دامن آقای هاشمی در آمده است، هاشمی خودش گفت که معمار اصلاحات من هستم، اما آیا اگر مردم می دانستند که معمار هاشمی است می آمدند پای کار خاتمی؟ یک اتفاق در این دوره افتاد، و آن هم مناظره احمدی نژاد بود در مناظره مرز بندی مشخص شد، احمدی نژاد یک سوال کرد و آن سوال همان میوه ممنوعه بود، گفت نسبتت با هاشمی چیست؟ اگر موافقی که هیچ، اگر مخالفی خوب چرا در مدت این سالها سکوت کردی، احمدی نژاد گفت که مشکلم تو نیستی روسای آن دولتها در برابر من قرار گرفته اند.

سوال کرد که آقازاده های آنها چه می کنند، اموال و املاک اینها از کجاست؟ اینها همه در حد پرسش مطرح شد و همین پرسش جرقه را زد و مرزبندی ها مشخص شد و آن گفتمان خود را در برابر این گفتمان باخت چون تصنعی بود و به چیز چیز افتاد. یعنی همه چیزشان فروریخت و مردم هم دریافتند، عیبی نیست که کسی شجاع باشد و حرفهایی را بگوید، مرزبندی ها را در جامعه روشن کرد، این شفاف سازی باعث حضور مردم در صحنه شد، نمی گویم نمی دانستند ولی برایشان شفاف شد.

نامه تهدیدآمیز به رهبر

شخصیت موسوی که امروز شناخته شده است قبل از مناظره در بین مردم اینگونه نبود، من که خودم اینقدر باور نداشتم که این آدم اینی باشد که در دی 88 می بینم. در این حد و به این سرعت سقوط و این مقدار انحراف را من هم باور نمی کنم. این مرزبندی مردم را به صحنه آورد، اینها هنوز مایوس نبودند فکر می کردند که مردم را دارند، مغرور هم شده بودند، به کمک های نامشروع و خارجی، به رانتها و غیره، یعنی رسما هم اینها را بروز دادند. هنوز هم باور نمی کردند، کی تکان خوردند؟ زمانی که شهرستان ها را مشاهده کردند، حس مردم را که ما نان نمی خواهیم عدالت می خواهیم، ارزش های انقلاب را می خواهیم، مردم وقتی این را حس کردند سه روز قبل از انتخابات متوجه شدند و آن نامه را نوشتند، و نظام و رهبر را تهدید کردند، در رهبری ثنویت ایجاد کردند، گفتند بعد از این قضایا دو نفر مانده است، یکی من یکی هم رهبر، اما رهبر فقط یک نفر است، بعد تهدید کردند که این جریان برنده هم شوند ما به کف خیابان می ریزیم، یعنی می گفتند احمدی نژاد را حذف کنید، آن روز ارزیابی شان از فضای مردم واقع بینانه شده بود، آن طراحی هایی که داشتند که یک کمیته انتخابات داشته باشند و در واقع یک نظامی در حاشیه نظام برای خود ایجاد کنند، خوب دیدند که اینجا باختند، امدند روی فاز دوم، فاز دوم این بود که اوضاع را آشفته کنند، لذا دیدیم که همسر همین آقایی که نامه را نوشت گفت اگر موسوی برنده نشد به خیابانها بریزید، ناشی گری کرد، بی بی سی هم همین را می گفت، نشان می داد که این یک برنامه هدفمند است که نقش یک کودتا را بازی می کند نه یک انتخابات را، انگیزه اینها کودتا بود، من گمان می کنم اگر اینها برنده می شدند اصلا تا تنفیذ منتظر نمی ماندند، همانهایی که بعد از انتخابات به خیابانها ریختند به ادارات می ریختند، و همه چیز را تغییر می دادند، و می گفتند ما رای مردم را داریم به همین واسطه می خواستند بنیان های انقلاب را عوض کنند، بعدا که دیدند توفیقی نداشته اند مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند.

در اصلاحات و سازندگی هم این راه طی شد، دیدند با وجود رهبری نمی شود با ولایت فقیه نمی شود لذا گفتند باید اینجا را زد، می خواستند یک رای جدی بسازند تا بر اساس آن سناریوی خود را اجرا کنند و الا دلیلی ندارد که امریکا از اینها حمایت کند.

واقعا یک کودتا بود این کودتا را خدا خنثی کرد، چطور خنثی شد؟ چه شد که ما از این فتنه عبور کردیم؟ امیرالمومنین می فرمایند وقتی فتنه رفع شد تازه می فهمید فتنه چه بوده است، حالا که این فتنه رفع شده من باورم این است که این فتنه بالاتر از هشت سال جنگ تحمیلی بوده است.

بالاترین فریب این بود که نقاب امام زدند، اگر دشمن ناشناس وارد جبهه شد اسیر نیست محکوم به اعدام است، یعنی این به لباس دوست وارد شد، تقلب واقعی آنجا بود، تقلب واقعی زمانی بود که در محتوی شما نمی توانستید جواب بدهید، نظام را متهم به دروغ کردند ولی خود دروغگو بودند.


در این قضایا خیلی از آقازاده ها را به میدان آوردند، آزمون آقازاده ها بود، همه آمده بودند نون پدرهایشان را بخورند، در این انقلاب کسی نان پدر نمی خورد، نوح را خداوند به او خطاب کرد “عملا غیر صالح” عمل صالح ملاک است، در اسلام کجا آقازادگی ملاک است، نسل امام یک نسل فکری است، امام در بیانیه حج گفت فرزندان معنوی رسول الله، مگر مردم ما سید بودند، دل و جان مردم با رسول الله است، همه اینها که در حرکت امام بودند فرزند امام اند، نسبت ما نسبت ژنی نیست بلکه نسبت فکری است، حالا اینها می آیند می گویند من فرزند فلانی هستم، باش، نسبتت با انقلاب چیست؟


یک وقت حافظ گفت “اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد…من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم” حالا هم “اگر آقازاده ها لشکر انگیزند که خون عاشقان ریزند…همه ملت به هم سازند و بنیادش براندازند”.

قوه قضائیه اگر می خواهد جرم سران فتنه را به معاونت در ایجاد ترافیک تقلیل دهد، رسیدگی نکند

این کودتا بود و عاملین این کودتا خیانت کردند و مجازاتشان هم باید براساس خیانت به کشور باشد، قوه قضائیه اگر با این مرز جلو می آید رسیدگی بکند، اما اگر می خواهد بگوید معاونت در ایجاد ترافیک، از این گونه حکم ها مردم نمی خواهند، مردم داوری واقعی کرده اند اینها اتهامشان این است که خیانت کرده اند.

تراز ولایت در این کارها مشخص شد، کینه اینها با ولایت مشخص شد، روزی که احمدی نژاد دوره اول رئیس جمهور شد اینها گفتند این رئیس جمهور نیست، اینها تراز رای ملت را پایین آورده اند، گفتند رئیس دفتر رهبری است نه رئیس جمهور، می خواستند تحقیر کنند.

ضد دیکتاتور بودن ولی فقیه

جایگاه رهبری در میان این همه شخصیت هایی که در برابر تفکر انقلاب ایستادند مشخص شد، مدیریت اینها شخصیتی الهی می خواهد که آنرا شاهد بودیم، و این جایگاه تثبیت شد، روح ولایت فقیه تثبیت شد، روح ضد دیکتاتور بودن ولایت فقیه مشخص شد، نشان داد حقیقت احترام به حقوق مردم در ولایت فقیه است.

در 22 بهمن اینها آمدند نظام را سوراخ کنند، بزرگترین خیانتی که اینها انجام دادند کاری بود که در روز قدس کردند، قدس روز وحدت مسلمین است، هیچ کس نمی توانست با این روز مخالفت کند اینها کردند، این نقطه وحدت را اینها شکستند، این کار جز از خبیث ترین صهیونیست ها بر نمی آمد.

در نماز جمعه هایی که برگزار شد به جای آنکه عذر خواهی کنند آنرا تجلیل کردند، من در برابر روز قدس، 13 آبان و 16 آذر را چندان مهم نمی دانم، اینها امام را روز قدس سوزاندند، تصویر امام را در 16 آذر به آتش کشیدند ولی فکر امام را در روز قدس به آتش کشیدند، امام سوزی روز قدس اتفاق افتاد، عمق کینه را بروز دادند، 22 بهمن فکر کردند باز هم اتفاق می افتد، گفتند اگر بیایند از درون این اختلاف را بروز دهند پیروز خواهند شد، خیلی سرمایه گذاری هم کردند، از درون 22 بهمن می خواستند ضد آن را نمایش دهند، به قول مقام معظم رهبری اینها ابتدا کاریکاتور انقلاب را در آوردند بعد بروز دادند، الله اکبر گفتن اینها به آتش زدن امام حسین رسید.

یک جایی یک نقشی وجود دارد، متاسفانه کسانی برخی این نقش را نادیده می گیرند، اما در واقع دارند توطئه بعدی را رقم می زنند، به ظاهر عده ای می آیند می گویند شعار 22 بهمن وحدت بود و غیره، بله وحدت بود اما حول انقلاب و امام و رهبری و ارزشها، اما اینها این شعار را دادند که این مرزبندی ها و این نفاق را بپوشانند و بخش دوم این فتنه را دنبال کنند.

مهمترین نقطه پیروزی در برابر این جریان این بود که 40 میلیون به صحنه آمدند، در این میزان 25 میلیون به کسی رای دادند که جدا می دانستد که احمدی نژاد در خط امام و رهبری است، این 25 میلیون و 40 میلیون فوق العاده در خنثی سازی فتنه کارساز بود، اگر طرف مقابل کمی بیشتر رای می اوردند موجودیتی برای نظام قائل نمی شدند، در این نقطه قوت آیا احمدی نژاد نقشی دارد یا ندارد؟ در این میدان سهمی برای او قائلیم یا نه؟ انصاف بدهیم، اگر او با کارکردش در 4 سال و شعارش و شجاعتش به عنوان یک سمبل نمی آمد آیا 40 میلیون می آمدند و 25 میلیون به این سمت معطوف می شد؟ اگر مرزبندی های فساد را در مناظره بروز نمی داد این اتفاق می افتاد؟ من معتقدم نه، این نقش ایفا کرد این همه فشارها را خرید و سربازی کرد و این یک سرباز این عرصه است و فرمانده کس دیگری است.

من این حرف را از این جهت می گویم که الان یک عده ای برون رفت از این مسایل را عبور از احمدی نژاد میدانند، این همه تلاش کردیم حالا می گویند احمدی نژاد را فراموش کنید، یا اینکه اسم احمدی نژاد را نیاورید، یک آقازاده ای که اصلا از آقازاده ها هم جلوتر رفت، گفت عامل فتنه احمدی نژاد است، من یاد صفین می افتم، گفتند آن کسی که عمار را کشت علی بود که او را به جنگ فرستاد، در حالی که لشکر شام قاتل عمار بود، این ملاک حق و باطل است، حالا هم این آقازاده این چرت ها را می گوید.

طراحی کرده اند که احمدی نژاد را وسط دوره می زنیم و نمی گذاریم به چهار سال بکشد، و الان می خواهند یک کمی آرام شوند، دوتا مهره را بسوزانند و به کنار ببرند و دو تای دیگر نگه دارند بعد از آن بشوند “حکم” و منجی که حالا ما می آییم حل کنیم، اول می گویند نه علی نه معاویه بعد هم می بینید که ته آن با حکمیت عمروعاص می شود معاویه، امیرالمومنین یک سوال جدی بعد از حکمیت داشت که ابوموسی اشعری راست می گفت یا دروغ؟ اگر قبول داشت صفین فتنه است چرا در جمل که من دنبال او فرستادم نیامد؟ جنگ جمل امام حسن و مالک اشتر رفتند نزد ابوموسی که حاکم کوفه بود گفتند این فتنه دارد پا می گیرد پاشو بیا، بیا علی را یاری کن ولی نیامد گفت زره هایتان را در آورید و شمشیرهایتان را هم غلاف کنید، بعد در صفین شد حکم، من فکر نمی کنم که ابوموسی در صفین بازی خورده باشد، سناریو داشت، من این را بگم تو هم این را بگو، بعد شد من اینو گفتم تو نگفتی، اینها هم دنبال همین هستند، تا دوباره بازگردند، ما که عاشورا را فراموش نمی کنیم، می خواستند امام حسین را گرو گیرند که دولت را به تسلیم وادارند، آقا هم فرمودند ما باج بده نیستیم.

 یک سرباز ملی

می خواهند عبور از احمدی نژاد را در فاز بعدی از سناریوی مطرح کنند، در حالی که احمدی نژاد نقش سربازی مهمی در خنثی سازی این فتنه بازی کرد، من احمدی نژاد را یک سرباز ملی می دانم، و این سرباز رهبری را خرسند کرده است، رهبر نباید در خاکریز جلو باشد، باید حواسمان به همه ابعاد قضیه باشد، یک حرف هم داریم با خود احمدی نژاد، که چیزی که ایشان به دست آورده یک ودیعه الهی است و باید از آن حفاظت شود، حفاظت از به دست آوردن مهم تر است، همان عدالت و مبارزه بافساد باید جدی پیگری شود، یک دولت پاک و مطهر، و احمدی نژاد هنوز هم همان شاکله را برای ما دارد و حفظ کرده و همان حمایت ملت هم وجود دارد. اینکه ایشان خود را درگیر این مسایل نکرده است ارزشمند است باید به سرعت به دنبال همان عدالت بود.

 دور زدن شورای نگهبان
الان یک پروژه دیگری را هم دارند دنبال می کنند که بسیار از من سوال شده لذا لازم می دانم به آن جواب بدهم، این قضیه اخیر که در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی است و می خواهند یک کمیسیون انتخابات تشکیل دهند از این قرار است که این یکی از آن فتنه هاست که عرض کردم، و دنباله طرح کودتا است نه از دوره فتنه اخیر کودتای سبز بلکه از دوران اصلاحات و خاتمی، آقای هاشمی همواره دنبال این بود که شورای نگهبان را دور بزند، در انتخابات هم به عنوان منجی آمد گفت بیایید مجمع تشخیص موضوع را حل کند، ولی تلاش اینها بیهوده است. آنچه که می گویند وزیر کشور نامه ای به مقام معظم رهبری داده است این حرفها نیست، ما در انتخابات مشکلاتی داریم، مشکلات این است که هزینه های انتخاباتی ما بالاست، نفس انتخابات را ما هیچ گاه خدشه ای بر آن وارد نمی دانیم ما هر سال یک انتخابات داشتیم خوب برای مردم این هزینه دارد، از یک طرف اینکه هر ساله فضای انتخابات در کشور ایجاد می شود مطلوب است اما اثر منفی می گذارد روی نظام اداری، یک عده ای هستند که ببینند در نظام اداری چه اتفاقی می افتد، یک عده ای می خواهند خود را تنظیم کنند با فردا، این کمی فضا را تغییر می دهد، فرهنگ اسلامی می گوید که کار نباید آسیبی ببیند، هم هزینه های مالی و هم هزینه های اداری بالا می رود، ما اگر می توانستیم یک مقداری انتخابات را تجمیع کنیم مناسبت بود مثلا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات خبرگان، انتخاب مجلس با شوراها هماهنگ می شد، یک جوری تطبیق می کردیم که مردم همزمان به دو انتخاب رای می دادند، خوب ما مشکل قانون اساسی داشتیم، مثلا دوره مجلس فرضا خرداد تمام می شود، دوره ریاست جمهوری هم چهار سال است، سال بعد تمام می شود، دوره خبرگان هشت سال یک بار می تواند با یکی از اینها منطبق شود، لذا زمان یک جوری است که تطابق ندارد، برخلاف قانون اساسی هم نمی شود که مدت را کوتاه یا زیاد کرد، یک مورد باید اینکار را می کردیم، مثلا ریاست جمهوری کمتر یا بیشتر می شد یا مجلس کمتر یا بیشتر می شد، خبرگان هم که تحت آیین نامه خبرگان است و مشکلی ندارد، شوراها هم دست مجلس است، اما ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی دست قانون اساسی است، باید یک تدبیری می کردیم، یک طرحی داده شد برای تجمیع انتخابات، خوب به مجلس رفت و تصویب نشد، این نامه ای که وزیر وقت کشور نوشت یک قسمتی از آن همین است، فکر هم دادند که مجمع تشخیص مصلحت نظام راجع به این طرح تحقیق کند، یک سری مسایل هم که شفاف سازی کنیم برای هزینه های انتخاباتی و از این قبیل حرف ها هم زده شده است.

به یکباره از آن نامه طرحی در آوردند مبنی بر حذف شورای نگهبان از انتخابات، این نبوده است، گفته اند شورای نگهبان را دور بزنیم و یک کمیسیون انتخابات تشکیل دهیم، این برای همیشه خلاف قانون اساسی است، چه دلیلی دارد؟ کارنامه شورای نگهبان نشان داده است که هم حقوق مردم حفظ می شود و هم حقوق نظام، اینها در انتخابات دیدید چه کودتایی می خواستند انجام دهند، می خواهند همان را ساختاری کنند تا ابزار قانونی اش فراهم شود، حالا میان دوره ای یا بعد از این دوره یک چیز دیگر رو می کنند که نظام را در دست بگیرند، خواسته غربی ها به خصوص فعالین حقوق بشری شان حذف شورای نگهبان و نهادهایی است که از نظام حراست می کند، مطمئن باشید در این طرح ها موفق نخواهند شد، چون شورای نگهبان تایید نمی کند، مجلس هم رای نخواهد داد و مهمتر از همه اینها جایگاه رهبری این موارد را تایید نمی کند.

منبع: جهان نیوز